گنجور

شمارهٔ ۱۵۶ - نکوهش بی‌خبران

همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت
که این گروه، چه بی‌همت و تن آسانند
زبون مرغ شکاری و صید روباهند
رهین منت گندم فروش و دهقانند
چو طائران دگر، جمله را پر و بال است
چرا برای رهائی، پری نیفشانند
همی فتاده و مفتون دانه و آبند
همی نشسته و بر خوان ظلم مهمانند
جز این فضا، به فضای دگر نمیگردند
جز این بساط، بساط دگر نمیدانند
شدند جمع، تمامی بگرد مشتی دان
عجب گرسنه و درمانده و پریشانند
نه عاقلند، از آن دستگیر ایامند
نه زیر کند، از آن پای بند زندانند
زمانه، گردنشان را چنین نپیچاند
بجد و جهد، گر این حلقه را بپیچانند
هنوز بی‌خبرند از اساس نشو و نما
هنوز شیفتهٔ این بنا و بنیانند
بگفت، این همه دانستی و ندانستی
که این قبیله گرفتار دام انسانند
شکستگی و درافتادگی طبیعت ماست
ز بستن ره ما، خلق در نمی‌مانند
سوی بسیط زمین، گر تو را فتد گذری
درین شرار، ترا هم چو ما بسوزانند
ترازوی فلک، ای دوست، راستی نکند
گه موازنه، یاقوت و سنگ یکسانند
درین حصار، ز درماندگان چه کار آید
که زیرکان، همه در کار خویش حیرانند
چه حیله‌ها که درین دامهای تزویرند
چه رنگها که درین نقشهای الوانند
نهفته، سودگر دهر هر چه داشت فروخت
خبر نداد، گرانند یا که ارزانند
در آن زمان که نهادند پایهٔ هستی
قرار شد که زبردست را نرجانند
نداشتیم پر شوق، تا سبک بپریم
گمان مبر که در افتادگان، گرانجانند
درین صحیفه، چنان رمزها نوشت قضا
که هر چه بیش بدانند، باز نادانند
بکاخ دهر، که گه شیون است و گه شادی
بمیل گر ننشینی، بجبر بنشانند
ترا بر اوج بلندی، مرا سوی پستی
مباشران قضا، میزنند و میرانند
حدیث خویش چه گوئیم، چون نمیپرسند
حساب خود چه نویسیم، چون نمیخوانند
چه آشیان شما و چه بام کوته ما
همین بس است که یکروز، هر دو ویرانند
تفاوتی نبود در اصول نقص و کمال
کمالها همه انجام کار، نقصانند
به تیره روز مزن طعنه، کاندرین تقویم
نوشته شد که چنین روزها فراوانند
از آن کسیکه بگرداند چهره، شاهد بخت
عجب مدار، اگر خلق رو بگردانند
درین سفینه، کسانی که ناخدا شده‌اند
تمام عمر، گرفتار موج و طوفانند
ره وجود، به جز سنگلاخ عبرت نیست
فتادگان، خجل و رفتگان پشیمانند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت
که این گروه، چه بی‌همت و تن آسانند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به سمت مرغ‌ها در دژ پرواز کرده بود، گفت که این دسته از مرغ‌ها چقدر بی‌همت و تن‌پرور هستند.
زبون مرغ شکاری و صید روباهند
رهین منت گندم فروش و دهقانند
هوش مصنوعی: مرغ شکاری و شکار روباه هر کدام به نوعی وابسته به کشاورز و فروشنده گندم هستند. این بدان معنی است که موجودات برای بقا و زندگی خود به زحمات و تلاش کشاورزان و تجارت آنها نیاز دارند.
چو طائران دگر، جمله را پر و بال است
چرا برای رهائی، پری نیفشانند
هوش مصنوعی: پرنده‌ها همه بال و پر دارند، اما چرا برای آزادی خود پر نمی‌زنند؟
همی فتاده و مفتون دانه و آبند
همی نشسته و بر خوان ظلم مهمانند
هوش مصنوعی: آن‌ها که به دنبال دانه و آب هستند، در حال افتادن و مجذوب شدن هستند، و آن‌ها که نشسته‌اند، مانند مهمانانی هستند که بر سفره ظلم قرار گرفته‌اند.
جز این فضا، به فضای دگر نمیگردند
جز این بساط، بساط دگر نمیدانند
هوش مصنوعی: تنها در این فضا زندگی می‌کنند و به فضایی دیگر فکر نمی‌کنند، و جز این محیط، محیط دیگری را نمی‌شناسند.
شدند جمع، تمامی بگرد مشتی دان
عجب گرسنه و درمانده و پریشانند
هوش مصنوعی: همه دور هم جمع شده‌اند، اما به خاطر کمبود غذا و نیاز خود به شدت دچار ناامیدی و بی‌قراری هستند.
نه عاقلند، از آن دستگیر ایامند
نه زیر کند، از آن پای بند زندانند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی افراد نه تنها در چهارچوب‌های زمانی و زندگی خود درک درستی ندارند، بلکه به خاطر شرایط و محدودیت‌هایی که دارند، قادر به تغییر وضعیت خود نیستند. آنها در واقع در زندانی از شرایط و زمانه خود زندگی می‌کنند و نمی‌توانند از آن رهایی پیدا کنند.
زمانه، گردنشان را چنین نپیچاند
بجد و جهد، گر این حلقه را بپیچانند
هوش مصنوعی: اگر زمانه به سختی و تلاش به گردن آن‌ها فشار نمی‌آورد، به این خاطر است که آن‌ها این حلقه را محکم نچرخانده‌اند.
هنوز بی‌خبرند از اساس نشو و نما
هنوز شیفتهٔ این بنا و بنیانند
هوش مصنوعی: آن‌ها هنوز از ریشه و بنیاد رشد و تحول خود بی‌خبرند و همچنان به این ساختمان و ساختار علاقمند هستند.
بگفت، این همه دانستی و ندانستی
که این قبیله گرفتار دام انسانند
هوش مصنوعی: او گفت: تو همه چیز را می‌دانی و با این حال نمی‌دانی که این گروه در دام انسان‌ها گرفتار شده‌اند.
شکستگی و درافتادگی طبیعت ماست
ز بستن ره ما، خلق در نمی‌مانند
هوش مصنوعی: طبیعت ما به خاطر موانع و مشکلاتی که بر سر راه‌مان وجود دارد، در حالت شکست و افتادگی قرار گرفته است و مردم نمی‌توانند با این شرایط کنار بیایند.
سوی بسیط زمین، گر تو را فتد گذری
درین شرار، ترا هم چو ما بسوزانند
هوش مصنوعی: اگر قدمی به سوی زمین باز برسی و در این آتش بیفتی، مانند ما تو را نیز خواهند سوزاند.
ترازوی فلک، ای دوست، راستی نکند
گه موازنه، یاقوت و سنگ یکسانند
هوش مصنوعی: ترازوی آسمان، دوست عزیز، انصاف ندارد و در زمان‌هایی توازن ایجاد نمی‌کند؛ به طوری که یاقوت و سنگ را در یک سطح قرار می‌دهد.
درین حصار، ز درماندگان چه کار آید
که زیرکان، همه در کار خویش حیرانند
هوش مصنوعی: در این محدوده، چه فایده‌ای از درماندگان برمی‌آید وقتی که دانایان نیز در کار خود گیج و سردرگم هستند؟
چه حیله‌ها که درین دامهای تزویرند
چه رنگها که درین نقشهای الوانند
هوش مصنوعی: در این دام‌های فریبنده، چه تدبیرها و نیرنگ‌هایی پنهان است و در این طرح‌های رنگارنگ، چه جلوه‌های مختلفی وجود دارد.
نهفته، سودگر دهر هر چه داشت فروخت
خبر نداد، گرانند یا که ارزانند
هوش مصنوعی: سوداگر زمان هر چیزی که داشت را پنهانی فروخت و به همه خبر نداد، حالا نمی‌دانیم چیزهایی که خرید و فروش کرده‌اند، گران‌تر شده یا ارزان‌تر.
در آن زمان که نهادند پایهٔ هستی
قرار شد که زبردست را نرجانند
هوش مصنوعی: در زمانی که اساس وجود را بنا نهادند، مقرر شد که افراد برجسته و برجسته‌فکر را به خودشان نزدیك نكنند.
نداشتیم پر شوق، تا سبک بپریم
گمان مبر که در افتادگان، گرانجانند
هوش مصنوعی: ما هیچ‌وقت با اشتیاق پرواز نکردیم، بنابراین فکر نکن که افرادی که افتاده‌اند، سنگین‌بار و غمگین هستند.
درین صحیفه، چنان رمزها نوشت قضا
که هر چه بیش بدانند، باز نادانند
هوش مصنوعی: در این نوشته، چنان رمزها و نشانه‌هایی رقم خورده که هر چه بیشتر به آن آگاهی یابند، همچنان نادان باقی خواهند ماند.
بکاخ دهر، که گه شیون است و گه شادی
بمیل گر ننشینی، بجبر بنشانند
هوش مصنوعی: در زندگی، هر لحظه گاهی شادمانی و گاهی اندوه وجود دارد. اگر خودت به میل و رغبت در این زندگی ننشینی، ناچار تو را به اجبار در آنجا قرار خواهند داد.
ترا بر اوج بلندی، مرا سوی پستی
مباشران قضا، میزنند و میرانند
هوش مصنوعی: تو در اوج ارتفاع و زیبایی قرار داری، اما مرا به سوی زوایای پایین و دلتنگی می‌رانند و سرنوشت به من ضربه می‌زند و مرا به زانو در می‌آورد.
حدیث خویش چه گوئیم، چون نمیپرسند
حساب خود چه نویسیم، چون نمیخوانند
هوش مصنوعی: ما درباره خودمان چه چیزی بگوییم وقتی که کسی از ما نمی‌پرسد؟ و چگونه می‌توانیم حساب و کتاب خود را بنویسیم وقتی که کسی آن را نمی‌خواند؟
چه آشیان شما و چه بام کوته ما
همین بس است که یکروز، هر دو ویرانند
هوش مصنوعی: هر کدام از ما در زندگی خود، خانه و جایگاه خاصی داریم، اما مهم نیست که چقدر این جایگاه بزرگ یا کوچک است. در نهایت، روزی هر دوی ما به نوعی ویران خواهیم شد و این واقعیت مشترک ماست.
تفاوتی نبود در اصول نقص و کمال
کمالها همه انجام کار، نقصانند
هوش مصنوعی: هیچ تفاوتی میان نقص و کمال وجود ندارد؛ زیرا تمامی کمال‌ها در انجام کار، نقص‌هایی دارند.
به تیره روز مزن طعنه، کاندرین تقویم
نوشته شد که چنین روزها فراوانند
هوش مصنوعی: به روزهای بد و ناگوار نپرداز، زیرا در این سرنوشت نوشته شده است که روزهای سخت خیلی زیاد هستند.
از آن کسیکه بگرداند چهره، شاهد بخت
عجب مدار، اگر خلق رو بگردانند
هوش مصنوعی: اگر کسی چهره‌اش را از تو برگرداند، نباید به شانس و بخت عجیب او باور کنی، چرا که اگر دیگران هم رو برگردانند، دلیل نمی‌شود که او مورد خاصی باشد.
درین سفینه، کسانی که ناخدا شده‌اند
تمام عمر، گرفتار موج و طوفانند
هوش مصنوعی: در این کشتی، کسانی که به مقام ناخدایی رسیده‌اند، همیشه درگیر مشکلات و چالش‌های زندگی هستند.
ره وجود، به جز سنگلاخ عبرت نیست
فتادگان، خجل و رفتگان پشیمانند
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، جز موانع و دشواری‌ها چیزی نیست و کسانی که در این راه شکست خورده‌اند، شرمنده و کسانی که موفق شده‌اند، پشیمان هستند.

خوانش ها

نکوهش بی‌خبران به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/10/26 02:12
هوشنگ همدانی

به نظرم مصرع اول بیت اول دارای ایراد است زیرا "همای دید سوی " ناموزون وبی معنی است ولیکن تا کنون جستجوی اینجانب برای یافتن مصرع صحیح بی نتیجه بوده است از سروران عزیز استدعا دارم در صورت اطلاع از مصرع صحیح , آنرا اصلاح فرمایند

1395/01/10 07:04
امین

عرض سلام خدمت دوستان عزیزی که اشعار بسیار زیبای شاعر توانمند و بزرگ فقید پروین را می خوانند. جای بسیار شگفتی دارد که وی در این سنین اشعاری با این غناء‌ و پرمعنا سروده است. به نظر می رسد در این شعر یک اشتباه تایپی صورت گرفته است، اما چون مطمئن نیستم لطفا بررسی شود:
تفاوتی نبود در اصول نقص و کمال // کمالها همه انجام کار، نقصانند

واژه "همه انجام کار" احتمالا " همه سرانجام کار" می باشد.
ممنونم.

1395/12/13 21:03
مسعود محمدی

باسلام واحترام
اززحمات شمابابت این سایت ارزشمندبسیارسپاسگزارم تنهاناقصی که دارداین است که هرشعرفایل پی دی اف قابل چاپ نداردکه بشه شعروحاشیه هاراچاپ کردممنون میشم که این راهم اضافه بفرمایید