گنجور

بخش ۸ - در ستایش سلطان ابو سعید

در جهان تا که سایهٔ شاهست
جور مانند سایه در چاهست
دو جهان را صلای عید زدند
سکه بر نام بوسعید زدند
جفت خورشید شد در ایامش
نام سلطان محمد از نامش
داور داده ده، بهادر خان
که نیامد نظیر او به جهان
شاه کشور تراز والا طرز
شاه دانا نواز دانش ورز
شاه توفیق جوی صافی تن
شاه تحقیق گوی صوفی فن
شاه شب زنده‌دار عزلت جوی
شاه پاکیزه خلوت کم گوی
صمت و تقلیل و عزلتست و سهر
که اساس ولایتست و ظفر
هر کسی را که این صفت ازلیست
در کرامات پادشاه ولیست
این یقین درست کو را هست
تیغ و گرزی چه بایدش در دست؟
دشمنش گر هزار کس باشد
زو سر تازیانه بس باشد
زنده‌ای را که او نخواست نزیست
گر کرامات نیست این پس چیست؟
آنکه رفت از درش نیامد باز
ما به این دیده دیده‌ایم این راز
و آنکه را دوست داشت چشمش روی
هم چو زینب حرام شد بر شوی
چه کنی از جنید و شهرش یاد؟
اینک این هم جنید و هم بغداد
مرشد دین طریقت او بس
کاشف حق حقیقت او بس
حال این شاه گر ز من پرسی
جبرییلست بر سر کرسی
همه علمی به کام دانسته
سر گیتی تمام دانسته
قمری رخ، عطاردی خامه
پارسی خط و ایغری نامه
در جبینش ز عصمت مهدی
همه پیدا ظهور هم عهدی
نام مهدی ز مهد مشتق شد
عصمت شاه مهد مطلق شد
بر خلایق ز بس بلندی رای
روی او را عزیز کرد خدای
هر که با نامش آشنا گردید
همه حاجات او روا گردید
چرخ بسته میان به طاعت او
بحر محتاج استطاعت او
درچمن گفته بلبل و قمری
مدح این گلبن اولوالامری
عقل همتای او ندارد یاد
چرخ مانند او ندید و نزاد
ز صفش نام بده چتر و علم
در کفش کام دیده تیغ و قلم
فتح با رایتش به همراهی
ملک بگرفته ماه تا ماهی
از دلش جمله داد و دین زاید
ملک را خود ملک چنین باید
جاودان جمله داد و دین زاید
ملک را خود ملک چنین باید
جاودان باد و بر خوراد از بخت
شاه بغداددار کسری تخت
شرعین الکمال بادا دور
از چنین شاه و از چنین دستور

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جهان تا که سایهٔ شاهست
جور مانند سایه در چاهست
هوش مصنوعی: تا زمانی که سایهٔ پادشاه در این دنیا وجود دارد، ظلم و ستم نیز مانند سایه‌ای در چاه خواهد بود.
دو جهان را صلای عید زدند
سکه بر نام بوسعید زدند
هوش مصنوعی: در دو جهان صدای شادی و جشن بلند شده است و مردم به نام بوسعید از او قدردانی می‌کنند.
جفت خورشید شد در ایامش
نام سلطان محمد از نامش
هوش مصنوعی: در روزگاری که سلطان محمد بر سر قدرت بود، نام او به اندازه خورشید درخشان و با افتخار در دل‌ها و زبان‌ها جاری شد.
داور داده ده، بهادر خان
که نیامد نظیر او به جهان
هوش مصنوعی: داور به بهادر خان گفت که هیچ‌کس در جهان مانند او نیامده است.
شاه کشور تراز والا طرز
شاه دانا نواز دانش ورز
هوش مصنوعی: پادشاهی که از نظر مقام و رفیع و بلندمرتبه است، باید به شیوه‌ای آگاهانه و با دانش و فهم، به آموزش و پرورش مردم خود بپردازد.
شاه توفیق جوی صافی تن
شاه تحقیق گوی صوفی فن
هوش مصنوعی: پادشاهی که به دنبال موفقیت است، باید از وجودی خالص و شفاف برخوردار باشد. در عوض، کسی که واقعیت را می‌جوید و به حقیقت پرداخته است، باید هنر و مهارت خود را به نمایش بگذارد.
شاه شب زنده‌دار عزلت جوی
شاه پاکیزه خلوت کم گوی
هوش مصنوعی: ملک شب که همیشه بیدار است، در جستجوی تنهایی و دوری از شلوغی است. او در سکوت و آرامش، درون خود را می‌جوید و کم‌تر سخن می‌گوید.
صمت و تقلیل و عزلتست و سهر
که اساس ولایتست و ظفر
هوش مصنوعی: سکوت، کاهش و انزوا و شب‌زنده‌داری، پایه‌های رهبری و پیروزی هستند.
هر کسی را که این صفت ازلیست
در کرامات پادشاه ولیست
هوش مصنوعی: هر کسی که ویژگی‌های عالی و ذاتی داشته باشد، در کرامات و فضایل پادشاهی قرار دارد.
این یقین درست کو را هست
تیغ و گرزی چه بایدش در دست؟
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که وقتی کسی قدرت و توانایی دارد، نیازی به ابزارهای دیگر برای اثبات خود ندارد. یعنی فردی که از قدرت و مهارت کافی برخوردار است، نیازی به نشان دادن آن به وسیله ابزارهای ظاهری مانند تیغ یا گرز ندارد.
دشمنش گر هزار کس باشد
زو سر تازیانه بس باشد
هوش مصنوعی: اگر دشمنش هزار نفر باشد، تنها یک ضربه تازیانه از او کافی است.
زنده‌ای را که او نخواست نزیست
گر کرامات نیست این پس چیست؟
هوش مصنوعی: اگر شخصی زنده است و خودش نمی‌خواهد زندگی کند، پس اگر معجزاتی وجود ندارد، پس چه چیز دیگری باید وجود داشته باشد؟
آنکه رفت از درش نیامد باز
ما به این دیده دیده‌ایم این راز
هوش مصنوعی: کسی که از در این خانه رفت، دیگر برنگشت. ما با این چشم راز این ماجرا را دیده‌ایم.
و آنکه را دوست داشت چشمش روی
هم چو زینب حرام شد بر شوی
هوش مصنوعی: هر کسی که محبوبی داشته باشد، چشمانش برای او به خواب می‌رود، مانند زینب که دیگر نمی‌تواند به شوهرش نگاه کند.
چه کنی از جنید و شهرش یاد؟
اینک این هم جنید و هم بغداد
هوش مصنوعی: چه کار می‌کنی با یاد جنید و شهرش؟ اکنون هم جنید و هم بغداد در اینجا حاضرند.
مرشد دین طریقت او بس
کاشف حق حقیقت او بس
هوش مصنوعی: راهنمایی در دین و طریقت او، به خوبی حقیقت را برای مردم آشکار می‌کند.
حال این شاه گر ز من پرسی
جبرییلست بر سر کرسی
هوش مصنوعی: اگر حال این پادشاه را از من بپرسی، می‌توانم بگویم که او همچون جبرئیل، برتر و در نهایت قدرت و مقام نشسته است.
همه علمی به کام دانسته
سر گیتی تمام دانسته
هوش مصنوعی: همه دانش‌ها و علوم را برای خود جمع کرده و به تمامی واقعیت‌های دنیا آگاه شده‌ام.
قمری رخ، عطاردی خامه
پارسی خط و ایغری نامه
هوش مصنوعی: قمری با چهره زیبا و عطاردی که با قلم پارسی می‌نویسد، داستانی به زبان ایغری به نگارش درآورده است.
در جبینش ز عصمت مهدی
همه پیدا ظهور هم عهدی
هوش مصنوعی: در پیشانی او نشانه‌های پاکی و معصومیت مهدی به وضوح قابل مشاهده است و این نشان‌دهنده تحقق وعده‌ای است که در مورد او داده شده است.
نام مهدی ز مهد مشتق شد
عصمت شاه مهد مطلق شد
هوش مصنوعی: اسم مهدی از کلمه مهد گرفته شده است و او به عنوان پادشاهی معصوم و بی‌نظیر شناخته می‌شود.
بر خلایق ز بس بلندی رای
روی او را عزیز کرد خدای
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و بلندای فکر و اندیشه‌اش، خداوند چهره‌اش را برای مردم گرامی و محترم ساخت.
هر که با نامش آشنا گردید
همه حاجات او روا گردید
هوش مصنوعی: هر کسی که با نام او آشنا شود، تمام خواسته‌ها و نیازهایش برآورده خواهد شد.
چرخ بسته میان به طاعت او
بحر محتاج استطاعت او
هوش مصنوعی: جهان به اراده و فرمان او در حرکت است و دریا به توان او نیازمند است.
درچمن گفته بلبل و قمری
مدح این گلبن اولوالامری
هوش مصنوعی: در چمن، بلبل و قمری به مدح و ستایش این گل ها و باغی می‌پردازند که به آن بزرگی و مقام والایی نسبت داده می‌شود.
عقل همتای او ندارد یاد
چرخ مانند او ندید و نزاد
هوش مصنوعی: عقل هیچ همتایی ندارد و مانند او چیزی در دنیا دیده و پیدا نشده است.
ز صفش نام بده چتر و علم
در کفش کام دیده تیغ و قلم
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های او می‌توان به چتر و پرچم اشاره کرد، و چیزی که در دست اوست هوش و خلاقیت است.
فتح با رایتش به همراهی
ملک بگرفته ماه تا ماهی
هوش مصنوعی: پیروزی با پرچم خود همراه با ملک، مثل ماهی‌گیری که ماه را شکار می‌کند.
از دلش جمله داد و دین زاید
ملک را خود ملک چنین باید
هوش مصنوعی: از دل او تمام امور و تصمیمات نشأت می‌گیرد و حاکم باید به گونه‌ای باشد که دین و حکومت را به درستی برقرار کند.
جاودان جمله داد و دین زاید
ملک را خود ملک چنین باید
هوش مصنوعی: همه چیز در دنیا به امر الهی و بر اساس عدل و دین شکل می‌گیرد و این سرزمین باید تحت حاکمیت و کنترل یک فرد عادل و صحیح‌العمل باشد.
جاودان باد و بر خوراد از بخت
شاه بغداددار کسری تخت
هوش مصنوعی: خوشا آن روزگاری که بخت شاه بغداد همیشه نیکو و پایدار باشد و او بر تخت سلطنت استوار بماند.
شرعین الکمال بادا دور
از چنین شاه و از چنین دستور
هوش مصنوعی: بهتر است که کمال و نیستی از چنین پادشاهی و دستوری دور باشد.