گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۷

آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است
آب هوی و حرص نه آبست، آذر است
زاغ سپهر، گوهر پاک بسی وجود
بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است
در مهد نفس، چند نهی طفل روح را
این گاهواره رادکش و سفله‌پرور است
هر کس ز آز روی نهفت از بلا رهید
آنکو فقیر کرد هوای را توانگر است
در رزمگاه تیرهٔ آلودگان نفس
روشندل آنکه نیکی و پاکیش مغفر است
در نار جهل از چه فکندیش، این دلست
در پای دیو از چه نهادیش، این سر است
شمشیرهاست آخته زین نیلگون نیام
خونابه‌هانهفته در این کهنه ساغر است
تا در رگ تو مانده یکی قطره خون بجای
در دست آز از پی فصد تو نشتر است
همواره دید و تیره نگشت، این چه دیده‌ایست
پیوسته کشت و کندنگشت، این چه خنجر است
دانی چه گفت نفس بگمراه تیه خویش:
زین راه بازگرد، گرت راه دیگر است
در دفتر ضمیر، چو ابلیس خط نوشت
آلوده گشت هرچه بطومار و دفتر است
مینا فروش چرخ ز مینا هر آنچه ساخت
سوگند یاد کرد که یاقوت احمر است
از سنگ اهرمن نتوان داشت ایمنی
تا بر درخت بارور زندگی بر است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است
آب هوی و حرص نه آبست، آذر است
هوش مصنوعی: زندگی و زمانه‌ای که در آن به سر می‌بریم، مانند آهویی زیبا نیست، بلکه همچون یک اژدهاست که در حال بلعیدن ماست. این آب‌های هوی و حرص نیز نمایانگر آتش و حرارتی هستند که به جای آرامش، تنها درد و آشفتگی به همراه دارند.
زاغ سپهر، گوهر پاک بسی وجود
بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در آسمان، جواهرات بسیار ارزشمندی را در زیر خاک پنهان کرده و از این که آن‌ها چقدر ارزشمند هستند، بی‌خبر است.
در مهد نفس، چند نهی طفل روح را
این گاهواره رادکش و سفله‌پرور است
هوش مصنوعی: در این دنیا، نفس انسان مانند گهواره‌ای است که روح را چه بسا به تنبلی و ضعف عادت می‌دهد. در اینجا، انسان باید هوشیار باشد و اجازه ندهد که روحش به راحتی از سوی این نفس ضعیف و پایین‌مقام دچار آسیب و تنبلی شود.
هر کس ز آز روی نهفت از بلا رهید
آنکو فقیر کرد هوای را توانگر است
هوش مصنوعی: هرکس که از رنج و سختی‌های زندگی به سلامت عبور کند و از مشکلات دوری کند، آن شخص می‌تواند به شادی و ثروت دست پیدا کند.
در رزمگاه تیرهٔ آلودگان نفس
روشندل آنکه نیکی و پاکیش مغفر است
هوش مصنوعی: در میدان جنگی که پر از تاریکی و آلودگی است، آن فردی که با نیکی و پاکی خود محافظت می‌شود، همانند یک روشندل است.
در نار جهل از چه فکندیش، این دلست
در پای دیو از چه نهادیش، این سر است
هوش مصنوعی: در دل تاریکی جهل، امید و شعور را رها کرده‌ای، و در برابر چالش‌ها و سختی‌ها، چرا این سر تسلیم و شکست را پذیرفته‌ای؟
شمشیرهاست آخته زین نیلگون نیام
خونابه‌هانهفته در این کهنه ساغر است
هوش مصنوعی: شمشیرها از نیام آبی‌رنگ خود بیرون آمده و آماده‌اند. در این ساغر قدیمی، نشانه‌هایی از نبرد و وقایع خونین نهفته است.
تا در رگ تو مانده یکی قطره خون بجای
در دست آز از پی فصد تو نشتر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که در وجود تو حتی یک قطره خون باقی است، دست از آزمایش و خطر برندار. به طور نمادین، این حرف به این معنی است که تلاش و کوشش تا آخرین نفس ادامه دارد و نشانه‌ای از عزم و اراده‌ای قوی است.
همواره دید و تیره نگشت، این چه دیده‌ایست
پیوسته کشت و کندنگشت، این چه خنجر است
هوش مصنوعی: چرا همیشه چشم من باز است و چیزی نمی‌بیند؟ این چه نگاهی است که همواره زخم می‌زند و درد نمی‌آورد؟ این چه شمشیری است که همیشه در حال زدن است؟
دانی چه گفت نفس بگمراه تیه خویش:
زین راه بازگرد، گرت راه دیگر است
هوش مصنوعی: می دانی که نفس سرکش چه می گوید به تو؟ که از این مسیر برگرد، اگر راه دیگری در پیش داری.
در دفتر ضمیر، چو ابلیس خط نوشت
آلوده گشت هرچه بطومار و دفتر است
هوش مصنوعی: در دل و فکر انسان، همانند ابلیس، نوشته‌های ناپسند و خطا به وجود می‌آید که باعث آلودگی و فساد می‌شود. این آلودگی به همه چیزهایی که در نوشته‌ها و دفترها وجود دارد سرایت می‌کند.
مینا فروش چرخ ز مینا هر آنچه ساخت
سوگند یاد کرد که یاقوت احمر است
هوش مصنوعی: مینا فروش، در حال چرخاندن کالاهایش، هر چیزی که میسازد را قسم می‌خورد که آن چیز یاقوت سرخ است.
از سنگ اهرمن نتوان داشت ایمنی
تا بر درخت بارور زندگی بر است
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان به سنگ اهریمن (شیطان) اعتماد کرد و در امان بود، تا زمانی که بر درخت پربار زندگی سایه نیفتاده باشد.

خوانش ها

قصیدهٔ شمارهٔ ۷ به خوانش زهرا بهمنی
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ به خوانش مریم فقیهی کیا
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/25 23:04
امین کیخا

تیه با زبر اول و خاموشی ی و ه (سکون) به معنی گمراهی و بیابانی که در ان راه گم کنند میباشد و عربی ست

1401/10/03 17:01
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

خانم زهرا بهمنی

به زیبایی هرچه تمام این قصیده را خواندید و چه متناسب بود این آهنگی که برای متن انتخاب کرده بودید.

دست مریزاد