گنجور

بخش ۹۷ - در صفت زرق و ریا و ارباب آن

سخنی کز سر معامله نیست
عقل را اندرو مجامله نیست
بی‌رعونت قدم نخواهی زد
بی‌ریا هیچ دم نخواهی زد
آن نماز دراز کردن تو
وز حرام احتراز کردن تو
روز بر سفره نان نخوردن سیر
پیش بیگانه شب نخفتن دیر
گاهی از چل تنان خبر گفتن
گاه از ابدال قصه برگفتن
چیست؟ این چیست؟ گر نه زرق و ریاست
راست روراست، گر ز بهر خداست
هیچ دانی که کیستند ابدال؟
گر ندانی چرا نمیری لال؟
مرد غیب از کجا تواند دید؟
آنکه عیب و هجا تواند دید
به ز ابدال بوده باشی تو
زانکه ابدال می‌تراشی تو
دیو تست آنکه دیده‌ای از دور
چه کنی دیو خویش را مشهور؟
تو که کاچی ز رشته نشناسی
دیو نیز از فرشته نشناسی
گر بگویی که: چیست در دستم؟
بر نپیچم سر از تو تا هستم
بر چنین آتشی چه دود کنی؟
بگریز از میان، که سود کنی
بر سر راه پادشاه و امیر
مینهی دام و دانه از تزویر
بنشینی خود و دو باز آری
علما را ز خود بیازاری
بر زمین طعنه: کین گرفتاریست
بر فلک بذله: کان نگونساریست
اختر و چرخ چیست؟ مجبوری
غنصر و طبع چیست؟ مزدوری
نه به دانش دل تو گردد نرم
نه سرت را ز خلق و خالق شرم
چیست این ترهات بیهوده؟
نقره‌ای بر سر مس اندوده
تاجر از سود و از زیان گوید
کاتب از خط و از بنان گوید
وزرا رای نیک و قربت شاه
امرا شوکت و سلاح و سپاه
پیر سالوس را بپرسیدم
گفت: من بارها خدا دیدم
آتشم درفتاد از آن نادان
گفتم: ای دل، تو نیک‌تر وادان
اینکه پیغمبرست باری دید
وانکه موسیست نور و ناری دید
شیخکی روز و شب چو خر به چرا
از دو مرسل زیادتست چرا؟
هر که حال به خویش در بندد
که ندارد، به خویشتن خندد
به تکبر مریز بر کس زهر
گر امام دهی شوی، یا شهر
تا به چند از مقام رابعه لاف؟
ای کم ارزن، زنخ مزن به گزاف
او زنی بود و گوی مردان برد
هر کسی آن عمل که کرد آن برد
تو درم بر سر درم بسته
ما به رخ راه بیش و کم بسته
تو ندانسته سال و مه به خروش
ما بدانسته روز و شب خاموش
اینکه داری تو ما گذاشته‌ایم
زآنچه داری تو شرم داشته‌ایم
ما به گم کردن نشان قدم
تو به نقاشی رواق و حرم
گر چه چون ما تو پیر میگردی
همچنان گرد میر میگردی
پیش والی ولی چکار کند؟
باشه چون پشه را شکار کند؟
اعتماد تو بر چماق امیر
بیش بینم که بر خدای کبیر
شیخ کو از امیر گیرد پشت
از خمیرش سبک بر آور مشت
تیغ درویش تیغ یزدانیست
تیغ سلطان به شحنه ارزانیست
نفس گولست، سر به راهش کن
کل فضولست، بی‌کلاهش کن
دره، کز دست بیگناه افتد
سر قیصر چنان به چاه افتد
تا عصای تو اژدها نشود
به دعای تو کس رها نشود
آنکه عون خدای رایت اوست
علم شاه در حمایت اوست
آه ازین ابلهان دیوپرست!
همه از جام دیو ساری مست
گر چه داری تو راز خویش نهفت
من درین شهرم و بخواهم گفت
اینکه خود را خموش میدارم
گوشهٔ‌عرصه گوش میدارم
گر کسی دیگر این غلط بگذاشت
من بگویم، نگه ندانم داشت
تا تو ریش و سری چو ما باشی
جان و دل گرد، تا خدا باشی
گرگ در دشت و شیر در بیشه
همه هم حرفتند و هم پیشه
نه تو دینار داری و من دانگ
به رخ من چرا برآری بانگ؟
دو الف یک جهت به بی‌نقطی
این سقط چو نشد؟ آن سری سقطی؟
تو به ریش و به جبه معتبری
اگر آن ریش واهلی چه بری؟
گفت بگذار، گردمی باید
در غم عشق مردمی باید
زان چنین در بلا و در بندی
که به تقدیر حق نه خرسندی
بنده‌ای، خیز و رخ به طاعت کن
زآنچه او میدهد قناعت کن
چیست این زرق و شید و حیله و مکر؟
تا دو نان برکنی ز خالد و بکر
زان بر میر و خواجه جای کنی
که توکل نه بر خدای کنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخنی کز سر معامله نیست
عقل را اندرو مجامله نیست
هوش مصنوعی: سخنی که از روی دوستی و معامله نباشد، جایی برای بیشتر گفت‌وگو و دوست داشتن ندارد.
بی‌رعونت قدم نخواهی زد
بی‌ریا هیچ دم نخواهی زد
هوش مصنوعی: بدون داشتن صداقت و خلوص نیت، قادر به قدم برداشتن نخواهی بود و هیچگاه نخواهی توانست در هر لحظه، عمل واقعی و بدون خودخواهی انجام دهی.
آن نماز دراز کردن تو
وز حرام احتراز کردن تو
هوش مصنوعی: نماز طولانی تو و پرهیز تو از چیزهای حرام نشان‌دهنده خلوص نیت و تقوای تو است.
روز بر سفره نان نخوردن سیر
پیش بیگانه شب نخفتن دیر
هوش مصنوعی: اگر در روز از نعمت نانی بهره‌مند نشوی و سیر نشوی، بهتر است که شب در برابر دیگران خواب را بر خود حرام کنی و تا دیروقت بیدار بمانی.
گاهی از چل تنان خبر گفتن
گاه از ابدال قصه برگفتن
هوش مصنوعی: گاهی از افرادی که در تمرینات سخت و طاقت‌فرسا مشغولند صحبت می‌شود و گاهی هم از کسانی که مقام‌های معنوی و روحانی والایی دارند داستان نقل می‌شود.
چیست؟ این چیست؟ گر نه زرق و ریاست
راست روراست، گر ز بهر خداست
هوش مصنوعی: این سوال مطرح می‌شود که این چه چیزی است؟ آیا این فقط ظاهر و فریبندگی و مقام و ریاست است، یا اینکه حقیقتاً برای خداوند و از سر اخلاص انجام می‌شود؟
هیچ دانی که کیستند ابدال؟
گر ندانی چرا نمیری لال؟
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی ابدال چه کسانی هستند؟ اگر نمی‌دانی، چرا ساکت نمی‌مانی؟
مرد غیب از کجا تواند دید؟
آنکه عیب و هجا تواند دید
هوش مصنوعی: مرد غیب چگونه می‌تواند ببیند؟ کسی که می‌تواند عیب و نقص‌ها را ببیند.
به ز ابدال بوده باشی تو
زانکه ابدال می‌تراشی تو
هوش مصنوعی: تو از ابدال بالاتر هستی، چرا که تو کسی هستی که ابدال را می‌سازید.
دیو تست آنکه دیده‌ای از دور
چه کنی دیو خویش را مشهور؟
هوش مصنوعی: آنکه از دور دیو خود را می‌بیند، نمی‌تواند آن را به خوبی بشناسد و چیزی درباره‌اش بداند. اگر به دنبال شناخت و آگاهی از دیو خویش هستی، باید نزدیکی پیدا کنی و با آن مواجه شوی.
تو که کاچی ز رشته نشناسی
دیو نیز از فرشته نشناسی
هوش مصنوعی: تو که چیزی از رشته و حرفه‌ی خودت نمی‌دانی، مطمئناً نمی‌توانی دیو را از فرشته تشخیص دهی.
گر بگویی که: چیست در دستم؟
بر نپیچم سر از تو تا هستم
هوش مصنوعی: اگر بگویی چه چیزی در دست دارم، تا زمانی که زنده‌ام به تو هیچ‌گونه بی‌احترامی نخواهم کرد.
بر چنین آتشی چه دود کنی؟
بگریز از میان، که سود کنی
هوش مصنوعی: بر روی چنین آتشی چه فایده‌ای دارد که دود راه بیندازی؟ بهتر است از آنجا دور شوی تا به نفع خود عمل کنی.
بر سر راه پادشاه و امیر
مینهی دام و دانه از تزویر
هوش مصنوعی: در مسیر پادشاه و فرمانروا، با نیرنگ دام و تله‌هایی برای شکار قرار می‌دهی.
بنشینی خود و دو باز آری
علما را ز خود بیازاری
هوش مصنوعی: اگر در جایی نشسته‌ای و با رفتار یا گفتارت آزاری به دیگران، به ویژه کسانی که عالم و دانشمند هستند، می‌رسانی، باید به این موضوع توجه کنی که این کار پسندیده‌ای نیست.
بر زمین طعنه: کین گرفتاریست
بر فلک بذله: کان نگونساریست
هوش مصنوعی: طعنه به زمین نشان می‌دهد که این مشکلات و دشواری‌ها ناشی از وجود گرفتاری‌ها و بی‌قراری‌هاست؛ و در آسمان نیز به نوعی شوخی می‌نماید که آن حالت غم و اندوه در زندگی بسیار مشهود است.
اختر و چرخ چیست؟ مجبوری
غنصر و طبع چیست؟ مزدوری
هوش مصنوعی: ستاره و آسمان چه هستند؟ تو مجبور به برخورداری از زیبایی‌های آنها هستی و طبیعت تو چیست؟ تو تنها یک کارگر هستی.
نه به دانش دل تو گردد نرم
نه سرت را ز خلق و خالق شرم
هوش مصنوعی: دل تو نه بر اساس دانش نرم می‌شود و نه از مخلوق و خالق شرم می‌کنی.
چیست این ترهات بیهوده؟
نقره‌ای بر سر مس اندوده
هوش مصنوعی: این چه حرف‌های بی‌معنی و بی‌فایده‌ای است؟ مانند نقره‌ای که بر روی مس گذاشته شده و ارزش واقعی ندارد.
تاجر از سود و از زیان گوید
کاتب از خط و از بنان گوید
هوش مصنوعی: تاجر درباره ی سود و زیان تجارتش صحبت می‌کند، در حالی که نویسنده درباره‌ی نوشتن و امضایش بحث می‌کند.
وزرا رای نیک و قربت شاه
امرا شوکت و سلاح و سپاه
هوش مصنوعی: وزیران همیشه باید نظرات خوبی داشته باشند و به نزدیک شدن به شاه اهمیت دهند. امیران باید با قدرت، تجهیزات نظامی و سپاهیان خود در صحنه حاضر باشند.
پیر سالوس را بپرسیدم
گفت: من بارها خدا دیدم
هوش مصنوعی: پیر سالوس می‌گوید که بارها خدا را دیده است.
آتشم درفتاد از آن نادان
گفتم: ای دل، تو نیک‌تر وادان
هوش مصنوعی: من به خاطر نادانی کسی به آتش افتادم، به دل خودم گفتم: ای دل، تو از او بهتر و شایسته‌تری.
اینکه پیغمبرست باری دید
وانکه موسیست نور و ناری دید
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو شخصیت بزرگ مذهبی می‌پردازد. یکی از آن‌ها پیامبری است که قدرت و مقام بلندی دارد و دیگری موسی است که به عنوان شخصیتی نورانی و پرشور شناخته می‌شود. در واقع، این جمله به دنبال بیان ویژگی‌های خاص این شخصیت‌ها و تاثیر آن‌ها بر انسان‌هاست.
شیخکی روز و شب چو خر به چرا
از دو مرسل زیادتست چرا؟
هوش مصنوعی: یک روحانی در طول روز و شب مانند الاغ به چرا مشغول است، دلیل این بی‌توجهی و سرگرمی او چیست؟
هر که حال به خویش در بندد
که ندارد، به خویشتن خندد
هوش مصنوعی: هر کسی که به حال و احوال خود توجه کند و ببیند که چیزی ندارد، در واقع به خود می‌خندد و به وضعیتش می‌خندد.
به تکبر مریز بر کس زهر
گر امام دهی شوی، یا شهر
هوش مصنوعی: به خاطر خودخواهی و تکبر بر دیگران برتری جویی نکن، زیرا اگر قدرتی در دست داشته باشی، ممکن است باعث آسیب به دیگران شوی.
تا به چند از مقام رابعه لاف؟
ای کم ارزن، زنخ مزن به گزاف
هوش مصنوعی: چقدر دیگر از مقام رابعه حرف می‌زنی؟ ای کسی که ارزش چندانی نداری، بی‌دلیل سخن نرانی.
او زنی بود و گوی مردان برد
هر کسی آن عمل که کرد آن برد
هوش مصنوعی: او زنی بود که در میدان رقابت برتری داشت و نشان داد که هر کس به قدر تلاش و عمل خود نتیجه می‌گیرد.
تو درم بر سر درم بسته
ما به رخ راه بیش و کم بسته
هوش مصنوعی: تو در خانه‌ام را به رویم بسته‌ای، در حالی که ما به راه و چاه در زندگی آشنا هستیم و می‌دانیم چه کنیم.
تو ندانسته سال و مه به خروش
ما بدانسته روز و شب خاموش
هوش مصنوعی: تو بی‌خبر از سال‌ها و ماه‌ها، در حالتی پرهیجان و هیجان زده‌ایی، اما روزها و شب‌ها به آرامی و سکوت می‌گذرد.
اینکه داری تو ما گذاشته‌ایم
زآنچه داری تو شرم داشته‌ایم
هوش مصنوعی: تو آنچه داری را بر ما گذاشتی و ما به خاطر آنچه تو داری، احساس شرم کرده‌ایم.
ما به گم کردن نشان قدم
تو به نقاشی رواق و حرم
هوش مصنوعی: ما برای گم کردن نشانه‌های قدم‌های تو، به نقاشی‌های رواق و حرم می‌پردازیم.
گر چه چون ما تو پیر میگردی
همچنان گرد میر میگردی
هوش مصنوعی: اگرچه مانند ما به پیری می‌رسی، اما همچنان به دور خود می‌چرخانی.
پیش والی ولی چکار کند؟
باشه چون پشه را شکار کند؟
هوش مصنوعی: در شرایطی که فردی در مقام و موقعیت بالایی قرار دارد، نمی‌تواند به کارهای کوچکی که نیاز به توجه بیشتری دارند، رسیدگی کند؛ چرا که توجهش به مسائل بزرگ‌تر معطوف است.
اعتماد تو بر چماق امیر
بیش بینم که بر خدای کبیر
هوش مصنوعی: من بیشتر به قدرت و کنترل امیر اعتماد دارم تا به خداوند بزرگ.
شیخ کو از امیر گیرد پشت
از خمیرش سبک بر آور مشت
هوش مصنوعی: شیخ از امیر چه می‌گیرد؟ او از خمیر سبک‌تر می‌شود و در دستش مثل مشت می‌ماند.
تیغ درویش تیغ یزدانیست
تیغ سلطان به شحنه ارزانیست
هوش مصنوعی: ذوالفقار درویش، مانند شمشیر الهی است و شمشیر سلطان، ارزشی ندارد و بی‌معناست.
نفس گولست، سر به راهش کن
کل فضولست، بی‌کلاهش کن
هوش مصنوعی: نفس انسان فریبنده و فریبکار است، پس سعی کن آن را به مسیر درست هدایت کنی. همچنین، برای دوری از حرف‌های بی‌معنی و بی‌فایده، باید آن را نادیده بگذرانی.
دره، کز دست بیگناه افتد
سر قیصر چنان به چاه افتد
هوش مصنوعی: دره‌ای که در آن، سر بی‌گناهی به چاه بیفتد، نشان‌دهنده‌ی ناپسند بودن وضعیت و عواقب تلخ آن است.
تا عصای تو اژدها نشود
به دعای تو کس رها نشود
هوش مصنوعی: تا زمانی که دعای تو موثر باشد و هیچ‌کس از مشکلات رهایی نیابد، نباید عصای تو به یک موجود خطرناک تبدیل شود.
آنکه عون خدای رایت اوست
علم شاه در حمایت اوست
هوش مصنوعی: کسی که به یاری خداوند در تلاش است، دانش شاه در حفاظت و حمایت از او قرار دارد.
آه ازین ابلهان دیوپرست!
همه از جام دیو ساری مست
هوش مصنوعی: این ابلهان که شیفته دیوها هستند، همگی از می و نوشیدنی شیطانی سرشار از مستی‌اند.
گر چه داری تو راز خویش نهفت
من درین شهرم و بخواهم گفت
هوش مصنوعی: هر چند که تو راز خود را پنهان کرده‌ای، من در این شهر هستم و می‌خواهم آن را بگویم.
اینکه خود را خموش میدارم
گوشهٔ‌عرصه گوش میدارم
هوش مصنوعی: من در سکوت و آرامش در کنار دیگران قرار دارم و در عین حال به حرف‌ها و صداهای اطراف گوش می‌دهم.
گر کسی دیگر این غلط بگذاشت
من بگویم، نگه ندانم داشت
هوش مصنوعی: اگر کسی دیگر این اشتباه را مرتکب شد، من نمی‌توانم سکوت کنم و باید بگویم.
تا تو ریش و سری چو ما باشی
جان و دل گرد، تا خدا باشی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو همچون ما دارای شخصیت و هویتی خاص باشی، جان و دل به گرد تو خواهند آمد، زیرا تو را به عنوان خداوندی بزرگ می‌شناسند.
گرگ در دشت و شیر در بیشه
همه هم حرفتند و هم پیشه
هوش مصنوعی: در دشت، گرگ و در جنگل، شیر هر دو در یک راستا و با هدف مشابهی فعالیت می‌کنند.
نه تو دینار داری و من دانگ
به رخ من چرا برآری بانگ؟
هوش مصنوعی: نه تو پول داری و نه من سهمی از این دنیا، پس چرا زیادی حرف می‌زنی و خودت را بالا می‌کشی؟
دو الف یک جهت به بی‌نقطی
این سقط چو نشد؟ آن سری سقطی؟
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که دو حرف مشابه به یک نقطه بیفتند، در حالی که یکی از آن‌ها خطای دیگری را به وجود می‌آورد؟
تو به ریش و به جبه معتبری
اگر آن ریش واهلی چه بری؟
هوش مصنوعی: اگر تو به ریش و جبۀ خود می‌نازی و این‌ها برایت اعتبار و منزلت می‌آورند، پس چه فایده‌ای دارد اگر ریشت از اصل و نسب نادرست باشد؟
گفت بگذار، گردمی باید
در غم عشق مردمی باید
هوش مصنوعی: گفت بگذار، در غم عشق باید زندگی کرد و با مردم زندگی مشترکی داشت.
زان چنین در بلا و در بندی
که به تقدیر حق نه خرسندی
هوش مصنوعی: از این رو در موقعیت‌های دشوار و در محدودیت‌هایی که ناشی از سرنوشت الهی است، نباید رضایت خاطر داشت.
بنده‌ای، خیز و رخ به طاعت کن
زآنچه او میدهد قناعت کن
هوش مصنوعی: ای بندگان، بیدار شوید و به خدمت و اطاعت خدا بپردازید و از آنچه او به شما می‌دهد راضی باشید و قضا و قدر او را بپذیرید.
چیست این زرق و شید و حیله و مکر؟
تا دو نان برکنی ز خالد و بکر
هوش مصنوعی: این چه فریب و نیرنگی است که برپا شده است؟ تا بتوانی از دو نفر به نام‌های خالد و بکر بهره‌برداری کنی و سودی ببری.
زان بر میر و خواجه جای کنی
که توکل نه بر خدای کنی
هوش مصنوعی: به جای اینکه بر دیگران تکیه کنی، بهتر است بر خداوند توکل کنی.