گنجور

بخش ۷۹ - حکایت

آن شیندی که شاه کیخسرو
چون ز معنی بیافت ملکی نو
کار این تخت چون ز دست بداد؟
نیستی جست و هر چه هست بداد؟
در پی شاه هر کسی بشتافت
پر بگشتند و کس نشانه نیافت
پادشاهی بدان توانایی
با چنان علم و عقل و دانایی
نیست بازی که هم به کاری رفت
که ز تختی چنان بغاری رفت
تا کسی بر گهر نیابد دست
نتواند کبود مهره شکست
آن کسانی که در هنر کوشند
خویش را از نظر چنان پوشند
راه معنی باسب و زین نروند
جز به دل در طریق دین نروند
تا به هر رشته‌ای در آویزی
کی ازین چاه بر زبر خیزی؟
چند در بند فربهی باشی؟
پر مشو کز هنر تهی باشی
این گروه مغفل ساهی
نتوانند با تو همراهی
دست آزاده‌ای به چنگ آور
روی در روی نام و ننگ آور
کو برون آورد ز غرقابت
برگشاید دو دیده از خوابت
چون ازین خانه میروی به درست
به طلب راه را رفیقی چست
تا بگوید، چو بازپرسی راست
کندرین راه منزل تو کجاست؟
این رباطیست پر ز حجره و رخت
از پس و پیش چند منزل سخت
اولش مهد و آخرش تابوت
در میان جستجوی خرقه و قوت
چون بزایی، اگر ندانی مرد
کی ازین عرصه گو توانی برد؟
خواه اطلس بپوش و خواهی دلق
با خدا باش در میانهٔ خلق
بیحضوری مباش و بی‌شوقی
تا بیابی ز جام ما ذوقی
هر کرا نفس شد پراگنده
روح قدسیش کی شود زنده؟
بگذر از ریش و سبلت و بینی
که تو این نیستی که می‌بینی
گرد هر در مگرد چون گولان
درج شو در حساب مقبولان
گر چه کارت به جای خود نبود
هیچ فارغ مشو، که بد نبود
سرت آغاز اگر کند جستن
نتوان نیز پای را بستن

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شیندی که شاه کیخسرو
چون ز معنی بیافت ملکی نو
هوش مصنوعی: آن خبری را که شاه کیخسرو در زمان شاهی‌اش به گوشش رسید، چون از معنی و مفهوم آن آگاه شد، به اندازه‌ای از آن خوشحال و شادمان شد که گویی جهانی تازه برای او گشوده شده است.
کار این تخت چون ز دست بداد؟
نیستی جست و هر چه هست بداد؟
هوش مصنوعی: وقتی این تخت و سلطنت از دست رفت، چه اتفاقی می‌افتد؟ همه‌چیز به نیستی می‌رود و آنچه وجود دارد، از بین می‌رود.
در پی شاه هر کسی بشتافت
پر بگشتند و کس نشانه نیافت
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال شاه رفت، پرواز کرد و همه چیز به حالت اول بازگشت و هیچ‌کس نشانه‌ای پیدا نکرد.
پادشاهی بدان توانایی
با چنان علم و عقل و دانایی
هوش مصنوعی: کسی که دارای قدرت و سلطنت است، باید از دانش و خرد زیادی برخوردار باشد.
نیست بازی که هم به کاری رفت
که ز تختی چنان بغاری رفت
هوش مصنوعی: هیچ بازیگری نیست که به اندازه‌ای باوقار و متین در کارش حاضر باشد که مانند فردی با وقار از برتری و مقام خود کنار برود.
تا کسی بر گهر نیابد دست
نتواند کبود مهره شکست
هوش مصنوعی: تا وقتی کسی به گوهر و ارزش واقعی دست پیدا نکرده، نمی‌تواند حقیقتاً دچار مشکل و شکست عاطفی شود.
آن کسانی که در هنر کوشند
خویش را از نظر چنان پوشند
هوش مصنوعی: کسانی که در هنر تلاش می‌کنند، خودشان را به گونه‌ای پنهان می‌کنند که دیگران متوجه وجودشان نشوند.
راه معنی باسب و زین نروند
جز به دل در طریق دین نروند
هوش مصنوعی: با توجه به معانی دل و دین، می‌توان گفت که درک واقعی و درست معانی تنها از راه دل و احساسات ممکن است و بدون این درک، آدمیان نمی‌توانند در مسیر دین و معنویت پیش بروند.
تا به هر رشته‌ای در آویزی
کی ازین چاه بر زبر خیزی؟
هوش مصنوعی: به هر کجا که بروی و هر کاری که بکنی، آیا می‌توانی از این چاه عمیق بالا بیایی؟
چند در بند فربهی باشی؟
پر مشو کز هنر تهی باشی
هوش مصنوعی: چند وقت می‌خواهی به ظواهر و خوش‌گذری‌ها بچسبی؟ پر و پیمان نباش که از هنر و شناخت تهی هستی.
این گروه مغفل ساهی
نتوانند با تو همراهی
هوش مصنوعی: این گروه نادان هرگز نمی‌توانند با تو همگام شوند.
دست آزاده‌ای به چنگ آور
روی در روی نام و ننگ آور
هوش مصنوعی: دست یک فرد آزاد و مستقل را بگیر و در مقابل نام و ننگ بایست.
کو برون آورد ز غرقابت
برگشاید دو دیده از خوابت
هوش مصنوعی: کسی که از غرق شدن نجات پیدا کند، چشمانش را از خواب باز می‌کند و به جهان بیرون نگاه می‌کند.
چون ازین خانه میروی به درست
به طلب راه را رفیقی چست
هوش مصنوعی: وقتی از این خانه خارج می‌شوی، به درستی در جستجوی راهی باش و رفیق و همسفری باهوش و سرعتی پیدا کن.
تا بگوید، چو بازپرسی راست
کندرین راه منزل تو کجاست؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی از کسی پرسیده می‌شود، او باید با صداقت پاسخ دهد و نشان دهد که در مسیر درست قرار دارد. به عبارتی، در زمان نیاز و جستجو، فرد باید به درستی نشان دهد که به کجا می‌خواهد برود.
این رباطیست پر ز حجره و رخت
از پس و پیش چند منزل سخت
هوش مصنوعی: این مکان پر از اتاقک‌هاست و در آن زندگی و فعالیت‌های مختلفی در جریان است، در حالی که دشواری‌هایی در مسیر وجود دارد.
اولش مهد و آخرش تابوت
در میان جستجوی خرقه و قوت
هوش مصنوعی: زندگی انسان از دوره‌ی نوزادی و وابستگی به مادر آغاز می‌شود و در انتها به مرگ و خاکسپاری ختم می‌شود. در این مدت، انسان در جستجوی معنا و رفاه است و به دنبال کسب دانش و تجربیات می‌باشد.
چون بزایی، اگر ندانی مرد
کی ازین عرصه گو توانی برد؟
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی به دنیا می‌آوری، اگر ندانستی که چه زمانی مرد حقش را به‌درستی از این دنیا خواهد گرفت، پس توانایی کشف این موضوع را نخواهی داشت.
خواه اطلس بپوش و خواهی دلق
با خدا باش در میانهٔ خلق
هوش مصنوعی: هر طور که دوست داری لباس بپوش؛ چه لباس فاخر و چه لباس ساده، اما مهم این است که در هر حال با خدا در ارتباط باشی و در میان مردم به درستی رفتار کنی.
بیحضوری مباش و بی‌شوقی
تا بیابی ز جام ما ذوقی
هوش مصنوعی: هرگز بدون حضور و شور و شوق نباش، تا بتوانی از جام ما لذت واقعی را تجربه کنی.
هر کرا نفس شد پراگنده
روح قدسیش کی شود زنده؟
هوش مصنوعی: هر کسی که نفسش پخش و پراکنده می‌شود، روح مقدسش چگونه زنده خواهد شد؟
بگذر از ریش و سبلت و بینی
که تو این نیستی که می‌بینی
هوش مصنوعی: از ظواهر و نشانه‌های بدنی خود بگذر و بدان که آنچه می‌بینی فقط یک جنبه از وجود توست و تو فراتر از این‌ها هستی.
گرد هر در مگرد چون گولان
درج شو در حساب مقبولان
هوش مصنوعی: به دور هر کس نچرخ و خود را به نمایش نگذار، بلکه در شمار افرادی قرار بگیر که مورد پذیرش و احترام هستند.
گر چه کارت به جای خود نبود
هیچ فارغ مشو، که بد نبود
هوش مصنوعی: اگرچه کار تو در جایگاهش نیست و به خوبی انجام نمی‌شود، خوشحال نباش چون این وضعیت چندان هم بد نیست.
سرت آغاز اگر کند جستن
نتوان نیز پای را بستن
هوش مصنوعی: اگر سرِ (آغاز) یک کار بخواهد به سمت جلو حرکت کند، نمی‌توان از پای (ادامه) آن جلوگیری کرد.

حاشیه ها

1402/02/01 05:05
یزدانپناه عسکری

آن شیندی که شاه کیخسرو - چون ز معنی بیافت ملکی نو

کار این تخت چون ز دست بداد؟ - نیستی جست و هر چه هست بداد؟

در پی شاه هر کسی بشتافت - پر بگشتند و کس نشانه نیافت

***

[فتح الله مجتبایی]

وابسته شدن انوار اسپهبدی به هیاکل ظلمانی مادی و تصور «صیصیه» که به معنی دژ و قلعه و زندانی است که روح را در خود اسیر نگه می‌دارد، عیناً همان نظریه «تن یعنی زندان» (soma-sema) گنوسیان و اورفئوسی‌های یونان است.
***
[حکمت خسروانی]
کیخسرو Keyxoro هشتمین شهریار از سلسله‌ی کیانیان
این شهریار فرهمند «کی خسرو» که به مدد خُرّه ی کیانی‌اش ، توانست چونان شعله‌ای فروزان نور اسپهبدیِ محبوس در کالبد میرنده ای را که همان غلاف ادیم ما باشد رها کند . پهلوانان همراه مشاهده می‌کنند که شاه ناگهان ناپدید می‌شود . (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
ابدیت آگاهی 

________________
1- حکمت خسروانی ،سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان از زرتشت تا سهروردی و استمرار آن تا امروز ، پژوهش و نوشته هاشم رضی،  تهران ک انتشارات بهجت 1379- صفحات 428 و 429 و 425
4+3:57        2+5:120