برگردان به زبان ساده
نفس گفتست بسی ژاژ و بسی مبهم
به کز این پس کندش نطق خرد ابکم
هوش مصنوعی: نفس به حرفهای بیهوده و ناواضح زیادی پرداخته و از این به بعد، دیگر سخن معقولی نخواهد گفت.
ره پر پیچ و خم آز چو بگرفتی
روی درهم مکش ار کار تو شد درهم
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر دشوار و پرپیچ و خم زندگی قرار گرفتی، نگران نباش و کارها را به هم نریز. اگر کارهایت در هم و آشفته شده، بیدلیل خودت را درگیر نکن.
خشک شد زمزم پاکیزهٔ جان ناگه
شستشو کرد هریمن چو درین زمزم
هوش مصنوعی: ناگهان چشمهی پاک و زلال جان خشک شد و هریمن، که نماد زندگانی و طراوت است، به شستوشوی آن پرداخته و زندگی دوبارهای به آن بخشید.
به که از مطبخ وسواس برون آئیم
تا که خود را برهانیم ز دود و دم
هوش مصنوعی: بهتر است از وسواس و دغدغههای ذهنی خارج شویم تا بتوانیم خود را از مشکلات و فشارهای زندگی رها کنیم.
کاخ مکر است درین کنگره مینا
چاه مرگ است درین سیرگه خرم
هوش مصنوعی: در این دنیا، زیباییها و لذتهای فریبندهای وجود دارد که ممکن است ما را گمراه کند. اما در پس این جلوهها، خطرات و مشکلاتی نهفته است که میتواند به نابودی ما منجر شود. به عبارت دیگر، زندگی میتواند جذاب و دلپذیر باشد، اما سرشار از چالشها و خطراتی است که باید مراقب بود.
ز بداندیش فلک چند شوی ایمن
ز ستم پیشه جهان چند کشی استم
هوش مصنوعی: از تفکر منفی ستارهها چه اندازه میتوانی از ظلم و ستم دنیا در امان بمانی؟ چند مدت دیگر میتوانی این دردها را تحمل کنی؟
تو ندیدی مگر این دانهٔ دانا کش
تو ندیدی مگر این دامگه محکم
هوش مصنوعی: تو تنها دانهای از دانایی را نمیبینی، فقط به دام مستحکم خودت توجه کن.
وارث ملک سلیمان نتوان خواندن
هر کسیرا که در انگشت بود خاتم
هوش مصنوعی: وارث سلطنت سلیمان هر کسی نیست که فقط یک انگشتر در دست داشته باشد.
آنکه هر لحظه بزخم تو زند زخمی
تو ازو خیره چه داری طمع مرهم
هوش مصنوعی: کسی که هر لحظه به تو آسیب میزند، تو از او انتظار درمانی نداشته باش؛ زیرا او خود عامل زخمهایت است و چه انتظاری میتوان از او داشت.
فلک آنگونه به ناورد دلیر آید
که نه از زال اثر ماند و نز رستم
هوش مصنوعی: آسمان به گونهای بر سر دلیران میآورد که نه نشانی از زال باقی میماند و نه از رستم.
نه ببخشود بموسی خلف عمران
نه وفا کرد به عیسی پسر مریم
هوش مصنوعی: خداوند نه به موسی که فرزند عمران بود، رحم کرد و نه به عیسی، پسر مریم، وفا کرد.
تخت جمشید حکایت کند ار پرسی
که چه آمد به فریدون و چه شد بر جم
هوش مصنوعی: اگر از تخت جمشید بپرسی، داستانهای فریدون و سرنوشت جم را برایت تعریف میکند.
ز خوشیها چه شوی خوش که درین معبر
به یکی سور قرین است دو صد ماتم
هوش مصنوعی: از خوشیها چه فایدهای داری وقتی که در این مسیر، شادی یک سو و اندوه دو صد سو دیگر وجود دارد.
تو به نی بین که ز هر بند چسان نالد
ز زبردستی ایام به زیر و بم
هوش مصنوعی: نگاه کن به نی که چگونه از هر بندی ناله میکند، به خاطر مهارت و تسلطی که بر فراز و نشیبهای زندگی دارد.
داستان گویدت از بابلیان بابل
عبرت آموزدت از دیلمیان دیلم
هوش مصنوعی: این جمله به ما یادآوری میکند که داستانهای بابل میتواند برای ما آموزنده باشد و از سوی دیگر، تجربههای دیلمیان نیز میتواند عبرتهای مهمی برای ما به همراه داشته باشد. این دو ملت، هر کدام داستانها و عبرتهایی دارند که میتوانند ما را در زندگی راهنمایی کنند.
فرصتی را که بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم
هوش مصنوعی: هر فرصتی که اکنون دارید را ارج نهید، زیرا برای روزهای گذشته که سپری شدهاند، چه غم و اندوهی دارید؟
زان گل تازه که بشکفت سحرگاهان
نه سر و ساق بجا ماند، نه رنگ و شم
هوش مصنوعی: از آن گل تازهای که صبح زود شکوفا شد، نه ساقهاش باقی ماند و نه رنگ و بویی از آن باقی است.
گر صباحیست، مسائی رسدش از پی
ور بهاریست، خزانی بودش توام
هوش مصنوعی: اگر صبح باشد، ابرهایی بر او سایه میافکند و اگر بهار است، به همراه آن خزان هم خواهد بود.
صبحدم اشک به چهر گل از آن بینی
که شبانگه به چمن گریه کند شبنم
هوش مصنوعی: نزدیک سپیده دم، اگر به چهره گل نگاه کنی، میبینی که اشک هایش مانند شبنم است؛ زیرا در تاریکی شب، شبنم در چمن گریه کرده است.
اندرین دشت مخوف، ای برهٔ مسکین
بیم جانست، چه شد کز رمه کردی رم
هوش مصنوعی: در این دشت خطرناک، ای برهٔ بیچاره، جانت در خطر است. چرا از گروه خود دور و پراکنده شدی؟
مخور ای کودک بی تجربه زین حلوا
که شد آمیخته با روغن و شهدش سم
هوش مصنوعی: ای کودک بیتجربه، از این حلوا که با روغن و شهد مخلوط شده نخور، چون ممکن است زیانآور باشد.
دست و پائی بزن ای غرقه، توانی گر
تا مگر باز رهانند تو را زین یم
هوش مصنوعی: ای غرق شده، دست و پا بزن! اگر کمی تلاش کنی، شاید بتوانند تو را از این دریا نجات دهند.
مشک حیفست که با دوده شود همسر
کبک زشتست که با زاغ شود همدم
هوش مصنوعی: عطر خوش مشک ارزش و زیبایی خود را دارد و نباید با کثیفی همراه شود. همچنین، زیبایی کبک با دوستی و همراهی با زاغ که پرندهای زشت است، از میان میرود. به طور کلی، این ابیات به ارزش و زیباییها اشاره دارند و هشدار میدهند که نباید آنها را در کنار چیزهای ناپسند قرار داد.
برو ای فاخته، با مرغ سحر بنشین
برو ای گل، بصف سرو و سمن بردم
هوش مصنوعی: برو ای فاخته، با پرنده صبحگاهی همصحبت شو و ای گل، بر درختانی چون سرو و سمن بنشین.
ز چنار آموز، ای دوست گرانسنگی
چه شوی بر صفت بید ز بادی خم
هوش مصنوعی: از درخت چنار بیاموز، ای دوست ارزشمند. چه فایدهای دارد اگر مانند بید به باد خم شوی؟
خویش و پیوند هنر باش که تا روزی
نروی از پی نان بر در خال و عم
هوش مصنوعی: به خود و ارتباطات هنریات اهمیت بده، زیرا روزی نخواهد رسید که برای تأمین نیازهای زندگی، از مسیر هنر دور شوی.
روح را سیر کن از مائدهٔ حکمت
بیکی نان جوین سیر شود اشکم
هوش مصنوعی: روح خود را با دانش و حکمت تغذیه کن؛ زیرا حتی یک نان جو هم میتواند شکم انسان را سیر کند.
جز که آموخت ترا که خواب و خور غفلت
به چه کار آمدت این سفله تن ملحم
هوش مصنوعی: فقط به تو آموخت که خواب و خوراک، هیچ فایدهای جز غفلت از زندگی ندارند. این بدن پست تو چه کارایی دارد؟
خزفست اینکه تو داریش چنو گوهر
رسن است اینکه تو بینیش چو ابریشم
هوش مصنوعی: اگر میگویی این چیزهایی که داری به نوعی ارزشمند و زیبا هستند، پس آنچه را که میبینی نیز مثل ابریشم درخشان و لطیف است.
مار خود، هم تو خودی، مار چه افسائی
بخود، ای بیخبر از خویش، فسون میدم
هوش مصنوعی: تو خود، خود را به عنوان مار میشناسی، اما چه جفایی به خود میکنی. ای بیخبر از ذات خود، من جادو و فریبی به تو میزنم.
ز تو در هر نفسی کاسته میگردد
غم خود خور، چه خوری انده بیش و کم
هوش مصنوعی: در هر لحظه که از تو دور میشوم، غم و اندوه من کمتر میشود. بنابراین، خودش را افسرده نکن و به خودت سخت نگیر.
بیم آنست که صراف قضا ناگه
زر سرخ تو بگیرد به یکی درهم
هوش مصنوعی: نگرانی این است که ناگهان تقدیر و سرنوشت، ارزش و ثروت تو را از تو بگیرد و آن را به چیزی بیارزش تبدیل کند.
کشت یک دانه کسی را ندهد خرمن
بذل یک جوز کسی را نکند حاتم
هوش مصنوعی: اگر یک دانهی زراعتی را کسی بکارد، سود زیادی از آن نمیبرد. همچنین، بخشش یک دانهی خرما هم به اندازهی بزرگی شخصیت حاتم طایی نیست. این به این معناست که کار و بخشش کوچک نمیتوانند به مقایسه با کارهای بزرگ و با ارزشتر بیایند.
به پری پر، که عقابان نکنندت سر
به رهی رو، که بزرگان نکنندت ذم
هوش مصنوعی: به زیبارویی خود و ویژگیهای خاصات توجه کن، چون دشمنان و کسانی که قدر و منزلت تو را نمیشناسند، ممکن است به تو آسیب برسانند. پس در مسیری برو که بزرگترها و اهل فضل از تو حمایت کنند و تو را مورد بیاحترامی قرار ندهند.
جان چو کان آمد و دانش گهرش، پروین
دل چو خورشید شد و ملک تنش عالم
هوش مصنوعی: زمانی که روح مانند یک معدن ارزشمند به وجود میآید و دانش همانند جواهر آن است، دل پروین همچون خورشید درخشان میشود و بدنش به جهانی از وجود تبدیل میشود.