گنجور

بخش ۴۳ - غزل

همان سنگین دل نامهربانم
که در شوخی به عالم داستانم
دل من مهر او جوید که خواهم
لبم احوال او گوید که دانم
اگر خواهم که جان به خشم توان زود
و گر خواهم که دل دزدم توانم
ترا با من چه کار؟ ار دل فریبم
ترا از من چه سود؟ ار مهربانم
دل و جان گر بمن بخشند شاید
که دل را چون تن و تن را چو جانم
مرا بد مهر می‌خوانی و اینم
مرا دلسوز می‌دانی و آنم
اگر جان می‌نهی در آستینم
و گر سر میزنی بر آستانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همان سنگین دل نامهربانم
که در شوخی به عالم داستانم
هوش مصنوعی: من همان فردی هستم که دل سنگینی دارد و بی‌رحم است؛ حتی در وقت شوخی نیز به داستان‌ها و افسانه‌ها تبدیل می‌شوم.
دل من مهر او جوید که خواهم
لبم احوال او گوید که دانم
هوش مصنوعی: دل من به دنبال محبت اوست، زیرا می‌خواهم لبانم از حال او بگویند، چون می‌دانم.
اگر خواهم که جان به خشم توان زود
و گر خواهم که دل دزدم توانم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم می‌توانم به سرعت جانم را به خشم بزنم و اگر بخواهم می‌توانم دل کسی را بربایم.
ترا با من چه کار؟ ار دل فریبم
ترا از من چه سود؟ ار مهربانم
هوش مصنوعی: تو را چه به من؟ اگر دل مرا به دست آوری، برای تو چه فایده‌ای دارد؟ اگر هم با من مهربان باشی، این چه تاثیری بر من خواهد گذاشت؟
دل و جان گر بمن بخشند شاید
که دل را چون تن و تن را چو جانم
هوش مصنوعی: اگر دل و جان را به من دهند، شاید بتوانم دل را مانند تن و تن را چون جانم دوست بدارم.
مرا بد مهر می‌خوانی و اینم
مرا دلسوز می‌دانی و آنم
هوش مصنوعی: تو مرا با بدی می‌شناسی و در عین حال به من دلسوزی می‌کنی.
اگر جان می‌نهی در آستینم
و گر سر میزنی بر آستانم
هوش مصنوعی: اگر جانت را به من بسپاری یا حتی به پا درمیانی من بیایی، من همیشه پذیرای تو هستم.

حاشیه ها

لطفاً بیت سوم بدین صورت تصحیح گردد:
اگر خواهم که جان بخشم توان زود
و گر خواهم که دل دزدم، توانم