گنجور

بخش ۲۶ - حکایت

گدایی گشت با شهزاده‌ای جفت
بدان جرمش چو میکشتند، میگفت
به دست خود سزای خویش دیدم
که: پا پیش از گلیم خود کشیدم
هر آن مفلس که باشد طالب گنج
تحمل بایدش کردن بسی رنج
سزای خویش باید یار جستن
به قدر قوت خود بار جستن
چوحسن و پادشاهی یار باشند
طلب‌گاران مفلس خوار باشند
گدا، آن به، که سلطان را نداند
ولیکن عاشق این معنی چه داند؟
بر عاشق چه سلطان و چه درویش؟
تو عاشق باش و از سلطان میندیش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گدایی گشت با شهزاده‌ای جفت
بدان جرمش چو میکشتند، میگفت
هوش مصنوعی: یک گدای نیکوسرشت با یک شاهزاده همراه شد. به خاطر جرمی که دچارش شده بودند، وقتی او را مورد مجازات قرار می‌دادند، می‌گفت...
به دست خود سزای خویش دیدم
که: پا پیش از گلیم خود کشیدم
هوش مصنوعی: متوجه شدم که عواقب کارهایم را به خاطر عمل نادرست خود دیدم؛ زیرا پیش از آنکه ظرفیت و توانایی‌ام را بسنجید، اقدام کردم.
هر آن مفلس که باشد طالب گنج
تحمل بایدش کردن بسی رنج
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال ثروت و موفقیت است، باید برای رسیدن به هدفش سختی‌های زیادی را تحمل کند.
سزای خویش باید یار جستن
به قدر قوت خود بار جستن
هوش مصنوعی: انسان باید به اندازه توانایی و قدرت خود تلاش کند و مسئولیت‌هایش را بپذیرد.
چوحسن و پادشاهی یار باشند
طلب‌گاران مفلس خوار باشند
هوش مصنوعی: اگر حسن و پادشاهی دوست باشند، دنبال‌کنندگان و خواسته‌هایشان بی‌چیز و بی‌ارزش خواهند بود.
گدا، آن به، که سلطان را نداند
ولیکن عاشق این معنی چه داند؟
هوش مصنوعی: شخص فقیر بهتر است که سلطانی را نشناسد، اما عاشقان این موضوع را درک نمی‌کنند.
بر عاشق چه سلطان و چه درویش؟
تو عاشق باش و از سلطان میندیش
هوش مصنوعی: عاشق بودن به مقام و جایگاه اهمیتی نمی‌دهد. مهم این است که خودت عاشق باشی و به فکر مقام و جایگاه دیگران نباشی.