بخش ۷۷ - در بیوفایی جهان و خرسندی به حکم قضا
حال و کار جهان خیالاتست
نظری کن که: این چه حالاتست؟
هر چه هست اندرین جهان خراب
نقش او باژگونه بینی از آب
تو هم اینها در آب میبینی
یا خود اینها به خواب میبینی
ماتمت سور باشد اندر خواب
گریه شادی و خنده غم، دریاب
زنگی است آنکه گفتهای چینی
زانکه او را بخواب میبینی
رخ زنگی مبین، ببین دل او
در جهان هر کسی و حاصل او
دل زنگی که او ندارد رنگ
به زر و می که تیره باشد و تنگ
به سپید و سیاه غره مباش
روشنش دار روی و میبین فاش
تا چنین زندهای تو در خوابی
چون بمیری تمام دریابی
هر که پیش از اجل تواند مرد
به چنین راز ره تواند برد
هر چه را نیست بر خرد بنیاد
پیش داننده باد باشد، باد
گر تو جانی، غذای جان میجوی
ور تنی آش و آب و نان میجوی
پرخوری زین شراب، مست آیی
خفته و بیخبر به دست آیی
آنکه آمد ز راه عقل بدر
خوردن گاو کرد و خفتن خر
دست او هر دو روز بر شاخی
مار او هر دمی به سوراخی
روغنش در چراغ کم گردد
پشتش از بار خرزه خم گردد
هر دمی دلبری همی گیرد
تا که از دردشان فرو میرد
مرگ ازین نوع زندگانی به
نام این قوم خود ندانی به
چه وفا خیزدت ز یار جلب؟
یاری از روشنان چرخ طلب
حاصل از یار نیست جز تیزی
وز جلب جز خرابه دهلیزی
مرد کناس مستراح شده
عرض و مال و زرش مباح شده
عقل را روی در کمالی هست
بجزین خورد و خفت حالی هست
تا زبان تو این و فعل آنست
روی این راز بر تو پنهانست
چون که شهوت شود هم آوازت
سر به سوی غضب کشد بازت
برفروزد غضب روانت را
ببرد خشم حلق جانت را
غضبت روی دل سیاه کند
شهوتت مغز جان تباه کند
غضب و شهوت از میان بردار
کام خویش از عروس جان بردار
نطفهای را که پشتوارهٔ تست
رایگانش مده،که پارهٔ تست
این چنین نطفه را تو برخیزی
زود اندر مشیمهای ریزی
بود اندر مشیمه یک چندی
به در آید ستوده فرزندی
چند روزی به ناز دارندش
ز آتش و آب باز دارندش
پس از آن همچو سرو بالنده
نوجوانی شود سگالنده
آتش شهوتش بلند شود
به زن و بچه پای بند شود
سر و ریشی دروغ بترازد
من و مایی ز خویش بر سازد
غضبش حلق در دوال کشد
شهوتش موش در جوال کشد
میرود چون سگان زنجیری
این چنین تا به حالت پیری
ضعف شستش نشست فرماید
بستن پا و دست فرماید
مدتی اینچنین به سر گردد
زحمت دختر و پسر گردد
زن ازو سیر و بچگانش هم
همه در قصد مال و جانش هم
به دعای خود و دعای کسان
برود زین سرای بوالهوسان
زود بر تختهای نشانندش
بر سر حفرهای دوانندش
بنهندش به خاک و باز آیند
به سر مال او فراز آیند
خانه را غارتی در اندازند
به شبی جمله را بپردازند
این حسابی که: چند مظلمه برد؟
آن فغانی که: از چه زود نمرد؟
گور پر مار و خانه پر کژدم
خواجه در دام و گفتگوی از دم
بر سر آیند مالکانش زود
که بگو: تا ترا خدای که بود؟
در سؤالش کشند و درماند
چون سخن را جواب نتواند
آتش خشم بر فروزانند
در شب اولش بسوزانند
اینچنین تا به وقت پرسیدن
نهلندش دمی به یوسیدن
بودن و رفتن چنین چکند؟
به چکار آید آن و این چکند؟
جاهلانی که کار نان کردند
دین و دنیی چنین زیان کردند
چند ازین رنج و چند ازین خواری؟
بهر چیزی که زود بگذاری
مرغ و ماهی چه میکشی در دیر؟
چون نشان سمک ندانی و طیز
مهر خود را به مهر زر چه دهی
سر خود را به دردسر چه دهی؟
در نگر تا: کجاست غمخواری؟
غم اوخور، چو میکنی کاری
دل درماندگان به دست آور
بر ستم پیشگان شکستآور
بجزین گفتها که کردم یاد
حالتی هست و شرح خواهم داد
گر چه آن جمله عرف و عادت بود
لیک سرمایهٔ سعادت بود
چون مؤدب شود به آنها مرد
این سعادت طلب تواند کرد
پیش ازین سالکان و غواصان
راه را بر تو کردهاند آسان
راه ایشان ببین که:چون رفتند؟
بچه نوع از جهان برون رفتند؟
گام بر گامشان نه و میرو
روز راحت مبین و شب مغنو
کین طریق ریاضتست و فنا
نتوان رفت جز به رنج و عنا
گر دلت زین سخن هراسان شد
ترک دنیا بکن، که آسان شد
بخش ۷۶ - سخنی چند بر سبیل موعظه: صرف طاعت کن این جوانی رابخش ۷۸ - باب دوم در معاش و احوال آخرت و در آن چند سخنست اول در جد و جهد و توجه اصلی: طالبی، ترک سروری کن و جاه
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حال و کار جهان خیالاتست
نظری کن که: این چه حالاتست؟
هوش مصنوعی: عالم و وضعیت دنیا پر از خیال و توهم است، به این موضوع خوب توجه کن که این شرایط چه نوع حالاتی هستند؟
هر چه هست اندرین جهان خراب
نقش او باژگونه بینی از آب
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این جهان خراب وجود دارد، نقش و صورت آن را به گونهای وارونه و نادرست میبینی، مانند انعکاسی که در آب به نمایش درمیآید.
تو هم اینها در آب میبینی
یا خود اینها به خواب میبینی
هوش مصنوعی: تو هم این چیزها را در آب مشاهده میکنی یا اینکه خود آنها را در خواب میبینی.
ماتمت سور باشد اندر خواب
گریه شادی و خنده غم، دریاب
هوش مصنوعی: در خواب تو، مراسم عزا و سوگواری به صورت جشن و شادی به نظر میرسد، پس به این موضوع توجه کن.
زنگی است آنکه گفتهای چینی
زانکه او را بخواب میبینی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی به طور ظاهری و در خواب آرام و بیخیال به نظر میرسد، اما در واقع، وجود او پر از نوسانات و پیچیدگیهاست و مانند یک زنگ است که درونش پر از صدا و فعل و انفعالات است. به عبارتی، آنچه که در بیرون دیده میشود ممکن است با واقعیت درون او متفاوت باشد.
رخ زنگی مبین، ببین دل او
در جهان هر کسی و حاصل او
هوش مصنوعی: به چهرهی زشت و زنگزده نگاه نکن، زیرا دل او در میان همهی انسانها و آنچه به دست آورده است، بسیار ارزشمند است.
دل زنگی که او ندارد رنگ
به زر و می که تیره باشد و تنگ
هوش مصنوعی: دل شفاف و رنگینی که هیچ رنگی ندارد، بهتر است از طلا و شراب تیره و کمعمق باشد.
به سپید و سیاه غره مباش
روشنش دار روی و میبین فاش
هوش مصنوعی: به رنگهای روشن و تیره که فریبنده هستند، اطمینان نکن. بلکه سعی کن روشنایی و زیبایی را در روی خود حفظ کنی و به وضوح ببینی.
تا چنین زندهای تو در خوابی
چون بمیری تمام دریابی
هوش مصنوعی: وقتی تو در حالت زندگی به خواب میروی، گویی نمیدانی چه میگذرد، اما زمانی که از دنیا بروی، همه چیز را بهطور کامل درک خواهی کرد.
هر که پیش از اجل تواند مرد
به چنین راز ره تواند برد
هوش مصنوعی: هر کس که بتواند قبل از رسیدن مرگش، به درک و شناخت عمیقتری دست یابد، میتواند به راهی خاص و مهم دست پیدا کند.
هر چه را نیست بر خرد بنیاد
پیش داننده باد باشد، باد
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر اساس عقل و خرد وجود ندارد، میتواند فقط در ذهن دانا وجود داشته باشد و در واقعیت وجود نخواهد داشت.
گر تو جانی، غذای جان میجوی
ور تنی آش و آب و نان میجوی
هوش مصنوعی: اگر تو روح و جان داری، باید به دنبال غذایی برای جان خود باشی، و اگر فقط به جسم دقت میکنی، پس به دنبال خوراکیهای معمولی همچون آش و نان و آب باش.
پرخوری زین شراب، مست آیی
خفته و بیخبر به دست آیی
هوش مصنوعی: از نوشیدن زیاد این شراب، چنان مست و غرق خواب میشوی که خبر از خودت نداری و به حالت بیخبری میرسی.
آنکه آمد ز راه عقل بدر
خوردن گاو کرد و خفتن خر
هوش مصنوعی: کسی که با فکر و تدبیر میآید، درختان را میخورد و بر روی زمین میخوابد.
دست او هر دو روز بر شاخی
مار او هر دمی به سوراخی
هوش مصنوعی: دست او به طور مداوم بر چیزی استوار است، در حالی که مار او به طور مکرر در جایی پنهان میشود.
روغنش در چراغ کم گردد
پشتش از بار خرزه خم گردد
هوش مصنوعی: زمانی که روغن چراغ کم میشود، نور آن کمفروغ و همچنین پشت چراغ از سنگینی بار خم میشود. این تصویر به ما میگوید که وقتی منابع و حمایتها کاهش یابد، وضعیت نیز دچار افت و ناپایداری خواهد شد.
هر دمی دلبری همی گیرد
تا که از دردشان فرو میرد
هوش مصنوعی: هر لحظه دلبری وجود دارد که برای آرام کردن دردهایشان تلاش میکند و در پی آن است که این دردها به پایان برسند.
مرگ ازین نوع زندگانی به
نام این قوم خود ندانی به
هوش مصنوعی: مرگ از این نوع زندگی، به یاد این مردم، خود را نخواهی شناخت.
چه وفا خیزدت ز یار جلب؟
یاری از روشنان چرخ طلب
هوش مصنوعی: چرا از دوست وفا انتظار داری؟ تو باید یاری را از ستارههای درخشان آسمان بخواهی.
حاصل از یار نیست جز تیزی
وز جلب جز خرابه دهلیزی
هوش مصنوعی: از دوستی و محبت چیزی جز درد و رنج نصیب نمیشود و از جلب توجه دیگران نیز فقط ویرانی و خرابی باقی میماند.
مرد کناس مستراح شده
عرض و مال و زرش مباح شده
هوش مصنوعی: مردی که در حالتی نامناسب قرار گرفته، به خاطر وضعیتش نه تنها مال و ثروتش، بلکه حتی حیاتش هم به خطر افتاده است و دیگر هیچ چیزی برایش ارزش ندارد.
عقل را روی در کمالی هست
بجزین خورد و خفت حالی هست
هوش مصنوعی: عقل در اوج شکوفایی خود قرار دارد و برای رسیدن به این کمال، باید از چیزهایی که باعث میشود خواب و آرامش را از دست بدهد دوری کند.
تا زبان تو این و فعل آنست
روی این راز بر تو پنهانست
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبان تو به این شکل سخن میگوید و کار تو به آن شکل است، این راز بر تو پنهان مانده است.
چون که شهوت شود هم آوازت
سر به سوی غضب کشد بازت
هوش مصنوعی: زمانی که شهوت بر تو غلبه کند، صدای تو به سوی خشم و غضب متمایل میشود.
برفروزد غضب روانت را
ببرد خشم حلق جانت را
هوش مصنوعی: خشم و غضب تو را به شدت مضطرب میکند و نفس تو را به تنگنا میاندازد.
غضبت روی دل سیاه کند
شهوتت مغز جان تباه کند
هوش مصنوعی: خشم تو دل را تیره و سیاه میکند و خواستهها و اشتیاقهایت روح را در درد و رنج میآورد.
غضب و شهوت از میان بردار
کام خویش از عروس جان بردار
هوش مصنوعی: خود را از خشم و هوس دور کن و آرامش را در زندگیات جستجو کن.
نطفهای را که پشتوارهٔ تست
رایگانش مده،که پارهٔ تست
هوش مصنوعی: به نطفهای که هنوز آزمایش نشده سرنتیجه ندهید، زیرا ممکن است نادرست باشد.
این چنین نطفه را تو برخیزی
زود اندر مشیمهای ریزی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که تو به سرعت و به طور مؤثر، نطفه را ایجاد میکنی و به درون رحم میفرستی.
بود اندر مشیمه یک چندی
به در آید ستوده فرزندی
هوش مصنوعی: درون رحم، مدتی وجود دارد که فرزندی ستوده خلق میشود و به دنیا میآید.
چند روزی به ناز دارندش
ز آتش و آب باز دارندش
هوش مصنوعی: چند روزی او را با ناز و نعمت نگه میدارند و از خطرات آتش و آب دور میکنند.
پس از آن همچو سرو بالنده
نوجوانی شود سگالنده
هوش مصنوعی: پس از آن، جوانی مانند سرو خوشقد و قامت میشود و به رشد و شکوفایی ادامه میدهد.
آتش شهوتش بلند شود
به زن و بچه پای بند شود
هوش مصنوعی: آتش شهوت او شعلهور میشود و او به همسر و فرزندانش وابسته میشود.
سر و ریشی دروغ بترازد
من و مایی ز خویش بر سازد
هوش مصنوعی: کسی که ظاهری فریبنده و زیبا دارد، در حقیقت از درون خود را با ما و ما را با او هماهنگ میکند و به نوعی به ما خیانت میکند.
غضبش حلق در دوال کشد
شهوتش موش در جوال کشد
هوش مصنوعی: خشم او به گردن کسی فشار میآورد و میل او مثل موشی در کیسهای گرفتار میشود.
میرود چون سگان زنجیری
این چنین تا به حالت پیری
هوش مصنوعی: تشبیه میکند که انسانها در زندگی، مانند سگهای زنجیری هستند که تا زمان پیری و ضعف به همین حالت ادامه میدهند. به بیان دیگر، با وجود محدودیتها و مشکلاتی که دارند، به راه خود ادامه میدهند و به مرور زمان دچار تغییراتی میشوند.
ضعف شستش نشست فرماید
بستن پا و دست فرماید
هوش مصنوعی: ناتوانی در انجام کارها باعث میشود که فرد مجبور شود دستها و پاهایش را محدود کند و در کارها متوقف بماند.
مدتی اینچنین به سر گردد
زحمت دختر و پسر گردد
هوش مصنوعی: مدتی این وضعیت ادامه پیدا میکند و مشکلاتی برای دختر و پسر به وجود میآید.
زن ازو سیر و بچگانش هم
همه در قصد مال و جانش هم
هوش مصنوعی: زن از او خسته شده و بچههایش نیز تنها به دنبال مال و جان او هستند.
به دعای خود و دعای کسان
برود زین سرای بوالهوسان
هوش مصنوعی: با دعای خود و دعای دیگران، از این دنیای پر از هوس و آرزوها، رهایی یاب.
زود بر تختهای نشانندش
بر سر حفرهای دوانندش
هوش مصنوعی: سریع روی تختهای میگذارندش و بر روی حفرهای به حرکت در میآورندش.
بنهندش به خاک و باز آیند
به سر مال او فراز آیند
هوش مصنوعی: او را به خاک میسپارند و سپس دوباره بر روی اموالش تسلط پیدا میکنند.
خانه را غارتی در اندازند
به شبی جمله را بپردازند
هوش مصنوعی: در یک شب، خانهای را به یغما میبرند و همه چیز را به سرعت میدوزند.
این حسابی که: چند مظلمه برد؟
آن فغانی که: از چه زود نمرد؟
هوش مصنوعی: این پرسش این است که چه تعداد ظلم و ستم وجود داشته و چه کسی فریاد زد و هنوز زنده است؟
گور پر مار و خانه پر کژدم
خواجه در دام و گفتگوی از دم
هوش مصنوعی: خانه پر از مار و کژدم است و آقا در دام افتاده است، اما هنوز در حال صحبت کردن است.
بر سر آیند مالکانش زود
که بگو: تا ترا خدای که بود؟
هوش مصنوعی: مبادا که مالکان و صاحبانش به زودی برای استخراج حقایق به سراغت بیایند و از تو بپرسند: خداوند تو کیست؟
در سؤالش کشند و درماند
چون سخن را جواب نتواند
هوش مصنوعی: وقتی در مورد چیزی از کسی سؤال میشود و او نمیتواند به آن پاسخ دهد، در واقع در وضعیت سختی قرار میگیرد و دچار درماندگی میشود.
آتش خشم بر فروزانند
در شب اولش بسوزانند
هوش مصنوعی: خشم مانند آتش است که در هنگام بروز، میتواند به شدت شعلهور شده و همه چیز را در خود بسوزاند. در آغاز بروز خشم، قدرت تخریب آن بسیار زیاد است.
اینچنین تا به وقت پرسیدن
نهلندش دمی به یوسیدن
هوش مصنوعی: اینگونه است که تا زمان پرسش، محتویات را به آرامی در دل نگهداشته و در لحظه مناسب بیان میکنند.
بودن و رفتن چنین چکند؟
به چکار آید آن و این چکند؟
هوش مصنوعی: وجود و عدم چه کارهایی انجام میدهند؟ وجود به چه دردی میخورد و عدم چه فایدهای دارد؟
جاهلانی که کار نان کردند
دین و دنیی چنین زیان کردند
هوش مصنوعی: افراد نادانی که به دنبال منافع دنیوی خود هستند، در واقع به دین و دنیای خود آسیب میزنند.
چند ازین رنج و چند ازین خواری؟
بهر چیزی که زود بگذاری
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر باید رنج و سختی بکشی؟ برای چیزی که به راحتی میتوانی از آن عبور کنی.
مرغ و ماهی چه میکشی در دیر؟
چون نشان سمک ندانی و طیز
هوش مصنوعی: مرغ و ماهی چه نیازی به هم دارند در میخانه؟ چون نمیدانی که نشانه سمک چیست و چه بر سرش میآید.
مهر خود را به مهر زر چه دهی
سر خود را به دردسر چه دهی؟
هوش مصنوعی: عشق و محبت خود را به چیزهای کمارزش تبدیل نکن و چرا باید خودت را به دردسر بیندازی؟
در نگر تا: کجاست غمخواری؟
غم اوخور، چو میکنی کاری
هوش مصنوعی: نگاه کن که کجا کسی هست که به فکر دیگران باشد؟ اگر خودت به غم او توجه نکنید، چه فایدهای دارد که به دیگران کمک میکنی؟
دل درماندگان به دست آور
بر ستم پیشگان شکستآور
هوش مصنوعی: دلهای درماندگان را تسلی بده و بر کسانی که ستم میکنند، غلبه کن.
بجزین گفتها که کردم یاد
حالتی هست و شرح خواهم داد
هوش مصنوعی: جز این سخنان که گفتهام، حالتی وجود دارد که دربارهاش توضیح خواهم داد.
گر چه آن جمله عرف و عادت بود
لیک سرمایهٔ سعادت بود
هوش مصنوعی: اگرچه آن کارها عرف و عادت بودند، اما در واقع باعث خوشبختی بودند.
چون مؤدب شود به آنها مرد
این سعادت طلب تواند کرد
هوش مصنوعی: هنگامی که انسان با ادب و آداب درست آشنا شود، میتواند به دنبال سعادت و موفقیت برود.
پیش ازین سالکان و غواصان
راه را بر تو کردهاند آسان
هوش مصنوعی: قبل از تو، افرادی که در این راه قدم گذاشتهاند و کسانی که در عمق مسائل فرو رفتهاند، مسیر را برای تو هموار کردهاند.
راه ایشان ببین که:چون رفتند؟
بچه نوع از جهان برون رفتند؟
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که نگاه کنیم ببینیم این افراد چگونه رفتند و چه نوعی از زندگی یا وجودی را ترک کردهاند.
گام بر گامشان نه و میرو
روز راحت مبین و شب مغنو
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمیدارند، تصور راحتی روز را نکن و شب را با غم و اندوه نگذران.
کین طریق ریاضتست و فنا
نتوان رفت جز به رنج و عنا
هوش مصنوعی: مسیر طی شده در این راه، سختی و مرگ را میطلبد و نمیتوان از آن عبور کرد مگر با درد و زحمت.
گر دلت زین سخن هراسان شد
ترک دنیا بکن، که آسان شد
هوش مصنوعی: اگر از این حرفها ناراحت شدی، بهتری این است که از دنیا دل بکنی، چون این کار برایت آسانتر خواهد بود.