گنجور

بخش ۹۹ - در صبر و تسلیم

زمره‌ای از بلا هلاک شوند
به بلا از گناه پاک شوند
تو هم ار عاشقی بلاگش باش
چون بلازوست، با بلا خوش باش
هر کرا آشنای خود سازد
به بلای خودش در اندازد
این بلا سنگ آزمایش تست
محنت آیینهٔ نمایش تست
تا ببیند که چیست مایهٔ تو؟
در محبت کجاست پایهٔ تو؟
چه شکایت کنی ز مردن طفل؟
کار ناکرده جان سپردن طفل؟
حکمتی باشد اندر آن ناچار
زانکه عادل به عدل سازد کار
حد عمر از سه قسم بیرون نیست
آدمی از سه اسم بیرون نیست:
کودکی و جوانی و پیری
چون ازین بگذری فرو میری
ساخت یزدان به صنع خود دو سرای
وندر آن کرد نیک و بد را جای
جان پیران پس از جدایی تن
هر یکی راست منزلی روشن
که جز آن جایگه سفر نکند
چون به دانجا رسد گذر نکند
هم چنین روح هر جوانی نیز
منزلی دارد و مکانی نیز
تا غنی در دنی نپیوندد
این یکی گوید آن دگر خندد
طفل را نیز هم‌چو پیر و جوان
چون سرآید به حکم غیب زمان
ببرد، ننگرد به کم سالی
تا نباشد مقام او خالی
کار صنع این چنین بکام شود
پادشاهی چنین تمام شود
بر چنین سلطنت مزیدی نیست
جای فریاد و من یزیدی نیست
دل درین دختر و پسر چه نهی؟
تن در آشوب و در سر چه نهی؟
چکنی اعتماد بر فرزند؟
چون ندانی چه عمر دارد و چند؟
ایکه داری تو این منی در پشت
چه نهی بر حروف او انگشت؟
نتوانی تو کین منی داری
کز منی یک مگس پدید آری
گر بکشت، ار بهشت، او داند
سر هر خوب و زشت او داند
باغبانی، تو مزد خود بستان
سعی کن در عمارت بستان
مالک ار باغ را خراب کند
باغبان کیست کین خطاب کند
گفت: کامی بران و راضی شو
بتو کی گفت: مرد قاضی شو؟
هر دو کون وز حکم او یک جو
ز آنچه گفتم کراست بیرون شو؟
تو چه دانی که مرگ طفل از چیست؟
و آنکه روزی دهد به طفلان کیست؟
شیر شیرین ز تنگی پستان
که بر آرد به حیله و دستان؟
او دهد طفل و او ستاند باز
کس نداند حقیقت این راز
هر که را در فراق فرزندی
اندرین خانه سوخت یک چندی
شرم دارد در آن جهان جبار
که بسوزاندش به دوزخ و نار
از برای پدر شفاعت طفل
این چنین باشد و بضاعت طفل
دشمنان از بلا نفور شوند
تا شکایت کنند و دور شوند
ز که نالی گراوت خواهد داد؟
هم بدو نال، هر چه باداباد!
خاص را در بلا بدان سوزد
تا دل عام را بیاموزد
کادب بندگی چگونه بود؟
چیست کین درد را نمونه بود؟
ز بلا میشود دو راه پدید:
صورت طاعت و گناه پدید
عارف اندر بلاش بیند و بند
لذتی کز نبات خیزد و قند
از نشاط بلا به رقص آید
گر نه، در بندگیش نقص آید
نیست پوشیده شمه‌ای زان نور
لیک از عدل تا نباشد دور
بر تو نیک و بد استوار کند
تا به فعل تو با تو کار کند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمره‌ای از بلا هلاک شوند
به بلا از گناه پاک شوند
هوش مصنوعی: گروهی به خاطر بلایی که به سرشان می‌آید، هلاک می‌شوند، اما از گناهی که کرده‌اند نجات می‌یابند.
تو هم ار عاشقی بلاگش باش
چون بلازوست، با بلا خوش باش
هوش مصنوعی: اگر تو هم عاشق هستی، مانند شخصی که با عشقش در خوشی و راحتی زندگی می‌کند، با چالش‌های عشق نیز کنار بیا و از آن لذت ببر.
هر کرا آشنای خود سازد
به بلای خودش در اندازد
هوش مصنوعی: هر کسی که با مشکلات و سختی‌های خود آشنا شود، در واقع به آن مشکلات بیشتر دچار می‌شود.
این بلا سنگ آزمایش تست
محنت آیینهٔ نمایش تست
هوش مصنوعی: این درد و سختی که با آن روبه‌رو هستی، نشانه‌ای از آزمون توست و در واقع، نگاهی است به حقیقت وجودی تو.
تا ببیند که چیست مایهٔ تو؟
در محبت کجاست پایهٔ تو؟
هوش مصنوعی: تا بتواند بفهمد چه چیزی سبب وجود تو می‌شود؟ در عشق، جایگاه تو کجاست؟
چه شکایت کنی ز مردن طفل؟
کار ناکرده جان سپردن طفل؟
هوش مصنوعی: چرا از مرگ یک کودک شکایت می‌کنی؟ او هنوز کار و عمل نیکو و مفیدی نکرده بود که جانش به پایان برسد.
حکمتی باشد اندر آن ناچار
زانکه عادل به عدل سازد کار
هوش مصنوعی: در آن امر دلیل و حکمتی وجود دارد، زیرا فرد عادل با انصاف کار را انجام می‌دهد.
حد عمر از سه قسم بیرون نیست
آدمی از سه اسم بیرون نیست:
هوش مصنوعی: زندگی انسان حداکثر به سه بخش تقسیم می‌شود و انسان نیز در نهایت به سه نام شناخته می‌شود.
کودکی و جوانی و پیری
چون ازین بگذری فرو میری
هوش مصنوعی: کودکی، جوانی و پیری هر یک دوره‌ای از زندگی هستند که وقتی از آن‌ها بگذری، به سرانجام می‌رسی و به نوعی از این مراحل فاصله می‌گیری.
ساخت یزدان به صنع خود دو سرای
وندر آن کرد نیک و بد را جای
هوش مصنوعی: خداوند دو دنیا را آفرید؛ یکی برای خوبان و دیگری برای بدی‌ها.
جان پیران پس از جدایی تن
هر یکی راست منزلی روشن
هوش مصنوعی: روح پیران پس از جدایی از بدن، هر کدام به خانه‌ای روشن و پاک وارد می‌شود.
که جز آن جایگه سفر نکند
چون به دانجا رسد گذر نکند
هوش مصنوعی: فردی که به مقصد مورد نظر خود برسد، دیگر هیچ‌گاه در آن‌جا توقف نمی‌کند و به سفر خود ادامه می‌دهد.
هم چنین روح هر جوانی نیز
منزلی دارد و مکانی نیز
هوش مصنوعی: هر جوانی نیز روحی دارد که به یک مکان و جایگاه خاص تعلق دارد.
تا غنی در دنی نپیوندد
این یکی گوید آن دگر خندد
هوش مصنوعی: تا زمانی که ثروتمند در دنیا بماند، یکی در این مورد صحبت می‌کند و دیگری به این موضوع می‌خندد.
طفل را نیز هم‌چو پیر و جوان
چون سرآید به حکم غیب زمان
هوش مصنوعی: کودک نیز مانند افراد پیر و جوان وقتی به زمان مناسب برسد، به رضایت و سرنوشت خود خواهد رسید.
ببرد، ننگرد به کم سالی
تا نباشد مقام او خالی
هوش مصنوعی: او را ببرید و به سن کم او توجه نکنید تا مقامش خالی نماند.
کار صنع این چنین بکام شود
پادشاهی چنین تمام شود
هوش مصنوعی: هنر آفرینش به گونه‌ای است که با ایجاد چیزهایی زیبا، مقام پادشاهی کامل می‌شود.
بر چنین سلطنت مزیدی نیست
جای فریاد و من یزیدی نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا جایی برای ناله و فریاد نیست و من نیز از کسانی نیستم که به ظلم و ستم پناه ببرم.
دل درین دختر و پسر چه نهی؟
تن در آشوب و در سر چه نهی؟
هوش مصنوعی: دل به این دختر و پسر چه بدهی؟ بدن در اضطراب و در فکر چه کنی؟
چکنی اعتماد بر فرزند؟
چون ندانی چه عمر دارد و چند؟
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی به فرزندت اعتماد کنی؟ چون نمی‌دانی او چقدر عمر خواهد کرد و چه زمانی را خواهد گذراند؟
ایکه داری تو این منی در پشت
چه نهی بر حروف او انگشت؟
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که وقتی که تو خود را در درون من می‌یابی، چرا بر واژه‌ها و حرف‌های او تأکید و انگشت نگذاری؟ در واقع، این جمله به نوعی اشاره به کشف هویت و واقعیات درونی دارد و از ما می‌خواهد که به مضامین عمیق‌تر توجه کنیم.
نتوانی تو کین منی داری
کز منی یک مگس پدید آری
هوش مصنوعی: تو به قدری ناتوانی که از وجود من فقط یک مگس هم نمی‌توانی به وجود بیاوری.
گر بکشت، ار بهشت، او داند
سر هر خوب و زشت او داند
هوش مصنوعی: اگر او کسی را بکشد یا به بهشت برساند، او از راز هر خوبی و بدی آگاه است.
باغبانی، تو مزد خود بستان
سعی کن در عمارت بستان
هوش مصنوعی: باغبان، برای تلاش‌هایت پاداش دریافت کن و در کار ساخت باغ کوشا باش.
مالک ار باغ را خراب کند
باغبان کیست کین خطاب کند
هوش مصنوعی: اگر صاحب باغ آن را ویران کند، چه کسی می‌تواند به باغبان بگوید که مراقب باشد؟
گفت: کامی بران و راضی شو
بتو کی گفت: مرد قاضی شو؟
هوش مصنوعی: گفت: به خواسته‌های خود برس و راضی باش، اما کی کسی به تو گفت که باید مانند یک قاضی عمل کنی؟
هر دو کون وز حکم او یک جو
ز آنچه گفتم کراست بیرون شو؟
هوش مصنوعی: هر دو جهان تحت فرمان او هستند، اگر کسی از آنچه که گفتم خارج شود، چه کسی است که این را نمی‌داند؟
تو چه دانی که مرگ طفل از چیست؟
و آنکه روزی دهد به طفلان کیست؟
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که مرگ یک کودک به چه دلیل است و آن کسی که به بچه‌ها روزی می‌دهد چه کسی است.
شیر شیرین ز تنگی پستان
که بر آرد به حیله و دستان؟
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از شیرین کاری و فریبندگی اشاره دارد. در واقع، به معنای این است که شیرین و دلپذیری که حاصل از تنگی و محدودیت در یک منبع به دست می‌آید، آیا باید با تدبیر و مهارت‌هایی به دست آید یا اینکه نیاز به زحمت بیشتری دارد. در واقع، این سخن بر این نکته تأکید دارد که به دست آوردن چیزهای ارزشمند ممکن است نیازمند تلاش و ابتکار باشد.
او دهد طفل و او ستاند باز
کس نداند حقیقت این راز
هوش مصنوعی: او به کودک زندگی می‌دهد و سپس آن را از او می‌گیرد، اما هیچ‌کس حقیقت این راز را نمی‌داند.
هر که را در فراق فرزندی
اندرین خانه سوخت یک چندی
هوش مصنوعی: هر فردی که در این خانه به خاطر دوری از فرزندش دچار درد و رنج شده است، مدتی را در سوختن و اندوه می‌گذرانید.
شرم دارد در آن جهان جبار
که بسوزاندش به دوزخ و نار
هوش مصنوعی: در آن جهان، خداوندی که قدرت و عظمت دارد، شرم می‌کند که کسی را به خاطر اعمالش بسوزاند و به دوزخ بفرستد.
از برای پدر شفاعت طفل
این چنین باشد و بضاعت طفل
هوش مصنوعی: برای پدر شفاعت فرزند به این شکل باشد و امکانات و توانایی فرزند نیز در نظر گرفته شود.
دشمنان از بلا نفور شوند
تا شکایت کنند و دور شوند
هوش مصنوعی: دشمنان از بلا و سختی بدشان می‌آید تا بتوانند شکایت کنند و از مشکلات دوری گزینند.
ز که نالی گراوت خواهد داد؟
هم بدو نال، هر چه باداباد!
هوش مصنوعی: از کسی که به او شکایت می‌کنی، چه انتظاری داری؟ بهتر است خودت هم شکایت را بپذیری و هر چه پیش آید، بگذار که بیفتد!
خاص را در بلا بدان سوزد
تا دل عام را بیاموزد
هوش مصنوعی: در برابر مشکلات و مصائب، فرد ویژه و خاص به شدت آسیب می‌بیند تا دیگران، که در شرایط عادی قرار دارند، از این تجربیات درس بگیرند و بیاموزند.
کادب بندگی چگونه بود؟
چیست کین درد را نمونه بود؟
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان به طور کامل مفهوم بندگی را درک کرد؟ این درد چه نشانه‌ای دارد که می‌توان آن را توصیف کرد؟
ز بلا میشود دو راه پدید:
صورت طاعت و گناه پدید
هوش مصنوعی: از مشکلات و مصائب دو مسیر ایجاد می‌شود: یکی به سوی عبادت و اطاعت، و دیگری به سوی گناه و نافرمانی.
عارف اندر بلاش بیند و بند
لذتی کز نبات خیزد و قند
هوش مصنوعی: عارف در حالتی از رهایی و آزادی به سر می‌برد و لذتی را که از رشد گیاه و شیرینی قند به دست می‌آید، درک می‌کند.
از نشاط بلا به رقص آید
گر نه، در بندگیش نقص آید
هوش مصنوعی: اگر در خوشحالی و شادابی به سبب مشکلات و چالش‌ها رقص و شادی نکنیم، نشان‌دهنده این است که در بندگی و اطاعت کوتاهی کرده‌ایم.
نیست پوشیده شمه‌ای زان نور
لیک از عدل تا نباشد دور
هوش مصنوعی: هیچ بخشی از آن نور پنهان نیست، اما تا زمانی که عدالت وجود نداشته باشد، نمی‌توان به آن نزدیک شد.
بر تو نیک و بد استوار کند
تا به فعل تو با تو کار کند
هوش مصنوعی: به تو خُب و بد را نشان می‌دهد تا بر اساس عمل تو با تو رفتار کند.