شمارهٔ ۱۱۱ - کاروان چمن
گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن
که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
گفت: با شبرو گیتی چکنم
که سَحر دزد و شبانگه عسَسَ است
ای بسا گوشه، که میدان بلاست
ای بسا دام، که در پیش و پس است
در گلستان جهان، یک گل نیست
هر کجا مینگرم، خار و خَس است
همچو من، غافل و سرمست مَپَر
قفس، آخر نه همین یک قفس است
چرخ پست است، بلندش مشمار
اینکه دیدیش چو عَنقا، مگس است
کاروان است گل و لاله بباغ
سبزهاش اسب و صبایش جَرَس است
ز گرفتاری من، عبرت گیر
که سرانجامِ هوی و هوس است
حاصلِ هستیِ بیهودهٔ ما
آه سردی است که نامَش نفس است
چشم دید این همه و گوشْ شنید
آنچه دیدیم و شنیدیم بس است
شمارهٔ ۱۱۰ - کارگاه حریر: به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزونشمارهٔ ۱۱۲ - کارهای ما: نخوانده فرق سر از پای، عزم کو کردیم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن
که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
هوش مصنوعی: مرغ چمن به پرندهای که در قفس است، گفت: گل و میوه در حال حاضر بسیار خوشبو و تازه هستند.
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
هوش مصنوعی: این قفس را باز کن و از آن بیرون بیا، زیرا نه در باغ خبری از کسی هست و نه در سبزه.
گفت: با شبرو گیتی چکنم
که سَحر دزد و شبانگه عسَسَ است
هوش مصنوعی: گفت: چه کار کنم با کسی که در این جهان شب را میگذراند، در حالی که سحرگاه دزد و در شب، چوپان است.
ای بسا گوشه، که میدان بلاست
ای بسا دام، که در پیش و پس است
هوش مصنوعی: بسیاری از مکانها هستند که در ظاهر آرام به نظر میرسند، اما در واقع میتوانند محل مشکلات و خطرات باشند. همچنین، در زندگی، دامها و تلههایی وجود دارند که ممکن است در هر سمت ما کمین کرده باشند.
در گلستان جهان، یک گل نیست
هر کجا مینگرم، خار و خَس است
هوش مصنوعی: در هر گوشه از این دنیا، چیزی جز درد و رنج نمیبینم و خبری از زیباییها و خوشیها نیست.
همچو من، غافل و سرمست مَپَر
قفس، آخر نه همین یک قفس است
هوش مصنوعی: همچون من نجنب و غافل نباش، چرا که این قفس تنها قفس نیست و محدودیتهای بیشتری وجود دارد.
چرخ پست است، بلندش مشمار
اینکه دیدیش چو عَنقا، مگس است
هوش مصنوعی: زندگی و دنیا ارزش بالایی ندارد، حتی اگر لحظاتی زیبا و شگفتانگیز به نظر برسد، در واقع مانند یک مگس در برابر یک موجود افسانهای است و نباید آن را بزرگ و مهم شمرد.
کاروان است گل و لاله بباغ
سبزهاش اسب و صبایش جَرَس است
هوش مصنوعی: در باغی پر از گل و لاله، کاروانی با اسبهایی در حال حرکت است و صدای زنگ جرس به گوش میرسد.
ز گرفتاری من، عبرت گیر
که سرانجامِ هوی و هوس است
هوش مصنوعی: از مشکلات و گرفتاریهای من درس بگیر، چون در نهایت هوس و آرزوهای بیپایه به چه نتایجی میانجامند.
حاصلِ هستیِ بیهودهٔ ما
آه سردی است که نامَش نفس است
هوش مصنوعی: وجود ما که به نظر بیفایده میآید، تنها به شکل یک آه سرد تجلی پیدا میکند که آن را نفس مینامیم.
چشم دید این همه و گوشْ شنید
آنچه دیدیم و شنیدیم بس است
هوش مصنوعی: دیدن و شنیدن این همه چیز برای ما کافی است.
حاشیه ها
1402/06/27 22:08
مجتبی
سلام؛
اگر خطانکنم، وزن این شعر «فاعلاتن، فعلاتن، فعلن» میباشد.
تشکر.