شمارهٔ ۱۳۴ - گلهٔ بیجا
گفت گرگی با سگی، دور از رمه
که سگان خویشند با گرگان، همه
از چه گشتستیم ما از هم بری
خوی کردستیم با خیرهسری
از چه معنی، خویشی ما ننگ شد
کار ما تزویر و ریو و رنگ شد
نگذری تو هیچگاه از کوی ما
ننگری جز خشمگین، بر روی ما
اولین فرض است خویشاوند را
که بجوید گمشده پیوند را
هفتهها، خون خوردم از زخم گلو
نه عیادت کردی و نه جستجو
ماهها نالیدم از تب، زار زار
هیچ دانستی چه بود آن روزگار
بارها از پیری افتادم ز پا
هیچ از دستم گرفتی، ای فتی
روزها صیاد، ناهارم گذاشت
هیچ پرسیدی چه خوردم شام و چاشت
این چه رفتار است، ای یار قدیم
تو ظنین از ما و ما در رنج و بیم
از پی یک بره، از شب تا سحر
بس دوانیدی مرا در جوی و جر
از برای دنبه یک گوسفند
بارها ما را رسانیدی گزند
آفت گرگان شدی در شهر و ده
غیر، صد راه از تو خویشاوند به
گفت، این خویشان وبال گردنند
دشمنان دوست، ما را دشمنند
گر ز خویشان تو خوانم خویش را
کشته باشم هم بز و هم میش را
ما سگ مسکین بازاری نهایم
کاهل از سستی و بیکاری نهایم
ما بکندیم از خیانتکار، پوست
خواه دشمن بود خائن، خواه دوست
با سخن، خود را نمیبایست باخت
خلق را از کارشان باید شناخت
غیر، تا همراه و خیراندیش تست
صد ره ار بیگانه باشد، خویش تست
خویش بد خواهی، که غیر از بد نخواست
از تو بیگانه است، پس خویشی کجاست
رو، که این خویشی نمیآید بکار
گله از ده رفت، ما را واگذار
شمارهٔ ۱۳۳ - گل و شبنم: گلی، خندید در باغی سحرگاهشمارهٔ ۱۳۵ - گنج ایمن: نهاد کودک خردی بسر، ز گل تاجی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت گرگی با سگی، دور از رمه
که سگان خویشند با گرگان، همه
هوش مصنوعی: گرگی با سگی صحبت میکند و میگوید که آنها دور از گله هستند، زیرا سگان متعلق به گرگان هستند و همه آنها با یکدیگر ارتباط دارند.
از چه گشتستیم ما از هم بری
خوی کردستیم با خیرهسری
هوش مصنوعی: چرا از یکدیگر جدا شدهایم؛ در حالی که با نادانی و سَرکشی، رابطهمان را خراب کردهایم؟
از چه معنی، خویشی ما ننگ شد
کار ما تزویر و ریو و رنگ شد
هوش مصنوعی: از چه دلیلی، نسبت ما به همدیگر زشت و ننگین شد و اعمال ما پر از فریب و ظاهرسازی گشت.
نگذری تو هیچگاه از کوی ما
ننگری جز خشمگین، بر روی ما
هوش مصنوعی: هرگز از مسیر ما نگذری و جز با چهرهای خشمگین به ما نگاه نکن.
اولین فرض است خویشاوند را
که بجوید گمشده پیوند را
هوش مصنوعی: در ابتدا، طبیعی است که انسان به جستوجوی پیوند خانوادگی و ارتباطات نزدیک خود بپردازد و همواره به دنبال ارتباطات ارزشمند است.
هفتهها، خون خوردم از زخم گلو
نه عیادت کردی و نه جستجو
هوش مصنوعی: مدتها در عذاب و درد به سر بردم، اما نه شما به عیادت من آمدی و نه به دنبالم گشتی.
ماهها نالیدم از تب، زار زار
هیچ دانستی چه بود آن روزگار
هوش مصنوعی: من ماهها به شدت در عذاب بودم و هیچ کس نمیدانست چه بر من میگذشت و چه حال و روزی داشتم.
بارها از پیری افتادم ز پا
هیچ از دستم گرفتی، ای فتی
هوش مصنوعی: بارها به خاطر پیری و ناتوانی زمین خوردهام، اما تو هیچگاه از من دست نکشیدی، ای جوانمرد.
روزها صیاد، ناهارم گذاشت
هیچ پرسیدی چه خوردم شام و چاشت
هوش مصنوعی: در روز، شکارچی برایم ناهاری گذاشت، ولی هیچکس نپرسید که شام و صبحانه چه خوردم.
این چه رفتار است، ای یار قدیم
تو ظنین از ما و ما در رنج و بیم
هوش مصنوعی: این چه برخوردی است، ای دوست قدیمی، تو به ما مشکوکی در حالی که ما در درد و نگرانی به سر میبریم.
از پی یک بره، از شب تا سحر
بس دوانیدی مرا در جوی و جر
هوش مصنوعی: به دنبال یک بره، از شب تا صبح مرا در جوی و رود پر از دوندگی کردی.
از برای دنبه یک گوسفند
بارها ما را رسانیدی گزند
هوش مصنوعی: به خاطر یک دنبه از گوسفند، بارها ما را به دردسر انداختی.
آفت گرگان شدی در شهر و ده
غیر، صد راه از تو خویشاوند به
هوش مصنوعی: در شهر و روستا، تو باعث مشکلات زیادی برای مردم شدهای و به همین دلیل، حتی نزدیکترین خویشاوندان نیز از تو دوری میکنند.
گفت، این خویشان وبال گردنند
دشمنان دوست، ما را دشمنند
هوش مصنوعی: گفت که این اقوام، بار سنگینی بر دوش ما هستند و دشمنان دوست ما هستند، آنها برای ما دشمنی میکنند.
گر ز خویشان تو خوانم خویش را
کشته باشم هم بز و هم میش را
هوش مصنوعی: اگر از خانوادهات بخواهم که خودم را معرفی کنم، حتی اگر کسی را کشته باشم، باز هم نمیتوانم به کسی جز خودم به عنوان خویش اشاره کنم.
ما سگ مسکین بازاری نهایم
کاهل از سستی و بیکاری نهایم
هوش مصنوعی: ما از آن دسته افرادی نیستیم که در زندگی سست و بیعمل به سر ببرند و مانند یک سگ بیکار و وفادار تنها نظارهگر باشند.
ما بکندیم از خیانتکار، پوست
خواه دشمن بود خائن، خواه دوست
هوش مصنوعی: ما از شخص خیانتکار جدا شدیم، چه او دشمن باشد و چه دوست.
با سخن، خود را نمیبایست باخت
خلق را از کارشان باید شناخت
هوش مصنوعی: نباید با صحبت کردن خود را در معرض شکست قرار داد؛ باید از رفتار و کارهای مردم آنها را شناخت و درک کرد.
غیر، تا همراه و خیراندیش تست
صد ره ار بیگانه باشد، خویش تست
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به عنوان دوست و خیرخواه در کنارم هستی، حتی اگر افراد دیگر و بیگانگان در میان باشند، تو برای من همچون یک نزدیک و آشنا هستی.
خویش بد خواهی، که غیر از بد نخواست
از تو بیگانه است، پس خویشی کجاست
هوش مصنوعی: اگر برای خودت بدخواهی، به جز کسانی که از تو دورند و هیچ چیز جز بدی از تو نمیخواهند، کسی دیگر وجود ندارد. پس در واقع، خویشاوندی و نزدیکی کجاست؟
رو، که این خویشی نمیآید بکار
گله از ده رفت، ما را واگذار
هوش مصنوعی: هرگز نگران نباش، زیرا این ارتباط و دوستی برای تو سودی ندارد. ما از مشکلات و سختیها رهایی یافتهایم، پس تو هم به حال خود بگذار.
حاشیه ها
1387/10/14 20:01
آگاه
با سلام و سپاس فراوان از کاری که در این سایت انجام میدهید، تصور میکنم که بیت آخر:
رو، که این خویشی نمیید بکار
گله از ده رفت، ما را واگذار
باید اینطور باشد:
رو، که این خویشی نمی آید بکار
گله از ده رفت، ما را واگذار
---
پاسخ: یا تشکر، تصحیح شد.