گنجور

شمارهٔ ۱۵۰ - نشان آزادگی

به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی
ببین ز جور تو، ما را چه زخمها بتن است
همیشه کار تو، سوراخ کردن دلهاست
هماره فکر تو، بر پهلوئی فرو شدن است
بگفت، گر ره و رفتار من نداری دوست
برو بگوی بدرزی که رهنمای من است
وگر نه، بی‌سبب از دست من چه مینالی
ندیده زحمت سوزن، کدام پیرهن است
اگر به خار و خسی فتنه‌ای رسد در دشت
گناه داس و تبر نیست، جرم خارکن است
ز من چگونه ترا پاره گشت پهلو و دل
خود آگهی، که مرا پیشه پاره دوختن است
چه رنجها که برم بهر خرقه دوختنی
چه وصله‌ها که ز من بر لحاف پیرزن است
بدان هوس که تن این و آن بیارایم
مرا وظیفهٔ دیرینه، ساده زیستن است
ز در شکستن و خم گشتنم نیاید عار
چرا که عادت من، با زمانه ساختن است
شعار من، ز بس آزادگی و نیکدلی
بقدر خلق فزودن، ز خویش کاستن است
همیشه دوختنم کار و خویش عریانم
بغیر من، که تهی از خیال خویشتن است
یکی نباخته، ای دوست، دیگری نبرد
جهان و کار جهان، همچو نرد باختن است
بباید آنکه شود بزم زندگی روشن
نصیب شمع، مپرس از چه روی سوختن است
هر آن قماش، که از سوزنی جفا نکشد
عبث در آرزوی همنشینی بدن است
میان صورت و معنی، بسی تفاوتهاست
فرشته را، بتصور مگوی اهرمن است
هزار نکته ز باران و برف میگوید
شکوفه‌ای که به فصل بهار، در چمن است
هم از تحمل گرما و قرنها سختی است
اگر گهر به بدخش و عقیق در یمن است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی
ببین ز جور تو، ما را چه زخمها بتن است
هوش مصنوعی: به سوزنی از راه شکایت گفت که ببین چقدر به خاطر ظلم تو، ما را زخم دارد.
همیشه کار تو، سوراخ کردن دلهاست
هماره فکر تو، بر پهلوئی فرو شدن است
هوش مصنوعی: تو همیشه دل‌ها را می‌شکنی و همواره در فکر این هستی که چطور به دیگران آسیب بزنی.
بگفت، گر ره و رفتار من نداری دوست
برو بگوی بدرزی که رهنمای من است
هوش مصنوعی: اگر راه و رفتار من را نمی‌دانی، دوست، برو به بدرزی بگو که راهنمای من است.
وگر نه، بی‌سبب از دست من چه مینالی
ندیده زحمت سوزن، کدام پیرهن است
هوش مصنوعی: اگر به من توجه نکنی، بدون دلیل از من چه گله‌مندی؟ آیا از درد سوزن خبر نداری که کدام پیراهن را دارد می‌سوزاند؟
اگر به خار و خسی فتنه‌ای رسد در دشت
گناه داس و تبر نیست، جرم خارکن است
هوش مصنوعی: اگر در دشت گناهی پدید آید، حتی اگر خار و خسی درگیر شوند، تقصیر متوجه کسی است که به آنها آسیب می‌زند.
ز من چگونه ترا پاره گشت پهلو و دل
خود آگهی، که مرا پیشه پاره دوختن است
هوش مصنوعی: چطور شده که تو از حال من باخبر هستی و می‌دانی که چطور دل و جانم در حال آسیب دیدن است، در حالی که من همیشه به دوختن زخم‌ها و ترمیم آن‌ها مشغولم؟
چه رنجها که برم بهر خرقه دوختنی
چه وصله‌ها که ز من بر لحاف پیرزن است
هوش مصنوعی: من برای دوختن یک لباس زحمت‌های زیادی کشیده‌ام و از من وصله‌هایی مانده که در لحاف یک زن سالخورده به کار رفته است.
بدان هوس که تن این و آن بیارایم
مرا وظیفهٔ دیرینه، ساده زیستن است
هوش مصنوعی: بدان که برای خوشی و زیبایی ظاهری دیگران، من وظیفه‌ای دیرینه دارم که باید ساده و بی‌پیرایه زندگی کنم.
ز در شکستن و خم گشتنم نیاید عار
چرا که عادت من، با زمانه ساختن است
هوش مصنوعی: من از شکستن درها و خم شدن در برابر مشکلات خجالت نمی‌کشم، چرا که عادت کرده‌ام با شرایط زمانه سازگار شوم.
شعار من، ز بس آزادگی و نیکدلی
بقدر خلق فزودن، ز خویش کاستن است
هوش مصنوعی: شعار من این است که انسان باید به‌اندازه‌ای که خوبی و آزادگی در جامعه گسترش یابد، از خود کم کند و به محبت و خوبی دیگران توجه بیشتری داشته باشد.
همیشه دوختنم کار و خویش عریانم
بغیر من، که تهی از خیال خویشتن است
هوش مصنوعی: به طور مداوم مشغول کار هستم و بدون اینکه کسی کنارم باشد، خودم را عریان و بدون هیچ آرزویی می‌یابم.
یکی نباخته، ای دوست، دیگری نبرد
جهان و کار جهان، همچو نرد باختن است
هوش مصنوعی: دوست من، کسی که در این دنیا چیزی را از دست نداده، دیگران نیز نمی‌توانند در زندگی خود پیروز شوند. زندگی و کارهای جهان مانند بازی نرد است که در آن ممکن است باختی وجود داشته باشد.
بباید آنکه شود بزم زندگی روشن
نصیب شمع، مپرس از چه روی سوختن است
هوش مصنوعی: برای اینکه زندگی به شکوه و زیبایی درآید، باید مانند شمعی روشن باشیم. نباید از خود بپرسیم که چرا شمعی که می‌سوزد، باید بسوزد؛ بلکه باید توجه کنیم که نور و روشنی‌اش اهمیت بیشتری دارد.
هر آن قماش، که از سوزنی جفا نکشد
عبث در آرزوی همنشینی بدن است
هوش مصنوعی: هر نوع پارچه‌ای که از سوزن، آسیبی نبیند، بی‌دلیل در انتظار همنشینی با تن است.
میان صورت و معنی، بسی تفاوتهاست
فرشته را، بتصور مگوی اهرمن است
هوش مصنوعی: در ارتباط بین ظاهر و باطن، تفاوت‌های زیادی وجود دارد. در این میان، نباید فرشته را فقط بر اساس ظاهرش قضاوت کرد، زیرا ممکن است در درون، خصائص دیگری داشته باشد.
هزار نکته ز باران و برف میگوید
شکوفه‌ای که به فصل بهار، در چمن است
هوش مصنوعی: شکوفه‌ای که در بهار در چمن قرار دارد، از هزاران نکته و زیبایی باران و برف سخن می‌گوید.
هم از تحمل گرما و قرنها سختی است
اگر گهر به بدخش و عقیق در یمن است
هوش مصنوعی: اگر چه تحمل گرما و سختی‌های قرن‌ها دشوار است، اما ارزش و زیبایی گوهرهایی چون بدخش و عقیق در یمن موجب می‌شود که این مشکلات را تحمل کنیم.

خوانش ها

نشان آزادگی به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۱۵۰ - نشان آزادگی به خوانش امیرحسین عظیمی