گنجور

بخش ۷۰ - نامهٔ دهم از زبان معشوق به عاشق

زهی! از جام مهرت مست گشته
ز کوباکوب هجران پست گشته
بسی در عشق گرم و سرد دیدی
کنون بنشین، که آن خود کشیدی
بگستر فرش و خلوت ساز جارا
که عزم آن شبستان‌‎ست ما را
سحرگاهان دعای مستجابت
به روی کار باز آورد آبت
دلارامی که از دامت رمان بود
تو گفتی: رام خواهد شد، همان بود
هر آن حاجت که میخواهی برآری
که رو در قبلهٔ اقبال داری
به وصلم طلعتت فیروز گردد
شب تاریک هجران روز گردد
مخور اندوه، ازین پس شاد می‌باش
ز بند هر غمی آزاد می‌باش
دهانم را تو باشی میر ازین پس
به بوسیدن مکن تقصیر ازین پس
کنار و بوسه اول چیز باشد
چو وقت آید دگرها نیز باشد
دل من ترک وصل دیگران گفت
تویی همدم، تویی مونس، تویی جفت
رفیق من تو خواهی بود ازین پس
مرا از مهر و کین آن و این بس
دلم در جستجویت گرم گشته
چه جای دل؟ که سنگش نرم گشته
از آن شوخی به راه آمد دل من
به جانت نیک خواه آمد دل من
چو باغ وصل را در برگشادی
جهان اندر جهان عیشست و شادی
ز رویم لاله و گل دسته می‌بند
ز لعلم شکر اندر پسته می‌بند
گهی با زلف پستم عشق می‌باز
گهی میگوی در گوش دلم راز
مشو نومید و از من سر مپیچان
رخ از پیوند و یاری بر مپیچان
بیا، کز وصل من کارت بر آید
به باغ من گل از خارت بر آید
دلت را مژده‌ای می‌ده به شادی
بگو او را دگر چون مژده دادی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی! از جام مهرت مست گشته
ز کوباکوب هجران پست گشته
هوش مصنوعی: وای! از شراب محبت تو سرشار شدم، در حالی که از تلخی جدایی به شدت آسیب دیده‌ام.
بسی در عشق گرم و سرد دیدی
کنون بنشین، که آن خود کشیدی
هوش مصنوعی: بسیاری از تجربیات خوب و بد را در عشق دیده‌ای، حالا بهتر است آرام بنشینی و به نتیجه کار خود فکر کنی.
بگستر فرش و خلوت ساز جارا
که عزم آن شبستان‌‎ست ما را
هوش مصنوعی: فرش را بگستران و فضایی آرام و خصوصی فراهم کن، زیرا این شبستان به ما متعلق است.
سحرگاهان دعای مستجابت
به روی کار باز آورد آبت
هوش مصنوعی: در صبح زود، دعای پاسخ داده شده، زندگی و روز تازه‌ای را برای تو به ارمغان می‌آورد.
دلارامی که از دامت رمان بود
تو گفتی: رام خواهد شد، همان بود
هوش مصنوعی: شخصی که آرامش و راحتی او از محبت و وابستگی تو نشأت می‌گیرد، تو گفتی که او به زودی آرام خواهد شد و این واقعاً همین‌طور است.
هر آن حاجت که میخواهی برآری
که رو در قبلهٔ اقبال داری
هوش مصنوعی: هر خواسته‌ای که داری، می‌توانی به آن دست یابی؛ زیرا در جهت درست و موقعیت مناسبی قرار داری.
به وصلم طلعتت فیروز گردد
شب تاریک هجران روز گردد
هوش مصنوعی: وقتی به وصال تو می‌رسم، شب تاریک دوری به روز روشن تبدیل می‌شود.
مخور اندوه، ازین پس شاد می‌باش
ز بند هر غمی آزاد می‌باش
هوش مصنوعی: نگران نباش، از این به بعد خوشحال باش و از هر گونه غمی رها شو.
دهانم را تو باشی میر ازین پس
به بوسیدن مکن تقصیر ازین پس
هوش مصنوعی: مراقب باش که از این به بعد، وقتی دهانم را می‌بوسی، اشتباهی نکن.
کنار و بوسه اول چیز باشد
چو وقت آید دگرها نیز باشد
هوش مصنوعی: وقتی که زمانش برسد، بوسه و نزدیکی اول اهمیت دارد، و بعد از آن چیزهای دیگر هم اهمیت می‌یابند.
دل من ترک وصل دیگران گفت
تویی همدم، تویی مونس، تویی جفت
هوش مصنوعی: دل من دیگر درباره ارتباط با دیگران صحبت نمی‌کند و فقط تو را می‌بیند، تو تنها همدم و یار من هستی.
رفیق من تو خواهی بود ازین پس
مرا از مهر و کین آن و این بس
هوش مصنوعی: دوست من، از این به بعد تو همراه من خواهی بود و از محبت و دشمنی دیگران برایم کافی است.
دلم در جستجویت گرم گشته
چه جای دل؟ که سنگش نرم گشته
هوش مصنوعی: دل من به خاطر جستجوی تو گرم و شاداب شده است، چنان که حتی سنگ هم نرم شده است.
از آن شوخی به راه آمد دل من
به جانت نیک خواه آمد دل من
هوش مصنوعی: از آن شوخی تو، قلب من به عشق تو کشیده شد و به خوبی برای تو آرزو می‌کند.
چو باغ وصل را در برگشادی
جهان اندر جهان عیشست و شادی
هوش مصنوعی: وقتی که باغ وصال باز شود، در جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، شادی و خوشی فراوانی وجود دارد.
ز رویم لاله و گل دسته می‌بند
ز لعلم شکر اندر پسته می‌بند
هوش مصنوعی: از چهره‌ام گل‌ها و لاله‌ها دسته دسته چیده می‌شوند و از علم و دانش به اندازه‌ پسته‌ای شیرینی بند می‌زنند.
گهی با زلف پستم عشق می‌باز
گهی میگوی در گوش دلم راز
هوش مصنوعی: گاهی عشق را با زلف‌های پریشانم بازی می‌کنم و گاهی در گوش دل، سخن‌های پنهانی را زمزمه می‌کنم.
مشو نومید و از من سر مپیچان
رخ از پیوند و یاری بر مپیچان
هوش مصنوعی: هرگز ناامید نشو و از من دور نشو، به خاطر این پیوند و دوستی که داریم، از من دور نشو.
بیا، کز وصل من کارت بر آید
به باغ من گل از خارت بر آید
هوش مصنوعی: بیا که اگر به وصالت برسم، می‌توانم در باغم گل‌ها را از خارهای تو بکارم.
دلت را مژده‌ای می‌ده به شادی
بگو او را دگر چون مژده دادی
هوش مصنوعی: دل خوشحالی را به تو نوید می‌دهد، به او بگو که دوباره مانند گذشته مژده‌ای خوش برایش بیاوری.

حاشیه ها

بیت 8 از آخر «جویت» در مصراع اوّل تکرار شده است.