گنجور

بخش ۸۱ - در صفت شیخ مرشد

شیخ را علم شرع باید و دین
حکمتی کان بود درست و متین
نفسی طیب و دمی مشکی
سرو مغزی منزه از خشکی
خاطری مطمئن و چشمی سیر
در مضای سخن جسور و دلیر
کارها کرده در خلا و ملا
رخ نپیچیده از عذاب و بلا
بوده در حکم مرشدی ز نخست
برده فرمان اوستادی چست
دل خود را به خون بپرورده
نفس خود کشته خون خود خورده
چارهٔ نفس خود توانسته
سر نص و دلیل دانسته
فارغ از حجت و قیاس شده
در نهان آدمی شناس شده
کرده دوری ز راه معنی، دور
گشته نزدیک با معالم نور
در ولایت به مسند شاهی
بر نشسته ز روی آگاهی
نه ز رد خسی دلش رنجه
نز قبول کسی قوی پنجه
گفته جانش به صبر ایوبی
سخت راسست و زشت را خوبی
نه کسی را گرفت بر کارش
نه شکن در فنون گفتارش
گشته یار از کتاب و از سنت
طالبان را به سعی بی‌منت
وقتشان بر سر زبان راند
که: خدا خواهد و خدا داند
بر تو هر مشکلی که گیرد عقد
کندش کشف بر تو دردم نقد
روح در عرش و جسم در زندان
چهرهٔ او گشاده، لب خندان
اگرش مال کم شود شادست
و گر افزون شودبرش بادست
دنیی او ز بهر دین باشد
خرمنش بهر خوشه‌چین باشد
شهرهٔ شهرها به پاک روی
بازوی او به عقل و شرع قوی
دل او از ریا بپرهیزد
نورش از نور کبریا خیزد
هر چه خواهد فلک فراخور او
دمبدم حاضر آورد بر او
شغل او بهجت و سرور بود
کارش ارشاد یا حضور بود
از پی جمع ساز و آلت او
کرده ایزد به خود کفالت او
مظهر حق و مظهر تحقیق
بر خلایق دلش رحیم و شفیق
دیدن و داد او مبارک فال
خبر و یاد او همایون حال
روی او هیبت و وقار دهد
خوی او لطف خلق بار دهد
مس به بویش ز دور زر گردد
خس به یادش به از گهر گردد
هر که با او نشست شاهی شد
وانکش آمد به دست ماهی شد
گر مرید کسی شوی این کس
این طلب کن، که در جهان این بس
این کسان باز دست سلطانند
وآن دگرها مگس همی رانند
به چنین پیر دست شاید داد
که جوان را کند ز بند آزاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخ را علم شرع باید و دین
حکمتی کان بود درست و متین
هوش مصنوعی: عالم دینی باید به دانش شرعی مسلط باشد و دین، نوعی حکمت است که باید صحیح و استوار باشد.
نفسی طیب و دمی مشکی
سرو مغزی منزه از خشکی
هوش مصنوعی: رهاییم از نگرانی و تنگی نفس، و زندگی‌ام همچون درختی سرسبز و سالم است، با اندیشه‌ای خالص و دور از کدورت و تیرگی‌ها.
خاطری مطمئن و چشمی سیر
در مضای سخن جسور و دلیر
هوش مصنوعی: ذهنی آرام و چشمی پر از دیدن در میان گفت‌وگوهای بی‌پروا و شجاع.
کارها کرده در خلا و ملا
رخ نپیچیده از عذاب و بلا
هوش مصنوعی: انسان باید در انجام کارهایش دقت کند و از مشکلات و مصایب دوری کند، تا دچار عذاب نشود و از گرفتاری‌ها خلاص باشد.
بوده در حکم مرشدی ز نخست
برده فرمان اوستادی چست
هوش مصنوعی: در آغاز، او به عنوان یک راهنما و معلم بوده و همیشه از دستورات او پیروی کرده است.
دل خود را به خون بپرورده
نفس خود کشته خون خود خورده
هوش مصنوعی: دل من از درد و مصیبت پر از غم و اندوه است، چرا که به خاطر نفس و خواسته‌های خودم به مرگ و نابودی رسیده‌ام و حالا باید عواقب آن را بپردازم.
چارهٔ نفس خود توانسته
سر نص و دلیل دانسته
هوش مصنوعی: توانسته‌ام راهی برای کنترل نفس خود پیدا کنم و بر اساس دلایل و نشانه‌ها آن را فهمیده‌ام.
فارغ از حجت و قیاس شده
در نهان آدمی شناس شده
هوش مصنوعی: شخصیت انسان به طور پنهانی از دلایل و استدلال‌های بیرونی مستقل است و به خوبی شناخته شده است.
کرده دوری ز راه معنی، دور
گشته نزدیک با معالم نور
هوش مصنوعی: کسی که از حقیقت و معنای واقعی دوری می‌کند، در واقع از مسیر اصلی دور شده و در عوض، با نشانه‌های روشن و نورانی نزدیک‌تر می‌شود.
در ولایت به مسند شاهی
بر نشسته ز روی آگاهی
هوش مصنوعی: در سرزمین خود، کسی که با دانش و آگاهی به مقام سلطنت رسیده است.
نه ز رد خسی دلش رنجه
نز قبول کسی قوی پنجه
هوش مصنوعی: دلش از رد یک خسی آزرده نمی‌شود و هیچ‌گاه به پذیرش کسی که قدرت زیادی ندارد، تمایل نشان نمی‌دهد.
گفته جانش به صبر ایوبی
سخت راسست و زشت را خوبی
هوش مصنوعی: در این بیت به سختی و مقاومت اشاره شده که انسان باید مانند ایوب صبر پیشه کند و در عین حال به زیبایی‌ها و خوبی‌ها توجه داشته باشد، حتی در مواجهه با زشتی‌ها و ناملایمات.
نه کسی را گرفت بر کارش
نه شکن در فنون گفتارش
هوش مصنوعی: هیچ کس به کار کسی آگاه نیست و در مهارت‌های گفتاری او نیز ایرادی ندارد.
گشته یار از کتاب و از سنت
طالبان را به سعی بی‌منت
هوش مصنوعی: یار از طریق مطالعه و پیروی از روش‌های سنتی، سرشار از تلاش و کوشش بدون انتظار پاداش است.
وقتشان بر سر زبان راند
که: خدا خواهد و خدا داند
هوش مصنوعی: وقتش فرا رسیده بود که گفتند: تنها خدا می‌داند و او می‌خواهد.
بر تو هر مشکلی که گیرد عقد
کندش کشف بر تو دردم نقد
هوش مصنوعی: هر مشکلی که برای تو پیش آید، به زودی راه‌حلی برای آن پیدا خواهد شد و دردها و رنج‌های تو روشن و آشکار خواهند شد.
روح در عرش و جسم در زندان
چهرهٔ او گشاده، لب خندان
هوش مصنوعی: روح در آسمان‌ها به پرواز درآمده و جسم در دنیای مادی به بند کشیده شده است. در حالی که چهرهٔ او باز و لبخند بر لب دارد.
اگرش مال کم شود شادست
و گر افزون شودبرش بادست
هوش مصنوعی: اگر مال و دارایی‌اش کم شود، خوشحال است و اگر زیاد شود، برخودش می‌بالد.
دنیی او ز بهر دین باشد
خرمنش بهر خوشه‌چین باشد
هوش مصنوعی: دنیا برای او به خاطر دینش است و حاصل زندگی‌اش برای کسانی که به جمع‌آوری خوبی‌ها مشغولند، فراهم می‌شود.
شهرهٔ شهرها به پاک روی
بازوی او به عقل و شرع قوی
هوش مصنوعی: مشهورترین و برجسته‌ترین افراد در بین مردم، با چهره‌ای زیبا و قوی و با اندیشه و اصول اخلاقی محکم، در عرصهٔ زندگی نمایانند.
دل او از ریا بپرهیزد
نورش از نور کبریا خیزد
هوش مصنوعی: دل او از نفاق دوری می‌کند و روشنایی‌اش از نور بزرگ الهی نشئت می‌گیرد.
هر چه خواهد فلک فراخور او
دمبدم حاضر آورد بر او
هوش مصنوعی: هر چیزی که فلک بخواهد، به طور مداوم و در هر لحظه، آن را در اختیار او قرار می‌دهد.
شغل او بهجت و سرور بود
کارش ارشاد یا حضور بود
هوش مصنوعی: او در زندگی اش همیشه شادابی و خوشحالی را به همراه داشته و کارش هدایت مردم یا حضور در جمع آن‌ها بوده است.
از پی جمع ساز و آلت او
کرده ایزد به خود کفالت او
هوش مصنوعی: خداوند برای تامین نیازهای انسان، وسایل و ابزارهای لازم را فراهم کرده است.
مظهر حق و مظهر تحقیق
بر خلایق دلش رحیم و شفیق
هوش مصنوعی: این فرد نمایانگر ذات الهی و حقیقت واقعی است و قلبش نسبت به مردم پر از محبت و مهربانی است.
دیدن و داد او مبارک فال
خبر و یاد او همایون حال
هوش مصنوعی: دیدن و شنیدن او مژده‌ای خوش و نویدبخش است و یاد او حال و روز را خوش می‌کند.
روی او هیبت و وقار دهد
خوی او لطف خلق بار دهد
هوش مصنوعی: ظاهر او به قدری باشکوه و با وقار است که انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، و ویژگی‌های درونی‌اش باعث می‌شود که دیگران را به لطف و محبت وادار کند.
مس به بویش ز دور زر گردد
خس به یادش به از گهر گردد
هوش مصنوعی: اگر مس بویی داشته باشد، از دور طلا به نظر می‌رسد؛ و اگر خس (چمن) به یاد آن باشد، از مروارید هم با ارزش‌تر می‌شود.
هر که با او نشست شاهی شد
وانکش آمد به دست ماهی شد
هوش مصنوعی: هر کسی که با او هم‌نشینی و دوستی کند، به مقام و مرتبه‌ی بلندی دست می‌یابد و اگر از او فاصله بگیرد، دچار مشکل و زیان می‌شود.
گر مرید کسی شوی این کس
این طلب کن، که در جهان این بس
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی پیرو کسی شوی، از آن شخص فقط یک چیز را بخواه: اینکه در این دنیا، او کافى است.
این کسان باز دست سلطانند
وآن دگرها مگس همی رانند
هوش مصنوعی: این افراد همچنان در خدمت سلطان هستند، و دیگران مثل مگس دور و برشان می‌چرخند.
به چنین پیر دست شاید داد
که جوان را کند ز بند آزاد
هوش مصنوعی: به چنین فرد باتجربه‌ای می‌توان اعتماد کرد که جوان را از قید و بند زندگی رهایی بخشد.