بخش ۲ - در احوال خویش و صفت ممدوح
در آن ایام کز من دور شد بخت
سراسر کار من بینور شد سخت
مرا دولت زِ خود پرتاب میکرد
تنم پُر تب، دلم پُر تاب میکرد
در ایام جوانی پیر گشته
چو عنقا رفته، عزلت گیر گشته
نه قوت را مجالی در مزاجم
نه دانش را وقوفی درعلاجم
تب ربعم به سال اندر کشیده
وز آن پشتم چو دال اندر کشیده
چه شبها اندرین معنی که گفتم!
نه خوردم دست میداد و نه خفتم
فلک بر من بدین سان دور میکرد
چراغ دودهٔ علم وطهارت
گرامی گوهر دریای شاهی
گزیده میوهٔ باغ الهی
وجیه دین و دولت شاه یوسف
که دارد رتبت پنجاه یوسف
نصیرالدین طوسی را نبیره
که عقل از خلقت او گشته خیره
به اصل ارباب دانش را خلف او
نمودار بزرگان سلف او
زمین را از شکوهش زیب و زینست
سرور خلق و سر الوالدینست
گر از آبای او محروم بودی
« فهذالشبل من تلک الاسود»
جهانداری، که مانندش به عالم
نزاید دودهٔ اولاد آدم
به پیروزی عزیز مصر بینش
شکوه یوسفی اندر جبینش
چنین فرخندهای، با آن مناقب
میان انجمن چون نجم ثاقب
ز من ده نامهای در خواست میکرد
ز هر نوعی شفیعان راست میکرد
نشسته با رفیقانی، که بودش
ز ناگه التماسی رخ نمودش
که ما چون همسران باهم نشینیم
ز شعرت دفتری باید که بینیم
کهن افسانها لختی ترش گشت
سخن چون کهنه شد خواننده کش گشت
درین فکرت نمیخواهیم رنجت
برون کن رشتهٔ گوهر ز گنجت
دل از ده نامهای کهنه سیرست
بگو ده نامهای شیرین، که دیرست
حدیثی تازه کن از سینهٔ نو
سماطی درکَش از لوزینهٔ نو
قلم در گفتهای دیگران کش
ترا داریم، وقت دیگران خوش
نموداری برون کن، تا بداند
که: صاحب قدرتی، هر کس که خواند
ز بهر نام خود ده نامهای ساز
محبت را نبویی جامهای ساز
سخن چون شد ازو یکسر شنیده
اجابت کردم و گفتم: به دیده
در آن عذری نیاوردم بر او
چو دیدم سر دولت در سر او
اساس گفتن ده نامه کردم
اشارت سوی نوک خامه کردم
به ذهنی تیره و طبعی فسرده
دلی از محنت و اندوه مرده
بگفتم در محبت چند نامه
که از ذوقش به سر میگشت خامه
به استظهار آن کو را چو خوانند
بپوشند آن خطاهایی که دانند
مگر عذرم بزرگان در پذیرند
بزرگان خرده بر خردان نگیرند
که گوید عیب او؟ خود گر بگوید
کسی باید کزو بهتر بگوید
ز بستان ضمیر این لالهای بود
چو در تب گفته شد تبخالهای بود
بخش ۱ - سر آغاز: به نام آنکه ما را نام بخشیدبخش ۳ - در دعای ممدوح خداوند زاده: خداوندا، به ارواح بزرگان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در آن ایام کز من دور شد بخت
سراسر کار من بینور شد سخت
هوش مصنوعی: در آن زمان که شانس از من دور شد، تمام امور زندگیام تحت تأثیر قرار گرفت و بینور و تاریک شد.
مرا دولت زِ خود پرتاب میکرد
تنم پُر تب، دلم پُر تاب میکرد
هوش مصنوعی: من با حالتی ناآرام و بیمار از وضعیت خود به دور افتادم، درحالیکه روح و قلبم پر از شور و هیجان بود.
در ایام جوانی پیر گشته
چو عنقا رفته، عزلت گیر گشته
هوش مصنوعی: در زمان جوانی، به سرعت احساس پیری کردهای؛ همچون پرنده افسانهای که از بین رفته، دوری و انزوا را انتخاب کردهای.
نه قوت را مجالی در مزاجم
نه دانش را وقوفی درعلاجم
هوش مصنوعی: نه قدرتی در بدنم دارم و نه دانشی دربارهی بیماریام.
تب ربعم به سال اندر کشیده
وز آن پشتم چو دال اندر کشیده
هوش مصنوعی: تب چهار سال مرا در بر گرفته و از آن زمان، کمرم مانند چیزی شکسته و خمیده شده است.
چه شبها اندرین معنی که گفتم!
نه خوردم دست میداد و نه خفتم
هوش مصنوعی: در شبهایی که به این مفهوم فکر میکردم، نه شربتی نوشیدم و نه خوابم برد.
فلک بر من بدین سان دور میکرد
چراغ دودهٔ علم وطهارت
هوش مصنوعی: آسمان به این شکل برای من سختی میآفریند و نور علم و پاکی را میپوشاند.
گرامی گوهر دریای شاهی
گزیده میوهٔ باغ الهی
هوش مصنوعی: خوشبختی و ارزشهای گرانبها، همچون جواهراتی از دریای عظیم سلطنت، انتخاب شده از بهترین محصولات باغ خداوند هستند.
وجیه دین و دولت شاه یوسف
که دارد رتبت پنجاه یوسف
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیت برجسته و محترم یوسف اشاره شده است که هم در دین و هم در دولت مقام و موقعیتی والا دارد. همچنین به رتبه و درجات او که به عدد پنجاه اشاره شده، تأکید شده است. به عبارتی دیگر، این بیت به اهمیت و منزلت بالای یوسف در جامعه و در کنار مسائلی چون دین و حکومت اشاره میکند.
نصیرالدین طوسی را نبیره
که عقل از خلقت او گشته خیره
هوش مصنوعی: نصیرالدین طوسی، نوهای دارد که عقل و خرد از خلقت او شگفتزده شده است.
به اصل ارباب دانش را خلف او
نمودار بزرگان سلف او
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که دانشمندانی که در حال حاضر وجود دارند، نشان دهنده و نمایانگر علم و دانش بزرگان گذشته هستند. به عبارتی دیگر، آنها ادامهدهنده راه و میراث علمی پیشینیان خود هستند.
زمین را از شکوهش زیب و زینست
سرور خلق و سر الوالدینست
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زیبایی و شکوهش، مایهٔ شادی و سرور مردم است و همچنین به عنوان افتخاری برای پدر و مادرها به شمار میرود.
گر از آبای او محروم بودی
« فهذالشبل من تلک الاسود»
هوش مصنوعی: اگر از نیاکانش بهرهای نداشته باشد، این نشان میدهد که او از همان نوع قدرت و شجاعت نیست.
جهانداری، که مانندش به عالم
نزاید دودهٔ اولاد آدم
هوش مصنوعی: اگر کسی در عالم وجود داشته باشد که مانند او هیچ نیاید، او کسی است که در صفات و ویژگیها از همه برتر است و نسلهای آدمیان نمیتوانند به او برسند.
به پیروزی عزیز مصر بینش
شکوه یوسفی اندر جبینش
هوش مصنوعی: شخصی که به پیروزی دست یافته، در چهرهاش نشانههای خردمندی و عظمت یوسف، پیامبر معروف، نمایان است.
چنین فرخندهای، با آن مناقب
میان انجمن چون نجم ثاقب
هوش مصنوعی: این شخص با ویژگیهای برجستهاش در جمع مانند ستارهای درخشان میدرخشد.
ز من ده نامهای در خواست میکرد
ز هر نوعی شفیعان راست میکرد
هوش مصنوعی: دل من از کسی چندین درخواست نوشته بود که هر کدام از آن نامهها دارای پشتیبانی و دلیل خاصی بودند.
نشسته با رفیقانی، که بودش
ز ناگه التماسی رخ نمودش
هوش مصنوعی: نشستهام با دوستانی که ناگهان از کسی درخواست کمک یا شفقتی به من رسید.
که ما چون همسران باهم نشینیم
ز شعرت دفتری باید که بینیم
هوش مصنوعی: ما باید مانند همسران با یکدیگر باشیم و برای درک شعر و زیباییهای آن، دفتری داشته باشیم که در آن آنچه را که میخوانیم، ببینیم و درک کنیم.
کهن افسانها لختی ترش گشت
سخن چون کهنه شد خواننده کش گشت
هوش مصنوعی: داستانهای قدیمی کمکم از جذابیت میافتند و وقتی که این داستانها کهنه میشوند، شنوندهها هم به تدریج علاقهشان را از دست میدهند.
درین فکرت نمیخواهیم رنجت
برون کن رشتهٔ گوهر ز گنجت
هوش مصنوعی: ما در این اندیشه نیستیم که غم تو را از دل بیرون کنیم، بلکه میخواهیم نیکی و ارزشهای درونت را از گنجینهات بهدست آوریم.
دل از ده نامهای کهنه سیرست
بگو ده نامهای شیرین، که دیرست
هوش مصنوعی: دل دیگر از نامهای قدیمی خسته شده است، بگو ده نامهای تازه و شیرین که دیرتر به یادش بیفتد.
حدیثی تازه کن از سینهٔ نو
سماطی درکَش از لوزینهٔ نو
هوش مصنوعی: داستانی تازه و جدی را از دل تازهای بازگو کن و از خوشهٔ نوین میوهای بچین.
قلم در گفتهای دیگران کش
ترا داریم، وقت دیگران خوش
هوش مصنوعی: قلم در نوشتن نظرات دیگران برای تو کشش و جذابیت دارد، اما زمانی که دیگران صحبت میکنند، احساس بهتری داری.
نموداری برون کن، تا بداند
که: صاحب قدرتی، هر کس که خواند
هوش مصنوعی: نقشی بیرون بیاورد تا معلوم شود که هر کسی قدرتی دارد، اگر بخواهد، میتواند خود را نشان دهد.
ز بهر نام خود ده نامهای ساز
محبت را نبویی جامهای ساز
هوش مصنوعی: برای کسب نام خوب، پیامی از عشق بفرست و محبت را با زبانی زیبا ابراز کن.
سخن چون شد ازو یکسر شنیده
اجابت کردم و گفتم: به دیده
هوش مصنوعی: وقتی تمام سخن را شنیدم، پاسخ دادم و گفتم: با چشمانم مینگرم.
در آن عذری نیاوردم بر او
چو دیدم سر دولت در سر او
هوش مصنوعی: زمانی که دیدم او در اوج قدرت و مقام است، دیگر عذری برایش نیاوردم.
اساس گفتن ده نامه کردم
اشارت سوی نوک خامه کردم
هوش مصنوعی: من اصولاً ده نامه نوشتم و اشارهای به نوک قلمم کردم.
به ذهنی تیره و طبعی فسرده
دلی از محنت و اندوه مرده
هوش مصنوعی: ذهنی تاریک و روحی پژمرده دارم که از درد و غم زندگی خسته شده و بیرمق شده است.
بگفتم در محبت چند نامه
که از ذوقش به سر میگشت خامه
هوش مصنوعی: گفتم در عشق چندین نامه که از شوق و ذوق آن، قلم به حرکت درآمده و نوشته شده است.
به استظهار آن کو را چو خوانند
بپوشند آن خطاهایی که دانند
هوش مصنوعی: هر کس که به او احترام میگذارند و نامش را میبرند، میکوشند اشتباهاتش را پنهان کنند و به هیچکس نشان ندهند.
مگر عذرم بزرگان در پذیرند
بزرگان خرده بر خردان نگیرند
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که بزرگان عذر و درخواست من را بپذیرند، بزرگان نباید بر روی ایرادات کوچک افراد کمسن و سال تمرکز کنند.
که گوید عیب او؟ خود گر بگوید
کسی باید کزو بهتر بگوید
هوش مصنوعی: کیست که عیب او را بگوید؟ اگر کسی بخواهد عیب او را بگوید، باید به گونهای بگوید که بهتر از خود او باشد.
ز بستان ضمیر این لالهای بود
چو در تب گفته شد تبخالهای بود
هوش مصنوعی: در این متن، سخن از زیبایی و دلنشینی گل لاله است. لالهای که در باغ دل، نمادی از عشق و شوق میباشد. اشاره به این دارد که وقتی از این گل صحبت میشود، احساسی عاطفی و شوقانگیز در دل به وجود میآید، بهگونهای که این احساسات را میتوان به تب و تاب تشبیه کرد. در واقع، این لاله نهتنها زیبایی ظاهری دارد، بلکه احساسی عمیق و شعف را نیز منتقل میکند.
حاشیه ها
1389/12/05 10:03
لطفاً قافیهی بیت 7 و بیت 13 تصحیح گردد
با تشکر
1389/12/05 10:03
البته بیت 13 آخر هجای بیت را کشیده بخوانیم به نظر درست مینماید، آیا این طور نیست؟