گنجور

شمارهٔ ۱۴۷ - نا اهل

نوگلی، روزی ز شورستان دمید
خار، آن گل دید و رو در هم کشید
کز چه روئیدی به پیش پای ما
تنگ کردی بی ضرورت، جای ما
سرخی رنگ تو، چشمم خیره کرد
زشتی رویت، فضا را تیره کرد
خسته گشت از بوی جانکاهت وجود
این چه نقش است، این چه تار است، این چه پود
حجلت است، این شاخهٔ بی‌بار تو
عبرت است، این برگ ناهموار تو
کاش بر میکند، زین مرزت کسی
کاش میروئید در جایت خسی
تو ندانم از کدامین کشوری
هر که هستی، مایهٔ دردسری
ما ز یک اقلیم، زان با هم خوشیم
گر که در آبیم و گر در آتشیم
شبنمی گر میچکد، بر روی ماست
نکهتی گر میرسد، از بوی ماست
چون تو، بس در جوی و جر روئیده‌اند
لیک ما را بیشتر بوئیده‌اند
دسته‌ها چیدند از ما صبح و شام
هیچ ننهادند نزدیک تو گام
تو همه عیبی و ما یکسر هنر
ما سرافرازیم و تو بی پا و سر
گل بدو خندید کای بی مهر دوست
زشتروئی، لیک گفتارت نکوست
همنشین چون توئی بودن، خطاست
راست گفتی آنچه گفتی، راست راست
گلبنی کاندر بیابانی شکفت
یاوه‌ای گر خار بر روی گفت، گفت
می‌شکفتیم ار بطرف گلشنی
میکشیدیم از تفاخر دامنی
تا میان خار و خاشاک اندریم
کس نداند کز شما نیکوتریم
ما کز اول، پاک طینت بوده‌ایم
از کجا دامان تو آلوده‌ایم
صبحت گل، رنجه دارد خار را!
خیرگی بین، خار ناهموار را!
خار دیدستی که گل دید و رمید
گل شنیدستی که شد خار و خلید
ما فرومایه نبودیم از ازل
تو فرومایه، شدی ضرب‌المثل
همنشینان تو خارانند و بس
گل چه ارزد پیش تو، ای بوالهوس
پیش تو، غیر از گیاهی نیستیم
تو چه میدانی چه‌ایم و کیستیم
چون کسی نا اهل را اهلی شمرد
گر ز وی روزی قفائی خورد، خورد
ما که جای خویش را نشناختیم
خویشتن را در بلا انداختیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوگلی، روزی ز شورستان دمید
خار، آن گل دید و رو در هم کشید
هوش مصنوعی: در یک روز، گلی به دنیا آمد و وقتی در بین شوری و هیجان طبیعت به رشد خود ادامه داد، خارهایی را دید که باعث شد دیگر نتواند به زیبایی خود ادامه دهد و چهره‌اش را در هم کشید.
کز چه روئیدی به پیش پای ما
تنگ کردی بی ضرورت، جای ما
هوش مصنوعی: چرا بی دلیل در جلوی پاهای ما رشد کردی و فضای ما را تنگ کردی؟
سرخی رنگ تو، چشمم خیره کرد
زشتی رویت، فضا را تیره کرد
هوش مصنوعی: رنگ سرخ تو چنان جذاب است که چشمم را به خود جلب می‌کند، اما زشتی چهره‌ات فضا را تاریک و دلگیر کرده است.
خسته گشت از بوی جانکاهت وجود
این چه نقش است، این چه تار است، این چه پود
هوش مصنوعی: وجود هر کس از بوی دل‌انگیز تو خسته شده است. این چه شکلی دارد، این چه تار و پودی است؟
حجلت است، این شاخهٔ بی‌بار تو
عبرت است، این برگ ناهموار تو
هوش مصنوعی: این شاخهٔ بی‌میوه، نشان‌دهنده‌ی ناتوانی و ناکامی توست، و این برگ ناهنجار نیز نشانه‌ای از تجربیات تلخ و مشکلات توست.
کاش بر میکند، زین مرزت کسی
کاش میروئید در جایت خسی
هوش مصنوعی: ای کاش کسی از این سرزمین می‌رفت و در جایت، گیاهی بی‌ارزش می‌رویید.
تو ندانم از کدامین کشوری
هر که هستی، مایهٔ دردسری
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم تو از کدام سرزمین هستی، اما هر کسی که باشی، زحمت و مشکل بزرگی برای من ایجاد کرده‌ای.
ما ز یک اقلیم، زان با هم خوشیم
گر که در آبیم و گر در آتشیم
هوش مصنوعی: ما از یک سرزمین هستیم و به همین خاطر در هر شرایطی، چه در آب باشیم و چه در آتش، با هم شاد و خوشحالیم.
شبنمی گر میچکد، بر روی ماست
نکهتی گر میرسد، از بوی ماست
هوش مصنوعی: اگر شبنم بر روی ما بریزد، نشانه‌ای از لطافت و زیبایی است؛ و اگر بویی به ما برسد، نشانه‌ای از دل‌انگیزی و شور و شوق است.
چون تو، بس در جوی و جر روئیده‌اند
لیک ما را بیشتر بوئیده‌اند
هوش مصنوعی: تو به قدری در ناز و نعمت و زیبایی رشد کرده‌ای که دیگران نتوانسته‌اند به پای تو برسند، اما ما به خاطر ویژگی‌های خودمان بیشتر مورد توجه و تمجید قرار گرفته‌ایم.
دسته‌ها چیدند از ما صبح و شام
هیچ ننهادند نزدیک تو گام
هوش مصنوعی: آنها از صبح تا شام دور و بر ما را پر کردند، اما هیچگاه نتوانستند نزدیک تو قدم بگذارند.
تو همه عیبی و ما یکسر هنر
ما سرافرازیم و تو بی پا و سر
هوش مصنوعی: تو همه عیوب و نقص‌ها را داری، اما ما تنها هنر و زیبایی داریم. ما با افتخار و سربلند هستیم، در حالی که تو حتی هویت و وجودی هم نداری.
گل بدو خندید کای بی مهر دوست
زشتروئی، لیک گفتارت نکوست
هوش مصنوعی: گل به او خندید و گفت: ای دوست بی‌مهر و زشت‌روی، هرچند چهره‌ات زیبا نیست، اما سخنانت زیبا و دلنشین است.
همنشین چون توئی بودن، خطاست
راست گفتی آنچه گفتی، راست راست
هوش مصنوعی: دوستی با کسی مثل تو، حقیقتاً اشتباه است. آنچه که تو گفتی، کاملاً درست است.
گلبنی کاندر بیابانی شکفت
یاوه‌ای گر خار بر روی گفت، گفت
هوش مصنوعی: گلی در بیابان شکوفا شد. اگر خار بر روی آن بیفتد، چیزی نمی‌گوید و چیزی نخواهد بود.
می‌شکفتیم ار بطرف گلشنی
میکشیدیم از تفاخر دامنی
هوش مصنوعی: اگر به سمت باغی پر از گل می‌رفتیم، با سر و رویی آراسته و لباس زیبا خود را نشان می‌دادیم.
تا میان خار و خاشاک اندریم
کس نداند کز شما نیکوتریم
هوش مصنوعی: در زمانی که در میان مشکلات و سختی‌ها قرار داریم، هیچ‌کس نمی‌داند که ما از نظر خوبی و نیکی چگونه هستیم.
ما کز اول، پاک طینت بوده‌ایم
از کجا دامان تو آلوده‌ایم
هوش مصنوعی: ما از همان ابتدا با نیتی پاک پا به دنیا گذاشته‌ایم، پس چگونه ممکن است که دامن تو آلوده باشد؟
صبحت گل، رنجه دارد خار را!
خیرگی بین، خار ناهموار را!
هوش مصنوعی: صبح زیبای گل، دلخوشی و خستگی خار را دارد! و خیره شدن به خار ناهموار برایم دشوار است!
خار دیدستی که گل دید و رمید
گل شنیدستی که شد خار و خلید
هوش مصنوعی: خاری را مشاهده کردی که گل را دید و از آن دور شد. همچنین شنیدی که چگونه گل به خار تبدیل شد و گل و خار گسسته شدند.
ما فرومایه نبودیم از ازل
تو فرومایه، شدی ضرب‌المثل
هوش مصنوعی: ما از ابتدا رذل و پست نبودیم، اما تو به خاطر پستی‌ات به مثل معروفی تبدیل شدی.
همنشینان تو خارانند و بس
گل چه ارزد پیش تو، ای بوالهوس
هوش مصنوعی: دوستان و همنشینان تو فقط زشت و ناخوشایند هستند و چه ارزشی دارد که تو به زیبایی‌ها فکر کنی، ای کسی که هوس‌های بی‌فایده داری.
پیش تو، غیر از گیاهی نیستیم
تو چه میدانی چه‌ایم و کیستیم
هوش مصنوعی: ما در حضور تو بیشتر از یک گیاه نیستیم، تو از چه چیزی خبر داری که ما چه هستیم و کی هستیم؟
چون کسی نا اهل را اهلی شمرد
گر ز وی روزی قفائی خورد، خورد
هوش مصنوعی: اگر کسی فرد ناآشنایی را به عنوان آشنا و قابل اعتماد بشناسد، باید منتظر باشد که از او ضربه‌ای بخورد یا متضرر شود.
ما که جای خویش را نشناختیم
خویشتن را در بلا انداختیم
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم موقعیت واقعی خود را پیدا کنیم و این باعث شد که در شرایط سخت و دشوار گرفتار شویم.

خوانش ها

نا اهل به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/07/03 15:10
محمد عسگری

سلام ضمن تشکر از این خدمت ارزنده شما به فرهنگ وادبیات این سرزمین کهن ومردم فرهنگ دوست آن.لطفادر بیت15 مصرع دوم"روی" را به "وی"
اصلاح فرمایید

1392/01/15 17:04
thxli

خیلی عالی بود باز هم از این شعر هادر اینجا چاپ کنید

1396/08/04 23:11
رضا کلهر چگینی

با سلام ،،بسیار عالی ،،باز هم از این جور مضامین شعری بگذارید،،،ممنون