شمارهٔ ۱۱۵ - کمان قضا
موشکی را به مهر، مادر گفت
که بسی گیر و دار، در ره ماست
سوی انبار، چشم بسته مرو
که نهان، فتنهها به پیش و قفاست
تله و دام و بند بسیار است
دهر بیباک و چرخ، بیپرواست
تله مانند خانهایست نکو
دام، مانند گلشنی زیباست
ای بسا رهنما که راهزن است
ای بسا رنگ خوش، که جانفرساست
ز آهنین میله، گردکان مربای
که چنین لقمه، خون دل، نه غذاست
هر کجا مسکنی است، کالائی است
هر کجا سفرهایست، نان آنجاست
تلهٔ محکمی به پشت در است
گربهٔ فربهی است، میان سراست
آنچنان رو، که غافلت نکُشند
خنجرِ روزگار، خون پالاست
هر نشیمن، نه جای هر شخصی است
هر گذرگه، نه در خورِ هر پاست
اثر خون، چو در رهی بینی
پا در آن ره منه، که راه بلاست
هرگز ایمن مشو، که حملهٔ چرخ
گر ز امروز بگذرد، فرداست
وقت تاراج و دستبرد، شب است
روز، هنگام خواب و نشو و نماست
سر میفراز نزد شبرو دهر
که بسی قامت از جفاش، دوتاست
موشک آزرده گشت و گفت خموش
عقل من، بیشتر ز عقل شماست
خبرم هست ز آفت گردون
تله و دام، دیدهام که کجاست
از فراز و نشیب، آگاهم
میشناسم چه راه، راه خطاست
هر کسی جای خویش میداند
پند و اندرز دیگران بیجاست
این سخن گفت و شد ز لانه بُرون
نظری تند کرد، بر چپ و راست
دید در تلهٔ نو رنگین
گِردَکانی در آهنی پیداست
هیچ آگه نشد ز بی خِردی
کاندران سهمگین حصار، چِهاست
یا در آن روشنی، چه تاریکی است
یا در آن یکدلی، چه روی و ریاست
بانگ برداشت، کاین نشیمن پاک
چه مبارک مکان روحافزاست
تله گفتا، مَاِیست در بیرون
بدرون آی، کاین سراچه تراست
اگرت زاد و توشه نیست، چه غم
زانکه این خانه، پر ز توش و نواست
جای، تا کی کُنی به زیر زمین
رونقِ زندگی ز آب و هواست
اندرین خانه، بین رهزن نیست
هر چه هست، ایمنی و صلح و صفاست
نشنیدم بنا، چنین محکم
گرچه در دهر، صد هزار بناست
جای اَنده، درین مکان شادیست
جای نان، اندرین سرا حلواست
موش پرسید، این کمانک چیست
تله خندید، کاین کمان قضاست
اندر آی و بچشم خویش ببین
کاندرین پردهها، چه شعبدههاست
موشک از شوق جَست و شد بدرون
تا که او جَست، بانگ در بر خاست
بهر خوردن، چو کرد گردن کج
آهنی رفت بر گلویش راست
رفت سودی کُند، زیان طلبید
خواست بر تن فزاید، از جان کاست
کودکی کاو ز پند و وعظ گریخت
گر به چاه است، دم مزن که چراست
رسم آزادگان چه میداند
تیره بختی که پای بند هویست
خویش را دردمند آز مکن
که نه هر درد را امید دواست
عزّت از نفس دون مجو، پروین
کاین سیه رای، گمره و رسواست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
موشکی را به مهر، مادر گفت
که بسی گیر و دار، در ره ماست
هوش مصنوعی: مادری به موشکی گفت که باید مراقب باشد و محکم بگیرد، چون در مسیر ما خطراتی وجود دارد.
سوی انبار، چشم بسته مرو
که نهان، فتنهها به پیش و قفاست
هوش مصنوعی: به انبار نرو، چون با چشم بسته بروی در آنجا خطرات و مشکلات بسیاری وجود دارد.
تله و دام و بند بسیار است
دهر بیباک و چرخ، بیپرواست
هوش مصنوعی: در زندگی، موانع و مشکلات زیادی وجود دارد، اما زمان و سرنوشت به راحتی از این موانع عبور میکنند و بیتوجه به آنها پیش میروند.
تله مانند خانهایست نکو
دام، مانند گلشنی زیباست
هوش مصنوعی: تله، مانند یک خانهی زیبای مامن است و دام، شبیه به یک گلشن زیبا به نظر میرسد.
ای بسا رهنما که راهزن است
ای بسا رنگ خوش، که جانفرساست
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به عنوان راهنمایان شناخته میشوند، در واقع ممکن است اهدافی نادرست داشته باشند. همچنین، چیزهایی که ظاهراً زیبا و خوشایند به نظر میرسند، میتوانند بسیار خطرناک و مضر باشند.
ز آهنین میله، گردکان مربای
که چنین لقمه، خون دل، نه غذاست
هوش مصنوعی: این جمله نشان میدهد که از یک میله آهنی به شدت محکم و سخت، نوعی گردی به وجود آمده است. این گرد به قدری باارزش و خاص است که در واقع نمیتوان آن را به عنوان یک غذای معمولی در نظر گرفت، بلکه نشاندهنده زحمت و رنجی عمیق است.
هر کجا مسکنی است، کالائی است
هر کجا سفرهایست، نان آنجاست
هوش مصنوعی: هر مکانی که برای زندگی وجود دارد، حتماً چیزی برای تجارت و معامله در آن جا هست و هر جایی که غذایی برای خوردن فراهم شده، نشانهای از فراوانی و روزی در آنجا وجود دارد.
تلهٔ محکمی به پشت در است
گربهٔ فربهی است، میان سراست
هوش مصنوعی: پشت در یک تله قوی قرار دارد و یک گربه چاق در وسط خانه نشسته است.
آنچنان رو، که غافلت نکُشند
خنجرِ روزگار، خون پالاست
هوش مصنوعی: برو به جلو و با قدرت حرکت کن، تا جایی که زمان و مشکلات نتوانند تو را غافلگیر کنند و به تو آسیب نرسانند.
هر نشیمن، نه جای هر شخصی است
هر گذرگه، نه در خورِ هر پاست
هوش مصنوعی: هر مکانی مخصوص هر فردی نیست و هر مسیری مناسب برای هر کسی نیست.
اثر خون، چو در رهی بینی
پا در آن ره منه، که راه بلاست
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از خون در مسیر دیدی، پا در آن راه نگذار، زیرا آن راه، راه درد و عذاب است.
هرگز ایمن مشو، که حملهٔ چرخ
گر ز امروز بگذرد، فرداست
هوش مصنوعی: هرگز فکر نکن که در امان هستی، چرا که چرخ روزگار اگر امروز به تو آسیب نرساند، فردا حتماً به سراغت خواهد آمد.
وقت تاراج و دستبرد، شب است
روز، هنگام خواب و نشو و نماست
هوش مصنوعی: در زمانی که آرامش و آسایش حاکم است، فرصت مناسبی برای رشد و پیشرفت به وجود میآید. شب نماد سکوت و خواب است، در حالی که روز زمان بیداری و فعالیت است.
سر میفراز نزد شبرو دهر
که بسی قامت از جفاش، دوتاست
هوش مصنوعی: در زندگی، به کسی که در سختیها و تاریکیهای زمانه مقاومت میکند، احترام بگذار. زیرا بسیاری از افرادی که تحت فشار و ناملایمات قرار میگیرند، از آنچه که به نظر میرسد، قویتر و با ارادهتر هستند.
موشک آزرده گشت و گفت خموش
عقل من، بیشتر ز عقل شماست
هوش مصنوعی: موشکی که ناراحت شده بود، به عقلش گفت که سکوت کند، چون او فکر میکند که دانشش از عقل دیگران بیشتر است.
خبرم هست ز آفت گردون
تله و دام، دیدهام که کجاست
هوش مصنوعی: من از مشکلات و سختیهای زندگی آگاه هستم و میدانم که تلهها و دامها در چه جایی قرار دارند و آنها را دیدهام.
از فراز و نشیب، آگاهم
میشناسم چه راه، راه خطاست
هوش مصنوعی: من از سختیها و راحتیهای زندگی آگاه هستم و میدانم کدام مسیر درست و کدامیک نادرست است.
هر کسی جای خویش میداند
پند و اندرز دیگران بیجاست
هوش مصنوعی: هرکسی وظایف و مسئولیتهای خود را به خوبی میشناسد و نیازی به نصیحت و توصیه از سوی دیگران ندارد.
این سخن گفت و شد ز لانه بُرون
نظری تند کرد، بر چپ و راست
هوش مصنوعی: او این حرف را زد و از لانهاش بیرون آمد و با نگاهی تند به چپ و راست نگریست.
دید در تلهٔ نو رنگین
گِردَکانی در آهنی پیداست
هوش مصنوعی: در تلهای نو و رنگی، دایرههای کوچک درون آهن نمایان هستند.
هیچ آگه نشد ز بی خِردی
کاندران سهمگین حصار، چِهاست
هوش مصنوعی: هیچکس از نادانی و بیخردی خود با خبر نشد که در این دیوارهای خوفناک چه چیزی وجود دارد.
یا در آن روشنی، چه تاریکی است
یا در آن یکدلی، چه روی و ریاست
هوش مصنوعی: در روشنایی، سایههایی از تاریکی وجود دارد و در یکدلی، نشانههایی از غرور و برتری دیده میشود.
بانگ برداشت، کاین نشیمن پاک
چه مبارک مکان روحافزاست
هوش مصنوعی: صدای بلندی به گوش میرسد که این مکان مقدس و زیبا، محل زندگی روحها و نیروهای مثبت است و واقعاً خوشیمن به نظر میرسد.
تله گفتا، مَاِیست در بیرون
بدرون آی، کاین سراچه تراست
هوش مصنوعی: تله گفته است که بیا و داخل شو، چرا که اینجا خانه توست.
اگرت زاد و توشه نیست، چه غم
زانکه این خانه، پر ز توش و نواست
هوش مصنوعی: اگر چیزی برای زندگی نداری، نگرانی ندار باش چون این مکان پر از زیبایی و لذت است.
جای، تا کی کُنی به زیر زمین
رونقِ زندگی ز آب و هواست
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی در زیر زمین زندگی کنی؟ زندگی به خاطر آب و هوا و شرایط محیطی رونق میگیرد.
اندرین خانه، بین رهزن نیست
هر چه هست، ایمنی و صلح و صفاست
هوش مصنوعی: در این خانه هیچگونه ناامنی یا خطر وجود ندارد، آنچه که هست، آرامش و صلح است.
نشنیدم بنا، چنین محکم
گرچه در دهر، صد هزار بناست
هوش مصنوعی: نگفتهام هیچ بنایی را که به این استحکام باشد، هرچند در زمانه صدها بنّا وجود دارند.
جای اَنده، درین مکان شادیست
جای نان، اندرین سرا حلواست
هوش مصنوعی: در این مکان، شادی وجود دارد و در این خانه، نان و خوراک خوشمزهای مثل حلوا فراهم است.
موش پرسید، این کمانک چیست
تله خندید، کاین کمان قضاست
هوش مصنوعی: موش از تله پرسید که این کمانک چیست، و تله در پاسخ گفت که این کمان نماد سرنوشت است.
اندر آی و بچشم خویش ببین
کاندرین پردهها، چه شعبدههاست
هوش مصنوعی: وارد شو و با چشمان خود ببین که در این پردهها چه کارهای شگفتانگیزی وجود دارد.
موشک از شوق جَست و شد بدرون
تا که او جَست، بانگ در بر خاست
هوش مصنوعی: موشک از شوق پرواز کرد و به سمت بالا رفت، و وقتی او پرواز کرد، صدایی به گوش رسید.
بهر خوردن، چو کرد گردن کج
آهنی رفت بر گلویش راست
هوش مصنوعی: برای بهرهبرداری از چیزی، گاهی آدم باید سرش را پایین بیاورد و تسلیم شود، مثل آهنی که به خاطر گشودن گلو، باید به خودش شکل دلخواه بدهد.
رفت سودی کُند، زیان طلبید
خواست بر تن فزاید، از جان کاست
هوش مصنوعی: رفت سودی که کم بود، زیان زیادی به بار آورد. خواست که به وجودش افزوده شود، اما از جانش کم کرد.
کودکی کاو ز پند و وعظ گریخت
گر به چاه است، دم مزن که چراست
هوش مصنوعی: کودکی که از نصیحت و آموزش فرار کرده است، اگر به چاهی بیفتد، نباید بگویی چرا افتاده است.
رسم آزادگان چه میداند
تیره بختی که پای بند هویست
هوش مصنوعی: آزادگان و رهاشدگان از قید و بندهایی که به آنها وابسته نیستند، به خوبی میدانند که کسانی که در دام هوس و خواستههای دنیوی به سر میبرند و گرفتار آنها هستند، نمیتوانند طعم آزادی را بچشند.
خویش را دردمند آز مکن
که نه هر درد را امید دواست
هوش مصنوعی: به خودت آسیب نزن، زیرا هر دردی درمانی ندارد.
عزّت از نفس دون مجو، پروین
کاین سیه رای، گمره و رسواست
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نباید به دنبال احترام و عزت از انسانهای پست و بیارزش بود، زیرا فردی که از نظر فکر و اندیشه سقوط کرده، خود باعث گمراهی و رسوایی است.
خوانش ها
کمان قضا به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/04/28 00:06
شکوه
خون پالا یعنی خون فشان و خونریز
1392/04/28 00:06
شکوه
سرا چه همان سرای کوچک است ولی معنی قفس هم میدهد
1402/06/27 23:08
مجتبی
چه بیت زیباییست این بیت :« رفت سودی کند، زیان طلبید ** خواست بر تن فزاید، از جان کاست»
گِردَکان => گردو