گنجور

شمارهٔ ۱۰ - آشیان ویران

از ساحت پاک آشیانی
مرغی بپرید سوی گلزار
در فکرت توشی و توانی
افتاد بسی و جست بسیار
رفت از چمنی به بوستانی
بر هر گل و میوه سود منقار
تا خفت ز خستگی زمانی
یغماگر دهر گشت بیدار
تیری بجهید از کمانی
چون برق جهان ز ابر آذار
گردید نژند خاطری شاد
چون بال و پرش تپید در خون
از یاد برون شدش پریدن
افتاد ز گیرودار گردون
نومید ز آشیان رسیدن
از پر سر خویش کرد بیرون
نالید ز درد سر کشیدن
دانست که نیست دشت و هامون
شایستهٔ فارغ آرمیدن
شد چهرهٔ زندگی دگرگون
در دیده نماند تاب دیدن
مانا که دل از تپیدن افتاد
مجروح ز رنج زندگی رست
از قلب بریده گشت شریان
آن بال و پر لطیف بشکست
وان سینهٔ خرد خست پیکان
صیاد سیه دل از کمین جست
تا صید ضعیف گشت بیجان
در پهلوی آن فتاده بنشست
آلوده بخون مرغ دامان
بنهاد به پشتواره و بست
آمد سوی خانه شامگاهان
وان صید بدست کودکان داد
چون صبح دمید، مرغکی خرد
افتاد ز آشیانه در جر
چون دانه نیافت، خون دل خورد
تقدیر، پرش بکند یکسر
شاهین حوادثش فرو برد
نشنید حدیث مهر مادر
دور فلکش بهیچ نشمرد
نفکند کسیش سایه بر سر
نادیده سپهر زندگی، مرد
پرواز نکرده، سوختش پر
رفت آن هوس و امید بر باد
آمد شب و تیره گشت لانه
وان رفته نیامد از سفر باز
کوشید فسونگر زمانه
کاز پرده برون نیفتد این راز
طفلان بخیال آب و دانه
خفتند و نخاست دیگر آواز
از بامک آن بلند خانه
کس روز امل نکرد پرواز
یکباره برفت از میانه
آن شادی و شوق و نعمت و ناز
زان گمشدگان نکرد کس یاد
آن مسکن خرد پاک ایمن
خالی و خراب ماند فرجام
افتاد گلش ز سقف و روزن
خار و خسکش بریخت از بام
آرامگهی نه بهر خفتن
بامی نه برای سیر و آرام
بر باد شد آن بنای روشن
نابود شد آن نشانه و نام
از گردش روزگار توسن
وز بدسری سپهر و اجرام
دیگر نشد آن خرابی آباد
شد ساقی چرخ پیر خرسند
پر دید ز خون چو ساغری را
دستی سر راه دامی افکند
پیچاند به رشته‌ای سری را
جمعیت ایمنی پراکند
شیرازه درید دفتری را
با تیشهٔ ظلم ریشه‌ای کند
بر بست ز فتنه‌ای دری را
خون ریخت بکام کودکی چند
برچید بساط مادری را
فرزند مگر نداشت صیاد؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از ساحت پاک آشیانی
مرغی بپرید سوی گلزار
هوش مصنوعی: از مکان خوش و پاکی، پرنده‌ای به سوی باغ گل پرواز کرد.
در فکرت توشی و توانی
افتاد بسی و جست بسیار
هوش مصنوعی: در افکار تو، چیزهای زیادی جمع شده و توانایی‌های زیادی به وجود آمده است و تلاش‌های زیادی انجام داده‌ای.
رفت از چمنی به بوستانی
بر هر گل و میوه سود منقار
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از چمنی به باغی رفت و از هر گل و میوه‌ای بهره‌برداری کرد.
تا خفت ز خستگی زمانی
یغماگر دهر گشت بیدار
هوش مصنوعی: زمانی که یغماگر دهر به خاطر خستگی خوابش برد، بیدار شد.
تیری بجهید از کمانی
چون برق جهان ز ابر آذار
هوش مصنوعی: تیری از کمان رها شد که به سرعت برق می‌چشد، همان‌طور که آسمان از ابرهای خشمگین می‌درخشد.
گردید نژند خاطری شاد
هوش مصنوعی: دل غمگین خوشحال و شادمان شد.
چون بال و پرش تپید در خون
از یاد برون شدش پریدن
هوش مصنوعی: زمانی که او با تپش بال و پرش به خون آغشته شد، فراموش کرد که چه طور باید پرواز کند.
افتاد ز گیرودار گردون
نومید ز آشیان رسیدن
هوش مصنوعی: از گرفتاری و چالش‌های زندگی ناامید شده و از جایگاه خود دور افتاده‌ام.
از پر سر خویش کرد بیرون
نالید ز درد سر کشیدن
هوش مصنوعی: از روی خود را کنار گذاشت و از دردهایی که تحمل کرده بود، به شدت ناله کرد.
دانست که نیست دشت و هامون
شایستهٔ فارغ آرمیدن
هوش مصنوعی: می‌فهمد که دشت و هامون مناسب برای آرامش و استراحت نیستند.
شد چهرهٔ زندگی دگرگون
در دیده نماند تاب دیدن
هوش مصنوعی: چهرهٔ زندگی تغییر کرده و دیگر توانایی دیدن این تغییرات را نداریم.
مانا که دل از تپیدن افتاد
هوش مصنوعی: در حالی که دل از تپیدن باز ایستاد، زندگی همچنان باید ادامه یابد.
مجروح ز رنج زندگی رست
از قلب بریده گشت شریان
هوش مصنوعی: آسیب‌دیده از درد زندگی، از دل شکسته خود جدا شد و دیگر نتوانست ادامه دهد.
آن بال و پر لطیف بشکست
وان سینهٔ خرد خست پیکان
هوش مصنوعی: پرهای نرم و زیبای آن چهره شکست و دل نازکش از تیر غم آزرده شد.
صیاد سیه دل از کمین جست
تا صید ضعیف گشت بیجان
هوش مصنوعی: یک شکارچی بددل ازکمین خود بیرون آمد تا طعمه‌ای ضعیف را که بی‌حال شده بود، به دام اندازد.
در پهلوی آن فتاده بنشست
آلوده بخون مرغ دامان
هوش مصنوعی: در کنار آن فرد، موجودی زخمی و غرق در خون، به زمین افتاده و به حالت نشسته درآمده است.
بنهاد به پشتواره و بست
آمد سوی خانه شامگاهان
هوش مصنوعی: سوار بر مرکبش شد و به سمت خانه‌اش در غروب راه افتاد.
وان صید بدست کودکان داد
هوش مصنوعی: و آن شکار به دست کودکان سپرده شد.
چون صبح دمید، مرغکی خرد
افتاد ز آشیانه در جر
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح فرا رسید، یک پرنده کوچک از لانه‌اش پایین افتاد و خارج شد.
چون دانه نیافت، خون دل خورد
تقدیر، پرش بکند یکسر
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به آنچه می‌خواهد نمی‌رسد، با ناامیدی و تلخی زندگی را سپری می‌کند، اما سرانجام باید همه چیز را کنار بگذارد و به پیش برود.
شاهین حوادثش فرو برد
نشنید حدیث مهر مادر
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در برابر سختی‌ها و حوادث تند و تیز قرار دارد، نتوانست صدای محبت مادرش را بشنود.
دور فلکش بهیچ نشمرد
نفکند کسیش سایه بر سر
هوش مصنوعی: حرکت دائرۀ فلک به هیچ کس اهمیتی نداد و هیچ‌کس را در سایه خود قرار نداد.
نادیده سپهر زندگی، مرد
پرواز نکرده، سوختش پر
هوش مصنوعی: زندگی مانند آسمان است که گاهی نادیده گرفته می‌شود و فردی که هرگز پرواز نکرده، در واقع به لحاظ عاطفی و روحی زیر فشار و سختی قرار دارد.
رفت آن هوس و امید بر باد
هوش مصنوعی: آرزوها و امیدها از بین رفتند و به باد سپرده شدند.
آمد شب و تیره گشت لانه
وان رفته نیامد از سفر باز
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و تاریکی بر لانه حاکم شد، اما او که رفته بود هنوز از سفر بازنگشته است.
کوشید فسونگر زمانه
کاز پرده برون نیفتد این راز
هوش مصنوعی: زمانه سعی می‌کند تا این راز را پنهان نگه دارد و اجازه ندهد که حقیقت بیرون بیاید.
طفلان بخیال آب و دانه
خفتند و نخاست دیگر آواز
هوش مصنوعی: کودکان خوابشان برده و دیگر صدایی از آنها به گوش نمی‌رسد، در حالی که در خیال آب و غذا هستند.
از بامک آن بلند خانه
کس روز امل نکرد پرواز
هوش مصنوعی: از بالای آن خانه بلند، کسی امیدی برای پرواز نداشت.
یکباره برفت از میانه
آن شادی و شوق و نعمت و ناز
هوش مصنوعی: ناگهان همه شادی، اشتیاق، نعمت و ناز از میان رفت.
زان گمشدگان نکرد کس یاد
هوش مصنوعی: از آن گمشدگان، هیچ‌کس یاد نکرد.
آن مسکن خرد پاک ایمن
خالی و خراب ماند فرجام
هوش مصنوعی: خانه‌ای که از عقل و خرد خالی و ویران مانده، در نهایت امن و بی‌خطر باقی می‌ماند.
افتاد گلش ز سقف و روزن
خار و خسکش بریخت از بام
هوش مصنوعی: گل او از سقف و روزنه به زمین افتاد و خار و علف‌های خشک نیز از بام ریختند.
آرامگهی نه بهر خفتن
بامی نه برای سیر و آرام
هوش مصنوعی: این دنیا محل استراحت و خواب نیست، نه برای توقف و سیر کردن و نه برای آرامش.
بر باد شد آن بنای روشن
نابود شد آن نشانه و نام
هوش مصنوعی: آن بنای روشن که در گذشته وجود داشت، اکنون به باد رفته و آن نشانه و نام از بین رفته است.
از گردش روزگار توسن
وز بدسری سپهر و اجرام
هوش مصنوعی: در اثر دگرگونی‌های زمان و تأثیرات منفی آسمانی، زندگی دچار چالش‌هایی شده است.
دیگر نشد آن خرابی آباد
هوش مصنوعی: دیگر آن ویرانی، به رونق و آبادانی نرسید.
شد ساقی چرخ پیر خرسند
پر دید ز خون چو ساغری را
هوش مصنوعی: ساقی کهن و پیر با خوشحالی در حال خدمت به ماست و وقتی خون را در ساغر می‌بیند، حالتی شگفت انگیز دارد.
دستی سر راه دامی افکند
پیچاند به رشته‌ای سری را
هوش مصنوعی: شخصی در مسیر خود تله‌ای قرار داد و بر افکار یا سرنوشت کسی تأثیر گذاشت.
جمعیت ایمنی پراکند
شیرازه درید دفتری را
هوش مصنوعی: جمعیت ایمنی منتشر شد و نظم یک دفتر را به هم زد.
با تیشهٔ ظلم ریشه‌ای کند
بر بست ز فتنه‌ای دری را
هوش مصنوعی: با تیشه‌ای از ظلم و ستم، ریشه‌ای را قطع کرده و دری را به خاطر یک بحران یا بلوا می‌بندد.
خون ریخت بکام کودکی چند
برچید بساط مادری را
هوش مصنوعی: وقتی که خون یک یا چند کودک به زمین ریخته شد، زندگی و دورانی که مادران داشتند، به یکباره متوقف و نابود می‌شود.
فرزند مگر نداشت صیاد؟
هوش مصنوعی: آیا صیاد فرزندی نداشت؟

خوانش ها

آشیان ویران به خوانش طوبی برزگر
آشیان ویران به خوانش زهرا شیبانی
شمارهٔ ۱۰ - آشیان ویران به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1387/03/28 16:05
ف-ش

در این منظومه هم پس از هر پنج بیت مصرع بند آمده وبه صورت نوشته شده قافیه ها به هم ریخته است
---
پاسخ: با تشکر از شما، تصحیح شد.

1389/04/01 07:07
ناشناس

این شعر زیبای پروین اعتصامی را زمانی که در کلاس سوم دبیرستان بودم (سال 1347) حفظ کردم و بقدری این شعر را دوست داشتم که گاهگاهی برای خودم باز خوانی میکردم ، امّا متاسفانه به مرور زمان قسمتهای زیادی از آن را فراموش کرده بودم . امروز پس از سالها این شعر را بطور کامل در سایت شما خواندم و لذت بردم

1389/10/29 16:12
احمد

در مصرع دوم بیت پنجم از پنج بیتی دوم لطفا در دیده ...را اصلاح فرمایید
---
پاسخ: با تشکر، اصلاح شد.

1391/03/26 11:05

سلام
من هم این شعر را موقعی که در دبیرستان درس می خوندم حدود چهل سال پیش خوندم و لذت بردم . نمی دونم چرا حالا چنین شعرهایی را توکتابهای مدرسه چاپ نمی کنند . این شعر افکار را نسبت به طبیعت و اطرافمون لطیف می کنه . دیگه احتیاجی نیست به کسی بگی با حیوانات مهربان باشه . کافیه این شعر را بخونه . با تشکر

1392/09/03 23:12
حکیمه

با سلام بیت دوم در بند آخر:
به جای پیچانید ، پیچاند آورده شود

1393/12/02 09:03
غلامرضا اصغری

سلام،شما بزرگوارانه در جهت اعتلای فرهنگ سرزمین مادریتان کوشش میکنید ،سپاسگزار شما هستم .من گهگاه که به شکارچی یاعلاقمند به شکاری بر میخوردم توصیه میکردم بروند از دیوان پروین شعر ( آشیان ویران) را پیدا کنند وبخوانند وبه کودکان خود فکر کنند . خوشبختانه با کوشش شما حالا میتوانم این شعر را با اونا به اشتراک بگذارم شاید اونا به جوجه های بی مادر وبی پناه رحمشان بیاد واز شکار دسست بکشند

1401/10/15 21:01
Aram

در این سروده میتوان به پندار والا؛ روح لطیف و سرشار از محبت و انسانیت بانو پروین اعتصامی ستاره ادبیات معاصر ایران پی برد.
یاد و سروده های این گوهر ادب پارسی مانا باد.