گنجور

بخش ۸۳ - در خرقه دادن

دزد را پیش رخت راه مده
خرنه‌ای خرس را کلاه مده
از سری با چنان پریشانی
موی چون میبری به پیشانی؟
با تو میگوید آن حکیم ولی
کاول الفکر آخرالعمل
مده، ای خواجه، بی‌گرو زنهار
ترک را جبه، کرد را دستار
زنده را توبه ده، که دارد جان
مرده خود توبه کرد از آب و ز نان
آنکه از بهر نان کند توبه
مشنو گر به جان کند توبه
نتوان دیو را به راه آورد
سر دیوانه در کلاه آورد
روستایی که دیشب از دره جست
مدهش توبه، کز مصادره جست
نیست آنکو سری به راه کشد
بهلش تاقلان شاه کشد
به غرور جلب زنی عاطل
حق سلطان چه می‌کنی باطل؟
تو اگر مومنی،فرااست کو؟
ور شدی متمن،حراست کو؟
فال مؤمن فراست نظرست
وین ز تقویم و زیج ما بدرست
مؤمن از رنگ چهره برخواند
آنچه دانا ز دفترش داند
مؤمنانش چو نور می‌بینند
آنچه مردم ز دور میبینند
دل مؤمن بسان آینه است
همه نقشی درو معاینه است
دل، که چشمش به نور حق بیناست
زانسوی پردهٔ «ولوشناست»
دل بیعلم کی رسد به یقین؟
علم حاصل کن، ای پسر، در دین
عمل از تن بجوی و علم از دل
زانکه ایمان چنین شود حاصل
چون زبان و دل اندرین تصدیق
هر دو همداستان شوند و رفیق
تن تتبع کند به پاک روی
شود ایمان ازین سه پشت قوی
هرکس این اعتقاد شد مقدور
همه اجزای او بگیرد نور
نور معنی اگر نفوذ کند
کشف راز نهفته زود کند
در دل ما جزین امانی نیست
زانکه ایمان مایمانی نیست
نه به ایمان کشید سوی یمن؟
خرقهٔ مصطفی اویس قرن
حامل خرقه آن دو صاحب حال
که ازیشان رسید دین به کمال
گر چه آن گل به خار بنهفتند
زان تفرج چو غنچه بشکفتند
دل او با گمان چو یار نبود
دیدن صورتش به کار نبود
روستایی نبود و در ده شد
رز خالص به امتحان به شد
امتحان دید و غیب‌گویی کرد
طلب خرقهٔ دو تویی کرد
تیر ایمان چو بر نشان آمد
خرقه و خرده در میان آمد
یمنی صاحب سعادت شد
مدنی را یقین زیادت شد
گر چه در عهد اقالت آوردند
حالشان گفت و حالت آوردند
قاصد و مقصد این چنین باید
هر کرا کشف سر دین باید
خرقه پوشی، تو در چنین کس پوش
ورنه در خرقه کش سر و مخروش
چون تو قاضی شدی، مریدان دزد
خرقه‌ها رفت و نیست منت و مزد
میکشی خلق را به بیخردی
چه توان کرد چون طبیب بدی؟
نه به هر خاطر این نزول کند
قابلی جوی، تا قبول کند
آنکه در خورد صحبتست و حضور
مکن او را به خدمت از خود دور
وآنچه ارباب خدمتند و قیام
هر یکی را نگاه دار مقام
وانکه لایق بود به خلوت و صوم
مهل او را دگر به صحبت قوم
وان کزین هر سه قوم بیرونند
مده این دانه‌شان، که بس دونند
ارمغانی مکن بریشان عرض
جز صلوة و زکوة و سنت و فرض
گر به هر یک عمامه خواهی داد
دین به دستار و جامه خواهی داد
نقد خویش اول آزمایش کن
بعد از آن خلق را نمایش کن
چون نکردی تو بد ز نیک جدا
از تو طالب کجا رسد به خدا؟
چکنی جستجوی بوالهوسان؟
زین یکی را به مخلصی برسان
چون تو اسب و شتر بهم رانی
به گل و گوچو گاو درمانی
آنکه سقمو نیاش باید داد
گرش افیون دهی بقای تو باد
هر که آمد، گرش مرید کنی
در زمستان مگس قدید کنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دزد را پیش رخت راه مده
خرنه‌ای خرس را کلاه مده
هوش مصنوعی: به کسی که قابل اعتماد نیست، اجازه نده کنارت باشد و به کسی که ممکن است آسیب برساند، اعتماد نکن.
از سری با چنان پریشانی
موی چون میبری به پیشانی؟
هوش مصنوعی: با موهای پریشان و آشفته‌ات همچون یک دل شاداب، چگونه می‌توانی به جلو بیایی؟
با تو میگوید آن حکیم ولی
کاول الفکر آخرالعمل
هوش مصنوعی: این حکیم به تو می‌گوید که شروع کار با فکر و اندیشه است، اما نتیجه نهایی به عمل و اقدام بستگی دارد.
مده، ای خواجه، بی‌گرو زنهار
ترک را جبه، کرد را دستار
هوش مصنوعی: ای آقا، مراقب باش که بدون دلیل، سر و دلبند را از دست ندهی. همواره باید قدر حجاب و پوشش را دانست و به آن اهمیت داد.
زنده را توبه ده، که دارد جان
مرده خود توبه کرد از آب و ز نان
هوش مصنوعی: به شخص زنده‌ای فرصتی دوباره بده تا توبه کند، چرا که او با وجود زندگی‌اش، جان مرده‌ای در درون دارد که به خاطر آب و نان، توبه کرده است.
آنکه از بهر نان کند توبه
مشنو گر به جان کند توبه
هوش مصنوعی: کسی را که به خاطر نان و روزی خود توبه می‌کند، حرفش را نشنو؛ زیرا که اگر به خاطر جانش هم توبه کند، ارزش ندارد.
نتوان دیو را به راه آورد
سر دیوانه در کلاه آورد
هوش مصنوعی: نمی‌توان دیو را به مسیر صحیح هدایت کرد، همان‌طور که نمی‌توان دیوانه را در کلاه جا داد.
روستایی که دیشب از دره جست
مدهش توبه، کز مصادره جست
هوش مصنوعی: روستایی که شب گذشته از دره بیرون آمد، از خطاها و اشتباهات خود پیمان شکنی می‌کند، زیرا از تصرف و محدودیت‌ها رهایی یافته است.
نیست آنکو سری به راه کشد
بهلش تاقلان شاه کشد
هوش مصنوعی: کسی که جرات نداشته باشد و تلاش نکند، هیچ‌گاه به مقام و شان بزرگی دست نخواهد یافت.
به غرور جلب زنی عاطل
حق سلطان چه می‌کنی باطل؟
هوش مصنوعی: به خاطر کسب محبت و جلب توجه یک زن، از حق و مقام خود چه استفاده‌ای خواهی کرد؟ حقیقت و مقام سلطنت بی‌معنا می‌شود.
تو اگر مومنی،فرااست کو؟
ور شدی متمن،حراست کو؟
هوش مصنوعی: اگر تو مؤمنی، پس چرا از خدا دوری؟ و اگر آرام هستی، پس چرا از چیزهای خطرناک محافظت نمی‌کنی؟
فال مؤمن فراست نظرست
وین ز تقویم و زیج ما بدرست
هوش مصنوعی: فال مؤمن ناظر به بصیرتی است که از تقوای او ناشی می‌شود و این قدرت پیش‌بینی او به دقتی شبیه به تقویم و نجوم وابسته است.
مؤمن از رنگ چهره برخواند
آنچه دانا ز دفترش داند
هوش مصنوعی: مؤمن می‌تواند از حالت چهره دیگران بفهمد که آنها چه می‌دانند و چه احساسی دارند.
مؤمنانش چو نور می‌بینند
آنچه مردم ز دور میبینند
هوش مصنوعی: مؤمنان همچون نور، حقایق را می‌بینند در حالی که مردم معمولی آنها را از دور مشاهده می‌کنند.
دل مؤمن بسان آینه است
همه نقشی درو معاینه است
هوش مصنوعی: دل مؤمن مانند آیینه‌ای است که تمامی نقش‌ها و تصاویر را در خود می‌بیند و درک می‌کند.
دل، که چشمش به نور حق بیناست
زانسوی پردهٔ «ولوشناست»
هوش مصنوعی: دل، که چشمانش به نور حقیقت روشن است، از آن طرف پردهٔ عدم شناخته شده است.
دل بیعلم کی رسد به یقین؟
علم حاصل کن، ای پسر، در دین
هوش مصنوعی: دل بی‌دانش چگونه به یقین می‌رسد؟ علم یاد بگیر، پسر، در زمینه دین.
عمل از تن بجوی و علم از دل
زانکه ایمان چنین شود حاصل
هوش مصنوعی: عمل خود را از بدن بگیر و دانش را از دل بدست آور، زیرا که این گونه است که ایمان به دست می‌آید.
چون زبان و دل اندرین تصدیق
هر دو همداستان شوند و رفیق
هوش مصنوعی: وقتی زبان و دل هر دو با هم توافق کنند و هم‌نظر باشند، به یکدیگر کمک می‌کنند و هماهنگ عمل می‌کنند.
تن تتبع کند به پاک روی
شود ایمان ازین سه پشت قوی
هوش مصنوعی: بدن انسان به دنبال پاکی و درستی می‌گردد و از این سه اصل قوی، ایمان و باور به وجود می‌آید.
هرکس این اعتقاد شد مقدور
همه اجزای او بگیرد نور
هوش مصنوعی: هر کسی که به این باور دست یابد، می‌تواند تمامی بخش‌های وجودش را تحت کنترل خود درآورد و برتری بیابد.
نور معنی اگر نفوذ کند
کشف راز نهفته زود کند
هوش مصنوعی: اگر نور فهم و درک به وجود بیاید، رازهای پنهان به سرعت روشن و آشکار می‌شوند.
در دل ما جزین امانی نیست
زانکه ایمان مایمانی نیست
هوش مصنوعی: در دل ما هیچ چیز دیگری به جز امانتی وجود ندارد، چرا که ایمان واقعی در ما نیست.
نه به ایمان کشید سوی یمن؟
خرقهٔ مصطفی اویس قرن
هوش مصنوعی: آیا با ایمان به سوی یمن نرفت؟ همان لباس رهبری که به پیامبر اختصاص دارد، اویس قرنی.
حامل خرقه آن دو صاحب حال
که ازیشان رسید دین به کمال
هوش مصنوعی: دو نفر که در حال و مقام والایی هستند، لباس عرفانی را حمل می‌کنند و از وجود آن‌ها، دین به کمال و تمام رسیده است.
گر چه آن گل به خار بنهفتند
زان تفرج چو غنچه بشکفتند
هوش مصنوعی: هرچند که آن گل را در میان خارها قرار داده‌اند، اما به خاطر آن شادی و لذت، مانند غنچه‌ای شکوفا شده است.
دل او با گمان چو یار نبود
دیدن صورتش به کار نبود
هوش مصنوعی: اگر دل او همچون یار نباشد و به او اعتماد نکنم، جُستجوی دیدن چهره‌اش بی‌فایده است.
روستایی نبود و در ده شد
رز خالص به امتحان به شد
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که در میان مردم روستایی، در زمانی که به آزمون واگذار شدند، یک شخص بزرگ و نیکو درخشان به ظهور رسید.
امتحان دید و غیب‌گویی کرد
طلب خرقهٔ دو تویی کرد
هوش مصنوعی: او آزمون‌هایی را گذرانده و قدرت پیش‌بینی داشت و درخواست چادر و پوشش دوتایی کرد.
تیر ایمان چو بر نشان آمد
خرقه و خرده در میان آمد
هوش مصنوعی: زمانی که تیر ایمان به هدف خود برخورد کرد، لباس و زواید آن به وسط آمد.
یمنی صاحب سعادت شد
مدنی را یقین زیادت شد
هوش مصنوعی: شخص یمنی که صاحب خوشبختی شده، به مدینه آمده و در آنجا یقین و صداقت او بیشتر شده است.
گر چه در عهد اقالت آوردند
حالشان گفت و حالت آوردند
هوش مصنوعی: هرچند در زمان قرار داد، وضعیت و حال آنها را توصیف کردند، اما واقعیت حال آنها به گونه‌ای دیگر است.
قاصد و مقصد این چنین باید
هر کرا کشف سر دین باید
هوش مصنوعی: هر کسی که می‌خواهد رازی از دین را کشف کند، باید مانند این پیام‌رسان و مقصد باشد.
خرقه پوشی، تو در چنین کس پوش
ورنه در خرقه کش سر و مخروش
هوش مصنوعی: اگر در مقام یک عارف و زاهد قرار داری، شایسته است که در رفتار و کردار خود تواضع و سادگی را به نمایش بگذاری. اما اگر در دل خود عمیقاً احساس تکبر و خودبزرگ‌بینی می‌کنی، بهتر است که هیچگونه قید و محدودیتی به خود نپوشانی و خود را از دیگران متمایز ندانی.
چون تو قاضی شدی، مریدان دزد
خرقه‌ها رفت و نیست منت و مزد
هوش مصنوعی: وقتی تو به مقام قضاوت رسیدی، پیروان فاسد و دزد، لباس‌های مقدس و ارجمند را به سرقت برده‌اند و دیگر نه انتظاری از پاداش است و نه بذل کرم و لطف.
میکشی خلق را به بیخردی
چه توان کرد چون طبیب بدی؟
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان به افرادی که به خاطر نادانی خود آسیب می‌بینند کمک کرد، وقتی که پزشک آنها هم ناشی باشد؟
نه به هر خاطر این نزول کند
قابلی جوی، تا قبول کند
هوش مصنوعی: هر کسی اهلیت و شایستگی خاصی دارد که موجب می‌شود به راحتی مورد پذیرش و توجه قرار نگیرد. برای جلب نظر و قبول شدن، شرایط و دلایل خاصی لازم است.
آنکه در خورد صحبتست و حضور
مکن او را به خدمت از خود دور
هوش مصنوعی: کسی که در جمع و معاشرت حاضر است اما به او توجه نمی‌شود، بهتر است از خود دور باشد و او را در خدمت نگه نداریم.
وآنچه ارباب خدمتند و قیام
هر یکی را نگاه دار مقام
هوش مصنوعی: افراد خدمتگزار باید به خوبی در کار خود کوشا باشند و برای هر یک از آنها باید احترام و جایگاه خاصی در نظر گرفته شود.
وانکه لایق بود به خلوت و صوم
مهل او را دگر به صحبت قوم
هوش مصنوعی: کسی که شایستگی خلوت و عبادت را دارد، دیگر نمی‌تواند در جمع مردم قرار گیرد.
وان کزین هر سه قوم بیرونند
مده این دانه‌شان، که بس دونند
هوش مصنوعی: هر سه گروهی که از این میان خارج هستند، به آن‌ها این دانه را ندهید، زیرا خیلی حقیر و بی‌ارزش‌اند.
ارمغانی مکن بریشان عرض
جز صلوة و زکوة و سنت و فرض
هوش مصنوعی: هرگز در حال برافروختن آتش بدی و فتنه در میان آن‌ها، چیزی جز نماز، زکات، سنت و واجبات را بیان نکن.
گر به هر یک عمامه خواهی داد
دین به دستار و جامه خواهی داد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به هر کسی که می‌خواهی عبا و عمامه بدهی، دین هم به لباس و پوشش او مرتبط است.
نقد خویش اول آزمایش کن
بعد از آن خلق را نمایش کن
هوش مصنوعی: ابتدا خود را آزمایش کن و نقاط قوت و ضعف خود را بشناس. سپس می توانی دیگران را قضاوت کنی یا نمایش دهی.
چون نکردی تو بد ز نیک جدا
از تو طالب کجا رسد به خدا؟
هوش مصنوعی: اگر تو نیکی را از بدی جدا نکردی، پس چطور ممکن است که کسی به خدا برسد؟
چکنی جستجوی بوالهوسان؟
زین یکی را به مخلصی برسان
هوش مصنوعی: آیا به دنبال شخصی بی‌هدف و بی‌خود هستی؟ از میان این همه، تنها یکی را با صداقت و خلوص پیدا کن.
چون تو اسب و شتر بهم رانی
به گل و گوچو گاو درمانی
هوش مصنوعی: وقتی تو اسب و شتر را همراه هم برانید، به گل و زمین راحت‌تر می‌رسید و گاو را هم درمان می‌کنید.
آنکه سقمو نیاش باید داد
گرش افیون دهی بقای تو باد
هوش مصنوعی: اگر کسی به علت ضعف و ناتوانی به کمک و درمان نیاز دارد، حتی اگر به او مسکنی مثل افیون بدهی، باید به او یاری رسانی. در این صورت، بقای تو نیز تضمین شده خواهد بود.
هر که آمد، گرش مرید کنی
در زمستان مگس قدید کنی
هوش مصنوعی: هر کسی که به شما مراجعه کند، اگر او را پیرو خود کنید، در فصل زمستان با مگس‌ها درگیر نخواهید شد.