بخش ۸۰ - در طلب مرشد
راه حیرت مرو، نظر بگشای
از مضیق گمان برون نه پای
جام داری، نگاه کن در وی
بازدان رنگ و بوی رشدازغی
وقت خود را به خیره صرف مکن
اسم یابی، نظر به حرف مکن
بوسه بر دست و پای صد زندیق
چه دهی از برای یک صدیق؟
نقش صدیق مینمایم راست
تک و پویی بکن، ببین که کجاست؟
نیست خالی جهان ازین پاکان
چه نشینی بسان غمناکان؟
هست گنجی نهان به هر کنجی
تو نداری، درین میان گنجی
راست شو، تا به راستان برسی
خاک شو، تا به آستان برسی
تو که هنگامه دانی و بازی
به سعادت چه مرد این رازی؟
مرد چون مستعد راز شود
آرزوهاش پیش باز شود
در تو چون شد صلاح کار پدید
کام را در کفت نهند کلید
پای رفتار هست، خیز و بپوی
دست گرد جهان برآر و بجوی
روشنانی که این دوا دارند
بر تو این درد کی روا دارند؟
نشود ناامید مرد طلب
اگرش صادقست درد طلب
غالب از بهر طالبست به کار
تو نکردی طلب، بهانه میار
طالب مستحق و غالب حق
مهر و ماهند روز و شب مطلق
کی جدا گشت نور مهر از ماه؟
گر نباشد خسوفی اندر راه
گر نداری خسوف گمراهی
همه با تست هر چه میخواهی
بیطلب صید چون به شست آید؟
تا نجویی کجا به دست آید؟
چون تو شرط طلب نمیدانی
خر درین گل چگونه میرانی؟
بازدان کز پی چه میپویی؟
چون ندانستهای، چه میجویی؟
هر که این راه رفت بیدانش
نتوان داد دل به فرمانش
هر چه معلوم نیست نتوان جست
ور بجویی، خلل ز دانش تست
قایدی باید اندرین مستی
که بداند بلندی از پستی
نبود نیک نزد بیداران
راه بییار و کار بییاران
سود جویی، ره زیان بگذار
کار خود را به کاردان بگذار
هم دلیلی به دست باید کرد
در پناهش نشست باید کرد
سر ز فرمان او نپیچیدن
کام خود در مراد او دیدن
چشم بر قول او نهادن و گوش
خواستن حاجت و شدن خاموش
همت یار سودمند بود
خاصه همت که آن بلند بود
شر شیطان همیشه در کارست
دفع او بیرفیق دشوارست
هر که او را نگاهبانی نیست
بیگزندی و بیزیانی نیست
گر چه شیرین و دلکشست رطب
نخورد طفل اگر بداند تب
تب ندید او و دید شیرینی
لاجرم حال او همی بینی
گر به دنیا نظر کنی و به خویش
حال آن کودکست بیکم و بیش
کاملی ناگزیرباشد و هست
گر به دست آوری بدو زن دست
عقباتی درشت در راهند
که ز آفاتشان کم آگاهند
کار بیمرشدی بسر نرود
راه ازین ورطها بدر نرود
بیولایت تصرف اندر دل
نتوان کردن، از ولی مگسل
در ولی پر غلط کند بینش
که نهفته است حد تمکینش
این قدم را یگانهای باید
در ولایت نشانهای باید
بیکراماتهای یزدانی
گله را چون کنند چوپانی؟
آنکه بر قدش این قبا شد راست
در رخ او نشانها پیداست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
راه حیرت مرو، نظر بگشای
از مضیق گمان برون نه پای
هوش مصنوعی: به جای سردرگمی در مسیر نامعلوم، بهتر است که با دقت به حقیقت نگاه کنی و از محدودیتهای تردید خارج شوی.
جام داری، نگاه کن در وی
بازدان رنگ و بوی رشدازغی
هوش مصنوعی: با جامی که در دست داری، نگاهی به آن بینداز و رنگ و بوی زندگی را در آن تماشا کن.
وقت خود را به خیره صرف مکن
اسم یابی، نظر به حرف مکن
هوش مصنوعی: وقت خود را بیهوده تلف نکن، به دنبال نام و مقام نرو، بلکه به اصل موضوع و حقیقت توجه کن.
بوسه بر دست و پای صد زندیق
چه دهی از برای یک صدیق؟
هوش مصنوعی: اگر به بوسیدن دست و پای هزاران کافر و بیدینی اهمیت بدهی، ارزش واقعی یک دوست صالح و مؤمن چه میشود؟
نقش صدیق مینمایم راست
تک و پویی بکن، ببین که کجاست؟
هوش مصنوعی: من تصویری از حقیقت را به نمایش میگذارم، در این حال تو هم توجه کن و ببین حقیقت کجاست.
نیست خالی جهان ازین پاکان
چه نشینی بسان غمناکان؟
هوش مصنوعی: جهان از بندگان پاک خالی نیست، پس چرا مانند غمگینان بنشینی و ناراحت باشی؟
هست گنجی نهان به هر کنجی
تو نداری، درین میان گنجی
هوش مصنوعی: در هر جایی ممکن است گنجی پنهان وجود داشته باشد، اما تو از این گنجها بیخبری.
راست شو، تا به راستان برسی
خاک شو، تا به آستان برسی
هوش مصنوعی: درست و مستقیم باش تا به حقیقت و حقایق دست یابی. خود را فروتن و humble کن تا به درگاه و نزدیکی محبوب و محبوبان نزدیک شوی.
تو که هنگامه دانی و بازی
به سعادت چه مرد این رازی؟
هوش مصنوعی: تو که میدانی در زندگی چه حال و هوایی وجود دارد و چقدر در خوشبختی اهمیت دارد، آیا میدانی این راز چیست؟
مرد چون مستعد راز شود
آرزوهاش پیش باز شود
هوش مصنوعی: وقتی انسان آمادگی درک حقیقت را پیدا کند، آرزوهایش به راحتی محقق میشوند.
در تو چون شد صلاح کار پدید
کام را در کفت نهند کلید
هوش مصنوعی: زمانی که در تو وضعیت مناسب و درست ایجاد شود، کلید موفقیت و خوشبختی را در دستانت قرار میدهند.
پای رفتار هست، خیز و بپوی
دست گرد جهان برآر و بجوی
هوش مصنوعی: پای خود را به حرکت درآور، برخیز و دستت را بر اطراف بکش و به جستجوی دنیا بپرداز.
روشنانی که این دوا دارند
بر تو این درد کی روا دارند؟
هوش مصنوعی: آیا افرادی که خود را روشنفکر و دانا میدانند، اجازه میدهند تو با این درد و رنج درگیر باشی؟
نشود ناامید مرد طلب
اگرش صادقست درد طلب
هوش مصنوعی: اگر کسی در جستجوی خواستهاش واقعاً صادق باشد، هرگز نباید ناامید شود.
غالب از بهر طالبست به کار
تو نکردی طلب، بهانه میار
هوش مصنوعی: غالب به خاطر خواسته تو کوشش کرده است، حالا که تو تلاشی نکردهای، بهانه نیاور.
طالب مستحق و غالب حق
مهر و ماهند روز و شب مطلق
هوش مصنوعی: هر کس که طلب و خواستهای در دل دارد، شایسته و سزاوار است که به آن دست یابد؛ زیرا روز و شب به طور کامل در خدمت وی هستند و به او یاری میرسانند.
کی جدا گشت نور مهر از ماه؟
گر نباشد خسوفی اندر راه
هوش مصنوعی: کی سعادتی از ماه جدا شده است؟ مگر اینکه کسوفی در میان باشد.
گر نداری خسوف گمراهی
همه با تست هر چه میخواهی
هوش مصنوعی: اگر در تاریکی و گیجی گرفتار هستی، همه چیز به خاطر توست و آنچه میخواهی در دستان توست.
بیطلب صید چون به شست آید؟
تا نجویی کجا به دست آید؟
هوش مصنوعی: وقتی که بدون خواست و آرزو به چیزی دست پیدا کنی، چه فایدهای دارد؟ باید برای به دست آوردن چیزی تلاش کنی و به دنبالش بروی تا بتوانی به دستش بیاوری.
چون تو شرط طلب نمیدانی
خر درین گل چگونه میرانی؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانی انتظار داشته باشی که گِل را به خوبی مدیریت کنی، در حالی که خودت نمیدانی چه چیزی را میخواهی؟
بازدان کز پی چه میپویی؟
چون ندانستهای، چه میجویی؟
هوش مصنوعی: دوباره به جستجوی چه چیزی میپردازی؟ وقتی که نمیدانی چه چیزی را دنبال میکنی، چرا به دنبال آن هستی؟
هر که این راه رفت بیدانش
نتوان داد دل به فرمانش
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون علم و دانش این مسیر را طی کند، نمیتواند به دستورات و راهنماییهایش اعتماد کند.
هر چه معلوم نیست نتوان جست
ور بجویی، خلل ز دانش تست
هوش مصنوعی: هر چیزی که برایت واضح نیست، نمیتوانی آن را به دست آوری و اگر به دنبالش بروی، نقص و کاستی از علم و دانش توست.
قایدی باید اندرین مستی
که بداند بلندی از پستی
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی بتواند از حالتی خوش و سرخوشی به درستی استفاده کند، باید درک کند که چه چیزی موجب بالا رفتن یا پایین آمدن حالش میشود.
نبود نیک نزد بیداران
راه بییار و کار بییاران
هوش مصنوعی: خوبی و نیکی در نزد کسانی که بیدار و هوشیارند، وجود ندارد مگر اینکه در کنار آنها یاران و همکارانی باشند. بدون یاری و همراهی دیگران، دستیابی به اهداف و انجام کارهای خوب ممکن نیست.
سود جویی، ره زیان بگذار
کار خود را به کاردان بگذار
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از نفع بیشتری بهرهمند شوی، بهتر است که از کارهایی که به تو آسیب میزند دوری کنی و امور خود را به افراد با تجربه و کاربلد بسپاری.
هم دلیلی به دست باید کرد
در پناهش نشست باید کرد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرامش و اطمینان، باید دلیلی پیدا کرد و در سایه آن به آسایش رسید.
سر ز فرمان او نپیچیدن
کام خود در مراد او دیدن
هوش مصنوعی: به معنای این است که برای رسیدن به خواستههای خود، باید از دستورات و راهنماییهای او پیروی کنیم و به ارادهاش احترام بگذاریم.
چشم بر قول او نهادن و گوش
خواستن حاجت و شدن خاموش
هوش مصنوعی: به این معنی است که وقتی کسی به وعده و قول دیگری توجه میکند و برای رسیدن به خواستهاش فقط به شنیدن کلمات بسنده میکند، در نهایت زبانش را میبندد و خاموش میشود. به عبارتی، اظهار نظر نمیکند و فقط نظارهگر میماند.
همت یار سودمند بود
خاصه همت که آن بلند بود
هوش مصنوعی: تلاش و اراده یاری که سودمند باشد، به ویژه وقتی که این اراده قوی و بلند باشد، بسیار ارزشمند است.
شر شیطان همیشه در کارست
دفع او بیرفیق دشوارست
هوش مصنوعی: بدیهای شیطان همیشه در حال فعالیت است و مقابله با آن به تنهایی کار دشواری است.
هر که او را نگاهبانی نیست
بیگزندی و بیزیانی نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که محافظ و نگهبانی نداشته باشد، قطعاً در معرض خطر و آسیبپذیری قرار دارد.
گر چه شیرین و دلکشست رطب
نخورد طفل اگر بداند تب
هوش مصنوعی: هرچند تمرین و لذت از رطب (خرما) برای کودک دلپذیر و خوشایند است، اما اگر او بداند که این میوه میتواند برایش ضرر داشته باشد، هرگز آن را نمیخورد.
تب ندید او و دید شیرینی
لاجرم حال او همی بینی
هوش مصنوعی: او حتی تب و بیماری را تجربه نکرد، اما به خاطر شیرینی زندگی، حالش را اینگونه میبینی.
گر به دنیا نظر کنی و به خویش
حال آن کودکست بیکم و بیش
هوش مصنوعی: اگر به دنیا نگاه کنی و به حال خودت، حالت مانند حال یک کودک است، بدون کم و کاست.
کاملی ناگزیرباشد و هست
گر به دست آوری بدو زن دست
هوش مصنوعی: اگر به کمال و کامل بودن دست پیدا کنی، حتماً باید با او ارتباط برقرار کنی و به او نزدیک شوی.
عقباتی درشت در راهند
که ز آفاتشان کم آگاهند
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی موانع بزرگی وجود دارد که ما از خطرات و مشکلات آنها به اندازه کافی آگاه نیستیم.
کار بیمرشدی بسر نرود
راه ازین ورطها بدر نرود
هوش مصنوعی: بدون راهنمایی و رهبری، کارها پیش نمیرود و انسان نمیتواند از مشکلات و سختیها عبور کند.
بیولایت تصرف اندر دل
نتوان کردن، از ولی مگسل
هوش مصنوعی: بدون داشتن ولی و سرپرست، نمیتوان در دلها تصرفی کرد، از ولی جدا نشوید.
در ولی پر غلط کند بینش
که نهفته است حد تمکینش
هوش مصنوعی: در مردی که در مقام رهبری قرار دارد، بینش او ممکن است تحت تأثیر اشتباهات قرار گیرد، زیرا توانایی او برای کنترل و مدیریت مسائل به دقت پنهان است.
این قدم را یگانهای باید
در ولایت نشانهای باید
هوش مصنوعی: برای انجام این کار، باید فردی خاص و بینظیر را در این مسیر انتخاب کنی که نشاندهنده راهی باشد که باید طی کنی.
بیکراماتهای یزدانی
گله را چون کنند چوپانی؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از رحمتها و کرامات خداوند بینصیب ماند، وقتی که چوپانی در میان گلهای وجود دارد؟
آنکه بر قدش این قبا شد راست
در رخ او نشانها پیداست
هوش مصنوعی: کسی که این لباس به تنش میآید، در چهرهاش نشانههای زیبایی و شگفتی نمایان است.