برگردان به زبان ساده
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هوش مصنوعی: در روز عید قربان، او در حینی که لباس مخصوص حج به تن داشت، با خود کعبه به گفتگو مشغول بود.
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردهٔ بزم وصالم
هوش مصنوعی: من همچون آینهای هستم که انعکاس نور خداوند بزرگ را نشان میدهد، و در حقیقت، مانند عروسی در جشن وصال و نزدیکی به او، در این場 فعال و زیبا به نظر میرسم.
مرا دست خلیل الله برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
هوش مصنوعی: دست ابراهیم خلیل بر من بلند شد و خداوند مرا عزیز و مشهورگرداند.
نباشد هیچ اندر خطهٔ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
هوش مصنوعی: در هیچ کجای زمین، جایی مانند من که شاد و پاک باشد وجود ندارد.
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست
هوش مصنوعی: جایگاه شادابی و خوشی من مثل جایی نیست که پر از نور و روشنایی باشد و همچنین خانه من مانند یک سرزمین امن و مطمئن نیست.
بسی سرگشتهٔ اخلاص داریم
بسی قربانیان خاص داریم
هوش مصنوعی: ما افرادی زیادی داریم که در جستجوی صداقت و اخلاص هستند و همچنین قربانیان خاصی داریم که در این مسیر قرار گرفتهاند.
اساس کشور ارشاد، از ماست
بنای شوق را، بنیاد از ماست
هوش مصنوعی: بنیاد کشور و ساماندهی آن به راهنمایی و تعلیم ما بستگی دارد، زیرا اشتیاق و انگیزه برای ساختن آن از درون ما نشأت میگیرد.
چراغ این همه پروانه، مائیم
خداوند جهان را خانه، مائیم
هوش مصنوعی: همه این پروانهها به خاطر چراغی که ما هستیم دور ما جمع شدهاند و ما خود را به عنوان صاحبان خانهای در این جهان معرفی میکنیم.
پرستشگاه ماه و اختر، اینجاست
حقیقت را کتاب و دفتر، اینجاست
هوش مصنوعی: این مکان، جایی است که میتوان به ستارهها و زیباییهای آسمانی نظر افکند. در اینجا، علم و حقیقت به صورت نوشته و محتوای قابل فهم وجود دارد.
در اینجا، بس شهان افسر نهادند
بسی گردن فرازان، سر نهادند
هوش مصنوعی: در اینجا، بسیاری از پادشاهان تاج و تخت گذاشتند و افراد بلندمرتبه، سرهای خود را به زیر انداختند.
بسی گوهر، ز بام آویختندم
بسی گنجینه، در پا ریختندم
هوش مصنوعی: من جواهرات زیادی از بام به آویختم و گنجینههای فراوانی را به پای خود ریختم.
بصورت، قبلهٔ آزادگانیم
بمعنی، حامی افتادگانیم
هوش مصنوعی: ما به عنوان الگویی برای آزادگان شناخته میشویم که به معنای پشتیبانی از کسانی هستیم که در سختی هستند.
کتاب عشق را، جز یک ورق نیست
در آن هم، نکتهای جز نام حق نیست
هوش مصنوعی: کتاب عشق تنها یک صفحه دارد و در آن صفحه هم فقط نام خدا نوشته شده است.
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیتی، کاین کار پرداخت
هوش مصنوعی: این بیت به تقدیر از یک تلاش و نیّت نیک اشاره دارد که منجر به ساختن مکانی مقدس شده است. به نوعی، این واژهها نشاندهندهٔ خوشحالی و شکرگزاری از کار خوب و عزم قوی در ایجاد چنین فضایی است.
درین درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
هوش مصنوعی: در این مکان، حتی سنگ و گل و کاه نیز در هر زمان خدا را پرستش میکنند.
«انا الحق» میزنند اینجا، در و بام
ستایش میکنند، اجسام و اجرام
هوش مصنوعی: در اینجا عدهای با صدای بلند فریاد میزنند که «من حق هستم» و در این فضا، همه جا را با ستایش و تحسین پر کردهاند، چه در دیوارها و چه در آسمان.
در اینجا، عرشیان تسبیح خوانند
سخن گویان معنی، بی زبانند
هوش مصنوعی: در این مکان، فرشتگان مشغول تسبیح و ستایش خداوند هستند و کسانی که سخن میگویند، معنای عمیق را بیان میکنند بدون اینکه نیازی به گفتن کلمات داشته باشند.
بلندی را، کمال از درگه ماست
پر روحالامین، فرش ره ماست
هوش مصنوعی: عظمت و کمالی که به دست میآید، از منبعی والا و روحبخش سرچشمه میگیرد و راه ما هم با زیبایی و شکوه پوشیده شده است.
در اینجا، رخصت تیغ آختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
هوش مصنوعی: در این مکان، اجازه استفاده از شمشیر دادن وجود ندارد و کسی حق حمله به دیگری را ندارد.
نه دام است اندرین جانب، نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که نه تلهای در این سمت وجود دارد، نه شکارچیای وجود دارد که بتواند به راحتی شکار کند و نه پرندهای است که آزادانه پرواز کند. به عبارتی، همه چیز در یک حالت استراحت و آرامش قرار دارد و هیچگونه تهدید یا تنشی در این فضا وجود ندارد.
خوش آن استاد، کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار، کاین طرح نکو ریخت
هوش مصنوعی: استاد و معمارانی که توانستهاند به خوبی از مواد اولیه استفاده کنند و آثار زیبایی خلق کنند، واقعاً شایسته ستایشند.
خوش آن درزی، که زرین جامهام دوخت
خوش آن بازارگان، کاین حله بفروخت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه خوب است آن خیاطی که لباس زیبای من را دوخته و همچنین چه خوب است آن بازرگانی که این لباس را به فروش رسانده است. در واقع، شاعر به کیفیت کار خیاط و بازرگان اشاره میکند و از آنها قدردانی میکند.
مرا، زین حال، بس نامآوریهاست
بگردون بلندم، برتریهاست
هوش مصنوعی: من به خاطر این وضعیت، به معروفیتها و برجستگیهای زیادی دست یافتهام و در آسمان بلند، به مقامهای برتری رسیدهام.
بدوخندید دل آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
هوش مصنوعی: دل آرام و با لبخند گفت: ای دوست، نیکو نیست که انسان فقط به خود محبت کند و خود را برتر از دیگران بداند.
چنان رانی سخن، زین تودهٔ گل
که گوئی فارغی از کعبهٔ دل
هوش مصنوعی: چنان خوب سخن میگویی، که از بین این گلها به نظر میرسد دلت از عشق و محبت بینیاز است.
ترا چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
هوش مصنوعی: هیچ چیز در تو فراتر از جسم و روح وجود ندارد؛ همچون دل، مکانی مقدس و باارزش نیست.
ترا گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حی داور
هوش مصنوعی: اگر ابراهیم مرا از آتش نجات داد، دست خداوند مرا بزرگ کرده است.
ترا گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
هوش مصنوعی: هرچند تو دارای زیبایی و جذابیت ظاهری هستی، من زیباییام را از روح و جانی که در درونم دارم میگیرم.
ترا گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
هوش مصنوعی: اگه به تو جواهر و گنج بدهند، من را از درون خودم آرامش و سکون بخشیدهاند.
ترا در عیدها بوسند درگاه
مرا بازست در، هرگاه و بیگاه
هوش مصنوعی: در روزهای عید مردم مرا میبوسند و در هر زمان و مکان در را به روی تو باز میکنند.
ترا گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد
هوش مصنوعی: اگر تو بندگی کنی، به من پایه و اساس میدهی؛ معمار هستی، زندگی مرا آباد میکند.
ترا تاج ار ز چین و کشمر آرند
مرا تفسیری از هر دفتر آرند
هوش مصنوعی: اگر برای تو تاجی از چین و کشمیر بیاورند، برای من تفسیر و توضیحاتی از هر کتاب بیاورند.
ز دیبا، گر ترا نقش و نگاریست
مرا در هر رگ، از خون جویباریست
هوش مصنوعی: اگر در بافت زندگیات زیبایی و هنری وجود دارد، باید بدانی که در هر رگ من، جریانی از عشق و احساس به تو وجود دارد.
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
هوش مصنوعی: تو یک جسم تاریک و بیرنگی هستی، در حالی که ما نورانی و درخشانیم. تو از خاک و زمین به وجود آمدهای، اما ما از روح و فطرتی پاک و خالص شکل گرفتهایم.
ترا گر مروهای هست و صفائی
مرا هم هست تدبیری و رائی
هوش مصنوعی: اگر تو داری زیبایی و خلوص، من هم تدبیر و راهم را دارم.
درینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرهٔ اوست
هوش مصنوعی: در اینجا هیچ شمعی وجود ندارد جز زیبایی و چهرهٔ دوست، و اگر هم نوری باشد، باز هم تنها بازتاب چهرهٔ اوست.
ترا گر دوستدارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
هوش مصنوعی: اگر ستاره و ماه تو را دوست داشته باشند، عشق و حسرت و آه من هم با تو همراه خواهند بود.
ترا گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
هوش مصنوعی: اگر تو را در زرق و برق دنیا غرق کنند، من را با عقل و عشق همسایه خود قرار میدهند.
درین عزلتگه شوق، آشناهاست
درین گمگشته کشتی، ناخداهاست
هوش مصنوعی: در این مکان خلوت، کسانی که با هم آشنا هستند، حضور دارند و در این قایق گمشده، افرادی هستند که نقش رهبری و هدایت را بر عهده دارند.
بظاهر، ملک تن را پادشائیم
بمعنی، خانهٔ خاص خدائیم
هوش مصنوعی: ظاهراً ما پادشاهی بدن خود را داریم، اما در واقع، ما خانهای خاص برای خداوند هستیم.
درینجا رمز، رمز عشق بازی است
جز این یک نقش هر نقشی مجازی است
هوش مصنوعی: در اینجا، تنها اصل و بنیاد، عشق و عاشقی است و هر تصویر و نمایشی که به چشم میخورد، در واقع خیال و توهمی بیش نیست.
درین گرداب، قربانهاست ما را
بخون آلوده، پیکانهاست ما را
هوش مصنوعی: در این وضعیت پرخطر و پیچیده، قربانیان زیادی وجود دارند که از ما خونیندل و آسیبدیدهاند.
تو، خون کشتگان دل ندیدی
ازین دریا، به جز ساحل ندیدی
هوش مصنوعی: تو از این دریا فقط ساحل را دیدی و از خون دلهایی که در اینجا ریخته شده خبری نداری.
کسی کاو کعبهٔ دل پاک دارد
کجا ز آلودگیها باک دارد
هوش مصنوعی: انسانی که دل پاک و خالصی دارد، از آلودگیهای دنیا و مشکلات آن هیچ هراسی ندارد.
چه محرابی است از دل با صفاتر
چه قندیلی است از جان روشناتر
هوش مصنوعی: دل پاک و باصفا مانند یک محراب است که مکان عبادت و نیایش محسوب میشود، و جان روشن و زنده همچون قندیلی است که نور و روشنی به اطراف میتاباند. این تشبیهات نشاندهنده ارزش و زیبایی روح و دل انسان است.
خوش آن کو جامه از دیبای جان کرد
خوش آن مرغی، کازین شاخ آشیان کرد
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که زندگیاش را با زیبایی و محبت پر کرده و مثل پرندهای است که در بهترین مکان آشیانه ساخته است.
خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که با صداقت و در دل نیاز، در محل سجدهاش عبادتی انجام دهد.
کسی بر مهتران، پروین، مهی داشت
که دل چون کعبه، زالایش تهی داشت
هوش مصنوعی: کسی برتر از دیگران داشت که دلش مانند کعبه خالی از عشق و محبت بود.