گنجور

بخش ۸۷ - در معنی خلوت

پر دلی باید از عوایق دور
تا درین خلوتش دهند حضور
پر دلی کو ز جان نیندیشد
سخن آب و نان نیندیشد
گشته تسلیم ره نماینده
تا چه گردد ز وقت زاینده؟
تحفهٔ جان نهاده بر کف دست
روی دل کرده در سرای الست
سر به دریای «لا» فرو برده
تن به مرگ آشنا فرو برده
تا چو در وی کند سعادت رو
تخته بیرون برد به ساحل «هو»
خاطری تیز و فکرتی ثاقب
واردات جمال را راقب
در بر وی حواس بر بسته
به نظرهای خاص پیوسته
ترک این عدت و عدد کرده
هر چه غیر از خداست رد کرده
رستمی پشت کرده بر دستان
روی در تیغ کرده چون مستان
یاد او میکنی، به زاری کن
سر او را خزینه داری کن
به زبان نفی کن، به دل اثبات
تا دلت پر شود ز عزت ذات
چه به چپ در دهی ندا از راست؟
که جزو هر چه هست جمله هباست
از زبان در دلت گشاید راه
معجز لا اله الاالله
گله در چول و غله اندر چال
نتوان داشت چله از سر حال
از چهل خصلت ذمیمه ببر
تا تو در چله فرد باشی و حر
چیست آن کبر و نخوت و هستی
غضب و کید و غفلت و مستی
بطر و ریب و حرص و بخل و حیل
بغض و بدعهدی و دروغ و دغل
شهوت و غمز و کندی و تیزی
فسق و بهتان و فتنه‌انگیزی
طیش و کفران و مردم‌آزاری
هزل و غذر و نفاق و خونخواری
حسد و آز جبن و زرق و ریا
کسل و ظلم و جور و حقد و جفا
آنچه گفتم به خویشتن مپسند
عکس اینها ببین و کارش بند
پس به خلوت نشین و زاری کن
در فرو بند و چله داری کن
هر که زین پر شد و از آن خالی
در ممالک ولی شد و والی
دل او دفتر فرشته شود
به حروف دگر نبشته شود
خلوت اینست و چله این باشد
صفت عارفان چنین باشد
دل، که خالی نگشت بازاریست
خیز و خالیش کن که این کاریست
آنکه فرمود کار به عین صباح
گر به اخلاص نیست، نیست مباح
مهل اندر دل خود از وسواس
اثری از غرور «الخناس»
اگر این «قل اعوذ» برخوانی
«قل هوالله» باشدت ثانی
چون قوی دل شدی ز عالم غیبب
هر چه خواهی بیابی اندر جیب
مرغ همت ز گنج خانهٔ حال
بر وجود بگستراند بال
به مرید ار خبر دهند از غیب
در چنین حالتی نباشد عیب
تا به شیخش یقین درست شود
به ریاضت امین و رست شود
بشناسد جزای رنج که برد
به چنان دستگاه و گنج که برد
نظر شیخ بر دلش تابد
راز دلها برمز دریابد
شودش ذهن از آن زبان بستن
به حدیثی چو گوهر آبستن
دل او گنج هر بیان آید
وز دلش بر سر زبان آید
به چنین نیستی چو گردد هست
دلش از جام فقر گردد مست
نسیه و نقد خود بر اندازد
صدق دستور حال خود سازد
چو ز دلها شود به صدق آگاه
در دل او شود ز دلها راه
هر چه را بر دلش گذر باشد
شیخ را چون از آن خبر باشد
مهربان و شفیق او گردد
به دل و جان رفیق او گردد
ز سماع و حدیث و خفت وز خورد
آن پسندد برو که بتوان کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پر دلی باید از عوایق دور
تا درین خلوتش دهند حضور
هوش مصنوعی: برای دست‌یابی به این سکونتگاه و حال خوش، انسان باید از موانع و مشکلات فراتر برود و با شجاعت و دل بزرگ وارد آن فضا شود.
پر دلی کو ز جان نیندیشد
سخن آب و نان نیندیشد
هوش مصنوعی: شخصی با دل بزرگ و دلیر وجود دارد که به مسائل مهم‌تر از نیازهای روزمره مانند آب و نان فکر می‌کند و به دغدغه‌های بزرگ‌تری توجه دارد.
گشته تسلیم ره نماینده
تا چه گردد ز وقت زاینده؟
هوش مصنوعی: آیا زمان نشان‌دهنده چیزی خواهد شد که به آن تسلیم شده‌ایم؟
تحفهٔ جان نهاده بر کف دست
روی دل کرده در سرای الست
هوش مصنوعی: هدیه‌ای که روح من بر دستانم قرار داده و دل را در خانهٔ وجودم قرار داده است.
سر به دریای «لا» فرو برده
تن به مرگ آشنا فرو برده
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به گویی فردی دارد که تمام وجودش را به عدم و نیستی سپرده و در عین حال، با مرگ و فنا آشنا شده است. او به نوعی به عمق حقیقت عدم رفته و به آرامی به پذیرش سرنوشت خود نزدیک می‌شود.
تا چو در وی کند سعادت رو
تخته بیرون برد به ساحل «هو»
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی خوشبختی و سعادت را در زندگی به دست می‌آوری، باید آن را با خود به سواحل امن و آرام ببری و از آن بهره‌مند شوی. در واقع اشاره دارد به این که انسان باید از برکات زندگی و فرصت‌های خوب به خوبی استفاده کند و آن‌ها را در جای مناسب نگه‌دارد.
خاطری تیز و فکرتی ثاقب
واردات جمال را راقب
هوش مصنوعی: این جمله به توانایی‌های ذهنی و فکری اشاره دارد که به دقت و تیزبینی در درک و مشاهده زیبایی‌ها و جلوه‌های ظاهری می‌پردازد. چنین فردی با ذهنی شفاف و نگاهی تیز، قادر است جزئیات زیبایی را به‌خوبی درک کند و از آن لذت ببرد.
در بر وی حواس بر بسته
به نظرهای خاص پیوسته
هوش مصنوعی: در کنار او، حواس من همیشه تحت تأثیر نگاه‌های خاص او قرار دارد.
ترک این عدت و عدد کرده
هر چه غیر از خداست رد کرده
هوش مصنوعی: ترک هرچه جز خداست و به شمارش و عددهای دنیوی اهمیت ندهیده است.
رستمی پشت کرده بر دستان
روی در تیغ کرده چون مستان
هوش مصنوعی: رستم به طرز خاصی بر دستانش تکیه زده و چهره‌اش را به سمت تیغ (سلاح) قرار داده، همان‌طور که مستان و شادمانان به زندگی خود می‌پردازند.
یاد او میکنی، به زاری کن
سر او را خزینه داری کن
هوش مصنوعی: به یاد او بیفت، با دل‌تنگی و اشک، محبت و احترام خود را به او ابراز کن.
به زبان نفی کن، به دل اثبات
تا دلت پر شود ز عزت ذات
هوش مصنوعی: به زبان نشان نده که چه چیزی را قبول نداری، اما در دل خود آن را بپذیر و یقین کن تا احساس کنى که پر از احترام و عظمت روح خود هستی.
چه به چپ در دهی ندا از راست؟
که جزو هر چه هست جمله هباست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر از راست یا چپ ندا یا صدایی به گوش برسد، بی‌فایده و بی‌معناست، زیرا هیچ چیزی در این دنیا واقعی و باارزش نیست. همه چیز در اصل بی‌معنا و ناپایدار است.
از زبان در دلت گشاید راه
معجز لا اله الاالله
هوش مصنوعی: از دل شما، کلامی می‌جوشد که راهی به سوی معجزه و حقیقت بیان لا اله الاالله می‌گشاید.
گله در چول و غله اندر چال
نتوان داشت چله از سر حال
هوش مصنوعی: در جایی که گله و غله وجود دارد، نمی‌توان انتظار داشت که حال خوبی داشته باشیم. اگر در موقعیتی سخت و دشوار باشیم، نمی‌توانیم به آرامش و رفاه دست پیدا کنیم.
از چهل خصلت ذمیمه ببر
تا تو در چله فرد باشی و حر
هوش مصنوعی: برای اینکه در گروه افراد برتر و بزرگ قرار بگیری، باید از ویژگی‌های ناپسند دوری کنی و خود را از آن‌ها پاکسازی کنی.
چیست آن کبر و نخوت و هستی
غضب و کید و غفلت و مستی
هوش مصنوعی: این جمله به بررسی احساسات و ویژگی‌های منفی انسانی می‌پردازد و از انسان می‌پرسد که چرا به غرور، تکبر، خشم، فریب، بی‌خیالی و نشئگی دچار شده است. این سؤال نشان‌دهنده تعمق در رفتارها و حالاتی است که موجب دوری از واقعیات می‌شود.
بطر و ریب و حرص و بخل و حیل
بغض و بدعهدی و دروغ و دغل
هوش مصنوعی: این عبارت به ذکر صفات منفی و ناپسند می‌پردازد که عبارتند از: خمرخواری، تردید، حرص و آز، بخل و طمع، نیرنگ و فریب، کینه‌توزی، بی‌وفایی، دروغ و فریبکاری. تکیه این جمله بر ویژگی‌های ناپسندی است که می‌تواند به روابط انسانی آسیب بزند.
شهوت و غمز و کندی و تیزی
فسق و بهتان و فتنه‌انگیزی
هوش مصنوعی: تمایلات نفسانی، نیرنگ و فریب، کندی و تندی در رفتار، فساد و اتهام زنی، و برانگیختن فتنه‌ها.
طیش و کفران و مردم‌آزاری
هزل و غذر و نفاق و خونخواری
هوش مصنوعی: کسانی که به نفاق و دروغ‌گویی مشغولند، معمولاً به مردم آسیب می‌زنند و به جای شکرگزاری، ناسپاسی می‌کنند. این رفتارهای زشت شامل دروغ و فریب، آزار دیگران و خشونت می‌شود.
حسد و آز جبن و زرق و ریا
کسل و ظلم و جور و حقد و جفا
هوش مصنوعی: حسادت و طمع، ترس و فریب، خست و ظلم، ستم و کینه و بی‌رحمی از صفات ناپسند و زشت هستند.
آنچه گفتم به خویشتن مپسند
عکس اینها ببین و کارش بند
هوش مصنوعی: آنچه که به خودت گفتم را قبول نکن، بلکه به این چیزها نگاه کن و به کارهای آن پرداز.
پس به خلوت نشین و زاری کن
در فرو بند و چله داری کن
هوش مصنوعی: از تنهایی بهره ببر و در گوشه‌ای از دل خود غم و اندوه را بیان کن و به خودتان زمان بده تا با احساساتتان کنار بیایید.
هر که زین پر شد و از آن خالی
در ممالک ولی شد و والی
هوش مصنوعی: هر کسی که از این پر (یعنی علم و فهم) پر شود و از بی‌خالی (جهالت و نادانی) دور بماند، در سرزمین‌ها به مقام حکمرانی و ولایتی دست پیدا می‌کند.
دل او دفتر فرشته شود
به حروف دگر نبشته شود
هوش مصنوعی: دل او مانند دفتری است که فرشتگان در آن می‌نویسند، اما با حروف و نوشتاری متفاوت.
خلوت اینست و چله این باشد
صفت عارفان چنین باشد
هوش مصنوعی: این مکان، مکان تنهایی و دوری از مردم است و چله به معنای دوران سختی و آزمون برای عارفان به شمار می‌رود. عارفان در چنین حالتی به صفات خاصی دست می‌یابند.
دل، که خالی نگشت بازاریست
خیز و خالیش کن که این کاریست
هوش مصنوعی: دل مثل یک بازار خالی است، پس برخیز و آن را پر کن، چرا که این کار مهمی است.
آنکه فرمود کار به عین صباح
گر به اخلاص نیست، نیست مباح
هوش مصنوعی: کسی که گفت اگر کار در روشنایی صبح با نیت خالص نباشد، انجام آن کار جایز نیست.
مهل اندر دل خود از وسواس
اثری از غرور «الخناس»
هوش مصنوعی: در دل خود به احساساتی مانند وسواس و غرور اجازه نده.
اگر این «قل اعوذ» برخوانی
«قل هوالله» باشدت ثانی
هوش مصنوعی: اگر این «قل اعوذ» را بخوانی، بسان این است که «قل هوالله» را با تأکید می‌گویی.
چون قوی دل شدی ز عالم غیبب
هر چه خواهی بیابی اندر جیب
هوش مصنوعی: زمانی که با اراده‌ای قوی و دل مطمئن به عالم ناشناخته وارد شدی، هر چیزی را که بخواهی، به راحتی در دسترس تو خواهد بود.
مرغ همت ز گنج خانهٔ حال
بر وجود بگستراند بال
هوش مصنوعی: مرغ اراده و خواسته، از گنجینهٔ حالتی که در درون دارد، بال و پر خود را بر گسترهٔ وجود می‌گشاید.
به مرید ار خبر دهند از غیب
در چنین حالتی نباشد عیب
هوش مصنوعی: اگر به مرید بگویند که از عالم غیب خبر دارد، در این شرایط اشکالی ندارد.
تا به شیخش یقین درست شود
به ریاضت امین و رست شود
هوش مصنوعی: برای اینکه به شیخ خود یقین درست و واقعی پیدا کنی، باید با تلاش و تمرین خود را آماده کنی و رستگار شوی.
بشناسد جزای رنج که برد
به چنان دستگاه و گنج که برد
هوش مصنوعی: درد و سختی که فرد متحمل می‌شود، در نهایت باید به نوعی پاداش یا نتیجه‌ای ارزشمند تبدیل شود. این فرد باید بداند که زحماتش به چه چیز باارزشی منجر خواهد شد.
نظر شیخ بر دلش تابد
راز دلها برمز دریابد
هوش مصنوعی: نگاه شیخ به دل انسان می‌تابد و این به او کمک می‌کند تا رازهای نهفته دل‌ها را کشف کند.
شودش ذهن از آن زبان بستن
به حدیثی چو گوهر آبستن
هوش مصنوعی: ذهن انسان از بیان نکردن، پر از افکار و نظریات ارزشمندی می‌شود، درست مانند اینکه چیزی باارزش و زیبا در دل خود دارد که هنوز به دنیا نیامده است.
دل او گنج هر بیان آید
وز دلش بر سر زبان آید
هوش مصنوعی: دل او منبعی از سخن و گفتار است و آنچه که در دلش می‌گذرد، بر زبانش جاری می‌شود.
به چنین نیستی چو گردد هست
دلش از جام فقر گردد مست
هوش مصنوعی: زمانی که انسانی با عدم و بی‌معنایی روبرو شود، دل او همچون کسی خواهد شد که از شراب فقر سیراب شده و مست می‌گردد.
نسیه و نقد خود بر اندازد
صدق دستور حال خود سازد
هوش مصنوعی: اگر بدهی و طلب خود را فراموش کنی، صداقت و راستی به تو کمک می‌کند تا وضعیت خود را بهبود بخشی.
چو ز دلها شود به صدق آگاه
در دل او شود ز دلها راه
هوش مصنوعی: وقتی کسی از روی صداقت و راست‌گویی از دل‌های دیگران باخبر شود، در دل او نیز راهی به سمت دل‌های دیگران ایجاد می‌شود.
هر چه را بر دلش گذر باشد
شیخ را چون از آن خبر باشد
هوش مصنوعی: هر چه در دل انسان بگذرد و او را مشغول کند، اگر شیخ از آن آگاه باشد، برای او ارزشمند است.
مهربان و شفیق او گردد
به دل و جان رفیق او گردد
هوش مصنوعی: او با مهربانی و محبتش به دل و جان ما نزدیک می‌شود و رفیق ما می‌گردد.
ز سماع و حدیث و خفت وز خورد
آن پسندد برو که بتوان کرد
هوش مصنوعی: از آواز و گفت‌وگو و خواب و خوراک آنچه را که برای او جذاب است، می‌توان انجام داد.