شمارهٔ ۱۲۴ - گریهٔ بی سود
باغبانی، قطرهای بر برگ گل
دید و گفت این چهره جای اشک نیست
گفت، من خندیدهام تا زادهام
دوش، بر خندیدنم بلبل گریست
من، همی خندم برسم روزگار
کاین چه ناهمواری و ناراستیست
خندهٔ ما را، حکایت روشن است
گریهٔ بلبل، ندانستم ز چیست
لحظهای خوش بودهایم و رفتهایم
آنکه عمر جاودانی داشت، کیست
من اگر یک روزه، تو صد سالهای
رفتنی هستیم، گر یک یا دویست
درس عبرت خواند از اوراق من
هر که سوی من، بفکرت بنگریست
خرمم، با آنکه خارم همسر است
آشنا شد با حوادث، هر که زیست
نیست گل را، فرصت بیم و امید
زانکه هست امروز و دیگر روز نیست
شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای: پیرمردی، مفلس و برگشته بختشمارهٔ ۱۲۵ - گفتار و کردار: به گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باغبانی، قطرهای بر برگ گل
دید و گفت این چهره جای اشک نیست
هوش مصنوعی: باغبان به قطرهای که روی برگ گل نشسته بود نگاه کرد و گفت که این چهره شایستهی اشک و غصه نیست.
گفت، من خندیدهام تا زادهام
دوش، بر خندیدنم بلبل گریست
هوش مصنوعی: او گفت: من شب گذشته از شادی خندیدهام، اما به خاطر خوشحالی من، بلبل به سوگ نشسته و گریه کرده است.
من، همی خندم برسم روزگار
کاین چه ناهمواری و ناراستیست
هوش مصنوعی: من به اوضاع و احوال زمانه میخندم و از اینکه چقدر زندگی پر از فراز و نشیب و ناعدلی است، متعجبم.
خندهٔ ما را، حکایت روشن است
گریهٔ بلبل، ندانستم ز چیست
هوش مصنوعی: ماجرای خندهٔ ما مشخص است، اما دلیل گریه و اندوه بلبل را نمیدانم.
لحظهای خوش بودهایم و رفتهایم
آنکه عمر جاودانی داشت، کیست
هوش مصنوعی: ما لحظهای خوشی را تجربه کردیم و سپس از آن گذشتیم. هیچکس نیست که عمر جاودانهای داشته باشد.
من اگر یک روزه، تو صد سالهای
رفتنی هستیم، گر یک یا دویست
هوش مصنوعی: ما هر دو به سمت رفتن میرویم، من شاید یک روزه بروم و تو شاید صد سال دیگر، اما در نهایت هر دو باید برویم، حتی اگر یک روز یا دو روز بمانیم.
درس عبرت خواند از اوراق من
هر که سوی من، بفکرت بنگریست
هوش مصنوعی: هر کسی که به ورقهای من نگاه کرد و به فکر فرو رفت، از آنچه که نوشتهام عبرت و درس آموخت.
خرمم، با آنکه خارم همسر است
آشنا شد با حوادث، هر که زیست
هوش مصنوعی: من شاد و خوشحالم، هرچند که مانند خار، درد و سختی را تجربه کردهام. اما با این وجود، هر کسی که زندگی را ادامه دهد، با چالشها و اتفاقات آن آشنا میشود.
نیست گل را، فرصت بیم و امید
زانکه هست امروز و دیگر روز نیست
هوش مصنوعی: گل فرصتی برای نگرانی و انتظار ندارد، زیرا امروز وجود دارد و فردا وجود نخواهد داشت.