قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷
گردون نرهد ز تندرفتاری
گیتی ننهد ز سر سیهکاری
از گرگ چه آمدست جز گرگی؟
وز مار چه خاستست جز ماری؟
بس بیبصری، اگرچه بینائی
بس بیخبری، اگرچه هشیاری
تو غافلی و سپهر گردان را
فارغ ز فسون و فتنه پنداری
تو گندم آسیای گردونی
گر یک من و گر هزار خرواری
معماری عقل چون نپذرفتی
در مِلک تو جهل کرد معماری
سوداگر درّ شاهوارستی
خرمهره چرا کنی خریداری؟
زنهار! مخواه از جهان زنهار
کاین سفله به کس نداد زنهاری
پرگار زمانه بر تو میگردد
چون نقطه تو در حصار پرگاری
یک چند شوی به خواب چون مستان
ناگه برسد زمان بیداری
آید گه درگذشتنت ناچار
خود بگذری، آنچه هست بگذاری
رفتند به چابکی سبکباران_
زین مرحله، ای خوشا سبکباری
کردار بد تو گشت زنگارش
آیینهٔ دل نبود زنگاری
از لقمهٔ تن بکاه تا روزی
بر آتش آز، دیگ مگذاری
بشناس زیان ز سود، تا وقتی
سرمایه به دست دزد نسپاری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گردون نرهد ز تندرفتاری
گیتی ننهد ز سر سیهکاری
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر رفتار سریع و ناپسند دنیا ناراحت نمیشود و از تمام بدیها و سیهکاریهای بشر سر پیچی نمیکند.
از گرگ چه آمدست جز گرگی؟
وز مار چه خاستست جز ماری؟
هوش مصنوعی: از گرگ جز گرگ نمیتواند بیرون بیاید و از مار نیز چیزی جز مار نخواهد آمد.
بس بیبصری، اگرچه بینائی
بس بیخبری، اگرچه هشیاری
هوش مصنوعی: بیخبری و نادانی در افراد وجود دارد، حتی اگر ظاهری بینا و هشیار داشته باشند. در واقع، بسیاری از افراد ممکن است در ظاهر آگاه و هوشیار به نظر برسند، اما از حقیقت امور بیخبر باشند.
تو غافلی و سپهر گردان را
فارغ ز فسون و فتنه پنداری
هوش مصنوعی: تو بیخبر هستی و فکر میکنی که آسمان و جریانهای آن از سحر و دامها بیخبرند.
تو گندم آسیای گردونی
گر یک من و گر هزار خرواری
هوش مصنوعی: تو مانند گندمی هستی که در آسیای دایرهای شکل آسیاب میشود؛ حال چه یک من باشد و چه هزار خروار.
معماری عقل چون نپذرفتی
در مِلک تو جهل کرد معماری
هوش مصنوعی: اگر عقل و درک را نپذیری، به جای آن جهل و نادانی در زندگیات غالب میشود.
سوداگر درّ شاهوارستی
خرمهره چرا کنی خریداری؟
هوش مصنوعی: چرا درختی را که میوههای باارزش و باکیفیت دارد، بهجای به ثمر نشستن و بهرهوری از آن، بیفایده و بیاستفاده میگذاری؟
زنهار! مخواه از جهان زنهار
کاین سفله به کس نداد زنهاری
هوش مصنوعی: مواظب باش! از دنیا چیزی نخواه، چون این پستفطرت هیچگاه به کسی هیچ پناهی نداده است.
پرگار زمانه بر تو میگردد
چون نقطه تو در حصار پرگاری
هوش مصنوعی: زمان به دور تو در حال چرخش است، مانند نقطهای که در یک دایره محصور شده است.
یک چند شوی به خواب چون مستان
ناگه برسد زمان بیداری
هوش مصنوعی: مدتی در خواب آسوده بگذران، اما ناگهان زمان بیدار شدن میرسد و باید چشمانت را باز کنی.
آید گه درگذشتنت ناچار
خود بگذری، آنچه هست بگذاری
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که ناگزیر از این عالم خواهی رفت، پس بهتر است آنچه را داری، پشت سر بگذاری.
رفتند به چابکی سبکباران_
زین مرحله، ای خوشا سبکباری
هوش مصنوعی: به سرعت و آسانی از این مرحله عبور کردند، چقدر خوب است که سبکبار و بیخود از این مشکلات عبور کردهاند.
کردار بد تو گشت زنگارش
آیینهٔ دل نبود زنگاری
هوش مصنوعی: رفتار ناپسند تو باعث شد که باطن دل خراب و آلوده شود، در حالی که دل باید پاک و بیزنگار باشد.
از لقمهٔ تن بکاه تا روزی
بر آتش آز، دیگ مگذاری
هوش مصنوعی: برای اینکه در روزی سخت و دشوار به دردسر نیفتی، از لذتهای زودگذر و مادی کم کن و به دوراندیشی فکر کن.
بشناس زیان ز سود، تا وقتی
سرمایه به دست دزد نسپاری
هوش مصنوعی: برای آنکه آسیبی به مالات نرسد، باید بتوانی تفاوت بین سود و زیان را بشناسی و عاقلانه تصمیم بگیری تا مالی را به راحتی از دست ندهی.