گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲

کار مده نفس تبه کار را
در صف گل جا مده این خار را
کشته نکودار که موش هوی
خورده بسی خوشه و خروار را
چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست
بنده مشو درهم و دینار را
همسر پرهیز نگردد طمع
با هنر انباز مکن عار را
ای که شدی تاجر بازار وقت
بنگر و بشناس خریدار را
چرخ بدانست که کار تو چیست
دید چو در دست تو افزار را
بار وبال است تن بی تمیز
روح چرا می‌کشد این بار را
کم دهدت گیتی بسیاردان
به که بسنجی کم و بسیار را
تا نزند راهروی را بپای
به که بکوبند سر مار را
خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن
پاره کن این دفتر و طومار را
هیچ خردمند نپرسد ز مست
مصلحت مردم هشیار را
روح گرفتار و بفکر فرار
فکر همین است گرفتار را
آینهٔ تست دل تابناک
بستر از این آینه زنگار را
دزد بر این خانه از آنرو گذشت
تا بشناسد در و دیوار را
چرخ یکی دفتر کردارهاست
پیشه مکن بیهده کردار را
دست هنر چید، نه دست هوس
میوهٔ این شاخ نگونسار را
رو گهری جوی که وقت فروش
خیره کند مردم بازار را
در همه جا راه تو هموار نیست
مست مپوی این ره هموار را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کار مده نفس تبه کار را
در صف گل جا مده این خار را
هوش مصنوعی: نفس منحرف و خراب را به کار نزن و او را در کنار گل‌ها قرار نده، چون او همان خار است که موجب زحمت می‌شود.
کشته نکودار که موش هوی
خورده بسی خوشه و خروار را
هوش مصنوعی: کسی که خوب و نیکوکار است، به خاطر نادانی و سهل‌انگاری خود آسیب نمی‌بیند، حتی اگر در زندگی‌اش مشکلات زیادی داشته باشد.
چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست
بنده مشو درهم و دینار را
هوش مصنوعی: جهان و زمین تحت کنترل و تدبیر تو هستند، پس خودت را درگیر پول و ثروت نکن.
همسر پرهیز نگردد طمع
با هنر انباز مکن عار را
هوش مصنوعی: همسر باید از طمع دوری کند و با هنری که دارد، عیب و ننگ را کنار بگذارد.
ای که شدی تاجر بازار وقت
بنگر و بشناس خریدار را
هوش مصنوعی: ای کسی که در عرصه تجارت مشغول هستی، لحظه‌ای تأمل کن و خریدار را بشناس.
چرخ بدانست که کار تو چیست
دید چو در دست تو افزار را
هوش مصنوعی: چرخ به خوبی می‌داند که وظیفه تو چیست، وقتی ابزار را در دست تو می‌بیند.
بار وبال است تن بی تمیز
روح چرا می‌کشد این بار را
هوش مصنوعی: بدن بی‌روح همچون باری سنگین است و بدون پاکی و خلوص، سنگینی آن بر دوش ما سنگینی می‌کند. چرا باید این بار سنگین را تحمل کنیم؟
کم دهدت گیتی بسیاردان
به که بسنجی کم و بسیار را
هوش مصنوعی: دنیا به تو بسیار چیزها می‌دهد، اما بهتر است که کم و زیاد را با هم سنجیده و در نظر بگیری.
تا نزند راهروی را بپای
به که بکوبند سر مار را
هوش مصنوعی: اگر کسی قصد داشته باشد که از روی کینه یا حسد به دیگران آسیب بزند، بهتر است که خود را کنترل کند و به جای آن، به عشق و دوستی روی آورد.
خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن
پاره کن این دفتر و طومار را
هوش مصنوعی: آنچه را که نیروهای شر نوشته‌اند، به دور بینداز و این دفتر و نوشته‌ها را پاره کن.
هیچ خردمند نپرسد ز مست
مصلحت مردم هشیار را
هوش مصنوعی: هیچ انسانی که عاقل و دانا باشد، از کسی که در حال مستی و بی‌خبری است، درباره‌ی نفع و مصلحت افراد هشیار سؤال نمی‌کند.
روح گرفتار و بفکر فرار
فکر همین است گرفتار را
هوش مصنوعی: روحی که در بند است و به فکر نجات و رهایی است، همین فکر و اندیشه خود اوست که او را در این بند نگه داشته است.
آینهٔ تست دل تابناک
بستر از این آینه زنگار را
هوش مصنوعی: آینه‌ای که در آن دل درخشان تو را نشان می‌دهد، به خاطر زنگارهایی که بر روی آن نشسته، نمی‌تواند حقیقت را به درستی بازتاب کند.
دزد بر این خانه از آنرو گذشت
تا بشناسد در و دیوار را
هوش مصنوعی: دزد از این خانه رد شد تا بتواند در و دیوار آن را بشناسد.
چرخ یکی دفتر کردارهاست
پیشه مکن بیهده کردار را
هوش مصنوعی: زندگی مانند دفتریست که همه اعمال و رفتارهای ما در آن نوشته می‌شود، پس بیهوده و بی‌هدف عمل نکن.
دست هنر چید، نه دست هوس
میوهٔ این شاخ نگونسار را
هوش مصنوعی: دست هنر به جای دست هوس، میوه این درخت افسرده را چیده است.
رو گهری جوی که وقت فروش
خیره کند مردم بازار را
هوش مصنوعی: گوهری را ببر که هنگام فروش، همه‌ی مردم بازار را مجذوب و خیره کند.
در همه جا راه تو هموار نیست
مست مپوی این ره هموار را
هوش مصنوعی: در همه جا مسیر تو آسان نیست، مست و مغرور نشو که این راه همیشه هموار نیست.

خوانش ها

قصیدهٔ شمارهٔ ۲ به خوانش زهرا بهمنی
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ به خوانش مریم فقیهی کیا
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1387/02/03 17:05
ناشناس

هو
پروین همانند عرفا نفس انسان را در شکل گسترده دیده است بسیاری از مردم تصور میکنند نفس فقط چند غریزه ومیل شناخته شده است در حالیکه اهل معرفت نفس را همان خود کاذب وعاریتی میدانند که ممکن است همه اعمال انسان را اعم از نیک وبد در کنترل داشته باشد بنا براین اینگونه قصاید ازجنبه دعوت( ضمنی) به خودآگاهی یا خود شناسی اهمیت دارد ودر عین انسان را نسبت به امور نفسانی شناخته شده که زیان فردی واجتماعی دارد هشدار میدهد وجادارد که مورد توجه همگان از خاص وعام باشد

1396/03/25 17:05
مهران

**رو گهری جوی که وقت فروش
خیره کند مردم بازار را**
این آخره حرفه

1401/07/07 15:10
مجتبی

میتوان گفت در این شعر بانو اعتصامی نفس، شیطان را و خطرات آن را به خوبی به تصویر کشیده، و همچنین راه درمان آن را نیز گفته، از همان شروع شعر "کارمده نفس تبه کار را ، در صف گل جا مده این خار را" به خوبی روح پاک و مقدس آدمی را نمایان کرده، چرا که تمامیه انسان ها روحشان مقدس و از حضرت حق میباشد، در ظرفیت آدمی و در وجود آدمی درست نیست که "نفس" و "تبه" را به خود راه بدهد. و در ادامه به اذیت شدن روح در این دنیا اشاره میکند که میگوید: " بار وبال است تن بی تمیز / روح چرا می‌کشد این بار را" چرا که آدمی به شدت پیرو نفس خود است، این باعث اذیت شدن روح میشود، و از اواسط شعر به بعد، نصیحت میکند آدمی را که هرچه اهرمن نوشت ( یعنی نفس را راه نده ) پاره کن و بدان گوش مکن چرا که چیزی جز تیرگی و ملامت عایدت نمی شود و تأکید میکند که دل خود را از هرگونه نفس دور بنماییم.