شمارهٔ ۱۰۸ - قلب مجروح
دی، کودکی بدامن مادر گریست زار
کز کودکانِ کوی، به من کس نظر نداشت
طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند
آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت
اطفال را به صحبت من، از چه میل نیست؟
کودک مگر نبود، کسی کو پدر نداشت؟
امروز، اوستاد به درسم نگه نکرد
مانا که رنج و سعی فقیران، ثمر نداشت
دیروز، در میانهٔ بازی، ز کودکان
آن شاه شد که جامهٔ خُلقانِ به بَر نداشت
من در خیالِ موزه، بسی اشک ریختم
این اشک و آرزو، ز چه هرگز اثر نداشت؟
جز من، میان این گِل و باران کسی نبود
کو موزهای بپا و کُلاهی بسر نداشت
آخر، تفاوتِ من و طفلانِ شهر چیست
آئین کودکی، ره و رسم دگر نداشت؟
هرگز درون مطبخ ما هیزمی نسوخت
وین شمع، روشنائی ازین بیشتر نداشت
همسایگان ما بَرّه و مرغ میخورند
کس جز من و تو، قوت ز خون جگر نداشت
بر وصلههای پیرهنم خنده میکنند
دینار و دِرهمی، پدر من مگر نداشت؟
خندید و گفت: آنکه به فقرِ تو طعنه زد
از دانههای گوهرِ اشکت، خبر نداشت
از زندگانی پدر خود مپرس، از آنک
چیزی به غِیرِ تیشه و داس و تَبَر نداشت
این بوریای کُهنه، به صد خونِ دل خرید
رَختش، گه آستین و گهی آستر نداشت
بس رنج برد و کس نشمردش به هیچکس
گمنام زیست، آنکه دِه و سیم و زر نداشت
طفل فقیر را، هوس و آرزو خطاست
شاخی که از تگرگ نگون گشت، بَر نداشت
نسّاجِ روزگار، درین پَهن بارگاه
از بهر ما، قُماشی ازین خوبتر نداشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دی، کودکی بدامن مادر گریست زار
کز کودکانِ کوی، به من کس نظر نداشت
هوش مصنوعی: دیروز، کودکی از شدت ناراحتی در آغوش مادرش گریه میکرد چرا که هیچ یک از بچههای محله به او توجه نمیکردند.
طفلی، مرا ز پهلوی خود بیگناه راند
آن تیر طعنه، زخم کم از نیشتر نداشت
هوش مصنوعی: یک کودک در حالی که بیگناه بود، مرا از کنارش دور کرد. آن تیر زهرآگین مانند زخم نیشتر دردناکتر بود.
اطفال را به صحبت من، از چه میل نیست؟
کودک مگر نبود، کسی کو پدر نداشت؟
هوش مصنوعی: کودکان چرا تمایلی به صحبت با من ندارند؟ مگر کسی که پدر ندارد، کودک نیست؟
امروز، اوستاد به درسم نگه نکرد
مانا که رنج و سعی فقیران، ثمر نداشت
هوش مصنوعی: امروز استاد به درس من توجهی نکرد، چون میداند که زحمات و تلاشهای فقیران نتوانسته به ثمر برسد.
دیروز، در میانهٔ بازی، ز کودکان
آن شاه شد که جامهٔ خُلقانِ به بَر نداشت
هوش مصنوعی: دیروز، در حین بازی، یکی از بچهها به مقام پادشاهی رسید که لباس درست و حسابی نداشت.
من در خیالِ موزه، بسی اشک ریختم
این اشک و آرزو، ز چه هرگز اثر نداشت؟
هوش مصنوعی: من در تصور موزه به شدت گریه کردهام، اما این اشکها و آرزوها چرا هیچ تأثیری نداشتهاند؟
جز من، میان این گِل و باران کسی نبود
کو موزهای بپا و کُلاهی بسر نداشت
هوش مصنوعی: تنها من در این گل و باران حضور داشتم و هیچکس دیگری نبود که موزهای برپا کند یا کلاهی بر سر بگذارد.
آخر، تفاوتِ من و طفلانِ شهر چیست
آئین کودکی، ره و رسم دگر نداشت؟
هوش مصنوعی: در نهایت، من چه تفاوتی با بچههای شهر دارم؟ دوران کودکی هر یک از ما راه و روش خاص خودش را دارد.
هرگز درون مطبخ ما هیزمی نسوخت
وین شمع، روشنائی ازین بیشتر نداشت
هوش مصنوعی: در آشپزخانه ما هیچگاه هیزم نسوخته و این شمع هم نورش بیشتر از این نیست.
همسایگان ما بَرّه و مرغ میخورند
کس جز من و تو، قوت ز خون جگر نداشت
هوش مصنوعی: همسایهها از نعمتهای ساده مانند گوشت بره و مرغ بهرهمندند، اما فقط من و تو هستیم که برای زنده ماندن به سختی و رنجهای عمیق نیاز داریم.
بر وصلههای پیرهنم خنده میکنند
دینار و دِرهمی، پدر من مگر نداشت؟
هوش مصنوعی: دینار و درهمها به وصلههای پیرهن من میخندند. آیا پدر من پولی نداشت؟
خندید و گفت: آنکه به فقرِ تو طعنه زد
از دانههای گوهرِ اشکت، خبر نداشت
هوش مصنوعی: او خندید و گفت: کسی که به فقر تو اعتراض کرد، از ارزش و زیبایی اشکهای تو خبر نداشت.
از زندگانی پدر خود مپرس، از آنک
چیزی به غِیرِ تیشه و داس و تَبَر نداشت
هوش مصنوعی: از زندگی پدر خود سوال نکن، زیرا او چیزی جز ابزارهای کارگری مانند تیشه، داس و تبر نداشت.
این بوریای کُهنه، به صد خونِ دل خرید
رَختش، گه آستین و گهی آستر نداشت
هوش مصنوعی: این لباس کهنه را با زحمت و رنج بسیار به دست آوردهام و گاهی آستین دارد و گاهی هم آستر ندارد.
بس رنج برد و کس نشمردش به هیچکس
گمنام زیست، آنکه دِه و سیم و زر نداشت
هوش مصنوعی: این شخص سالها زحمت کشید و هیچکس برای سختیهایش ارزشی قائل نشد. او در تنهایی زندگی کرد و هیچگونه ثروت یا مادیاتی نداشت.
طفل فقیر را، هوس و آرزو خطاست
شاخی که از تگرگ نگون گشت، بَر نداشت
هوش مصنوعی: آرزوهای بزرگ برای کودکان فقیر میتواند اشتباه باشد، زیرا مانند شاخهای که در برابر تگرگ شکست، آنها نیز با سختیها و مشکلات روبهرو میشوند و نمیتوانند به آن آرزوها دست یابند.
نسّاجِ روزگار، درین پَهن بارگاه
از بهر ما، قُماشی ازین خوبتر نداشت
هوش مصنوعی: زندگی ما به گونهای بافته شده که در این فضای وسیع، چیزی بهتر از آنچه برای ما تدارک دیده شده، وجود ندارد.
خوانش ها
قلب مجروح به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1391/03/25 22:05
سلام .
لطفا مصرع دوم این بیت، اصلاح شود :
از زندگانی پدر خود مپرس، از آنک
چیزی بغیر تیشه و گهی آستر نداشت
--- چیزی به غیر تیشه و داس و تبر نداشت
1398/06/20 12:09
علی شهبازی
جناب مینایی صحیح میفرمایند
از خرداد 95 اصلاح نشده، بیت مذکور!