بخش ۷۰ - در آداب وعظ
آه ازین واعظان منبر کوب!
شرمشان نیست خود ز منبر و چوب
روی وعظی که در پریشانیست
عین شوخی و محض نادانیست
بر سر منبر و مقاوم رسول
نتوان رفتن از طریق فضول
آن تواند قدم نهاد آنجا
که نیارد ز عشوه یاد آنجا
نفس از شهوت و غضب نزند
دست و پای از سر طرب نزند
مشفق خلق و نیک خواه بود
علم او بر عمل گواه بود
از جهان جز حلال نپسندد
هوس جاه و مال نپسندد
در دم بوتهٔ ریاضت و قهر
متفق گشته سر او با جهر
خلق او بوی مشک ناب دهد
سر او نور آفتاب دهد
هر چه گوید درست گوید و حق
زر نخواهد، که کدیه باشد و دق
علم تفسیر خوانده بر استاد
باشدش اکثر حدیث به یاد
به تکبر برین زمین نرود
بر در خلق جز به دین نرود
آنکه در علمش این مقام بود
شاید ار مرشد و امام بود
آنچه بر عالمان وبال آمد
حب دنیا و جمع مال آمد
زلت خاص آفت عامیست
زله بستن ز غایت خامیست
واعظی، خود کن آنچه میگویی
نکنی، درد سر چه میجویی؟
جای پیغمبر و رسول خدای
چه نشینی؟ بایست بر یک پای
سر فرا پیش و دستها برهم
سینه پرجوش و چشمها پر نم
عرض کن تحفهای بیخوابی
نقدهایی که در سحر یابی
در دل اهل صدق تخم بهشت
زین نم و زین تپش توانی کشت
دو سه افسرده را به گرمی کش
سخت جانی دورا به نرمی کش
عام را از حلال گوی و حرام
خاص را مخلص حدیث و کلام
بس ازین شعرهای بادانگیز
آب قرآن بر آتش تن ریز
منشان پیش یکدگر زن و مرد
ور نشینند منع باید کرد
وعظ زن عفتست و مستوری
مده او را به وعظ دستوری
زن که او شاهد و جوان باشد
نازک و نغز و دلستان باشد
خود به مجلس چرا شود حاضر؟
به جوانان و امردان ناظر؟
شیخ بر منبر و زنان بر لم
بر سر دیگران کشیده قلم
برده خاتون به تخت بر کالا
تا بود مرد زیر و زن بالا
خوب چون روی خود بیاراید
از نماز و ورع چه کار آید؟
دست بیرون کند، ز دست روی
ور نگاهیت کرد، مست روی
واعظ شب شب از سر منبر
چون بدید آن دو زلف چون عنبر
یاد گیرد شب اندران احیا
آیت یا عزیز و یا یحیی
سوی مقری کند به روز نگاه
هم چو یعقوب در تاسف و آه
پس بخوانند مقریان ز نخست
سورهٔ یوسف و زلیخا چست
تا ز قرآن کلاه و جامه کند
همه را محو عشق نامه کند
داند ار ساوجیست ورکاشیست
کین نه وعظست ناز و جماشیست
چه دهی دین و باغ رز چه کنی؟
دم دستار چار گز کنی؟
لاف چندین مزن ز نقل ورق
سخنی کسب کن به کد و عرق
چند باشی عیال فکر کسان؟
چه گشاید ترا ز ذکر کسان؟
ذکر خود را بلند گردانی
اگر از جمع شیرمردانی
فضل و علم تو جز روایت نیست
با تو خود غیر ازین حکایت نیست
مکن از جامهٔ کسان زینت
منمای آنچه نیست در طینت
پیش ازین کاملا که بودستند
معجزات سخن نمودستند
زان معانی که داشتند همه
یادگاری گذاشتندهمه
ایکه مقبول و مقبلی آنجا
از نشانها چه میهلی آنجا؟
راست گویی به راستگاری کوش
این سخن را ز راستان بنیوش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه ازین واعظان منبر کوب!
شرمشان نیست خود ز منبر و چوب
هوش مصنوعی: آه از این واعظان که با صدای بلند از منبر صحبت میکنند! آیا آنها از رفتار خود شرم ندارند، در حالی که از منبر بالا میروند و دیگران را نصیحت میکنند؟
روی وعظی که در پریشانیست
عین شوخی و محض نادانیست
هوش مصنوعی: اگر کسی در حالتی بینظم و پریشان به صحبتهای دیگران درباره نصیحت و پند گوش دهد، باید بداند که این گفتگوها بیشتر به شوخی شبیه است و نشاندهنده بیخبری و عدم فهم درست از واقعیتهاست.
بر سر منبر و مقاوم رسول
نتوان رفتن از طریق فضول
هوش مصنوعی: نمیتوان در جایگاه والای پیامبر با رفتارهای ناپسند و بیمورد قدم برداشت.
آن تواند قدم نهاد آنجا
که نیارد ز عشوه یاد آنجا
هوش مصنوعی: فردی میتواند در جایی قدم بگذارد که دیگران به خاطر زیبایی و جذبه آن مکان شجاعت ندارند و از یاد بردن آن به سادگی نمیتوانند.
نفس از شهوت و غضب نزند
دست و پای از سر طرب نزند
هوش مصنوعی: نفس از خواستهها و خشم رهایی نمییابد و از شادی و خوشحالی هم دچار حرکت و تلاطم نمیشود.
مشفق خلق و نیک خواه بود
علم او بر عمل گواه بود
هوش مصنوعی: دانش او نشاندهنده رفتار خوب و نیکوکارانهاش است و او به دیگران عشق و محبت میورزد.
از جهان جز حلال نپسندد
هوس جاه و مال نپسندد
هوش مصنوعی: در دنیا فقط چیزهای حلال را میپسندد و به دنبال مقام و ثروت نیست.
در دم بوتهٔ ریاضت و قهر
متفق گشته سر او با جهر
هوش مصنوعی: در سایهٔ سختیهای تمرین و انضباط، او توانسته است به یک ثبات و قدرت روحی دست یابد.
خلق او بوی مشک ناب دهد
سر او نور آفتاب دهد
هوش مصنوعی: وجود او به گونهای است که بوی خوشی شبیه به مشک به همراه دارد و نگاه او مانند نور خورشید میدرخشد.
هر چه گوید درست گوید و حق
زر نخواهد، که کدیه باشد و دق
هوش مصنوعی: هر چه او بگوید حقیقت دارد و به دنبال پول نیست، زیرا او مردی راستگو و درستکار است.
علم تفسیر خوانده بر استاد
باشدش اکثر حدیث به یاد
هوش مصنوعی: کسی که علم تفسیر را آموخته است، باید اغلب احادیث را به خاطر داشته باشد و نزد استاد خود تسلط کافی داشته باشد.
به تکبر برین زمین نرود
بر در خلق جز به دین نرود
هوش مصنوعی: هیچکس با تکبر و غرور نمیتواند به این دنیا بیاید و در کنار مردم زندگی کند، مگر اینکه با اعتقادات و باورهای درست و اخلاقی باشد.
آنکه در علمش این مقام بود
شاید ار مرشد و امام بود
هوش مصنوعی: کسی که در علم و دانش به چنین جایگاهی دست یافته است، ممکن است اگر معلم و پیشوای واقعی باشد، از همه بهتر و شایستهتر باشد.
آنچه بر عالمان وبال آمد
حب دنیا و جمع مال آمد
هوش مصنوعی: علاقه به دنیا و جمع آوری ثروت، باعث مشکلات و سختیهایی برای دانشمندان و خردمندان شده است.
زلت خاص آفت عامیست
زله بستن ز غایت خامیست
هوش مصنوعی: افت و ذلت مخصوص افراد عادی است که به خاطر ناپختگی و عدم آگاهی خود به دام میافتند.
واعظی، خود کن آنچه میگویی
نکنی، درد سر چه میجویی؟
هوش مصنوعی: واعظی که به دیگران نصیحت میکنی، خودت هم آن نصیحتها را عمل کن. چرا به دنبال دردسر میروی وقتی خودت به حرفهایت گوش نمیکنی؟
جای پیغمبر و رسول خدای
چه نشینی؟ بایست بر یک پای
هوش مصنوعی: چه جایگاه و مقام بزرگی است برای پیامبر و فرستاده خدا، آیا میتوانی در آنجا راحت بنشینی؟ باید به احترام و بزرگی او بایستی و در حالت ایستاده قرار بگیری.
سر فرا پیش و دستها برهم
سینه پرجوش و چشمها پر نم
هوش مصنوعی: سر را پایین آورده و دستها را به هم جفت کرده، سینهام پر از احساسات متنوع است و چشمانم پر از اشک.
عرض کن تحفهای بیخوابی
نقدهایی که در سحر یابی
هوش مصنوعی: بگو که ارزشی را که از بیخوابی به دست آوردهای، در صبحگاهان نشان بده.
در دل اهل صدق تخم بهشت
زین نم و زین تپش توانی کشت
هوش مصنوعی: در دل افرادی که راستگو و صادق هستند، میتوان با این رطوبت و این تپش، بذر بهشتی را کاشت.
دو سه افسرده را به گرمی کش
سخت جانی دورا به نرمی کش
هوش مصنوعی: با محبت و نرمی، افرادی را که دلگیر و ناراحت هستند، شاد کن و به آنها روحیه بده.
عام را از حلال گوی و حرام
خاص را مخلص حدیث و کلام
هوش مصنوعی: به عموم مردم درباره چیزهای حلال بگو و درباره چیزهای حرام که خاص است، با افراد خاص و مخلص صحبت کن.
بس ازین شعرهای بادانگیز
آب قرآن بر آتش تن ریز
هوش مصنوعی: بسیاری از شعرهای لطیف و دلنشین، مانند آب قرآن، بر آتش وجود ما فرومیریزد.
منشان پیش یکدگر زن و مرد
ور نشینند منع باید کرد
هوش مصنوعی: زن و مرد باید از نشستن نزدیک به یکدیگر پرهیز کنند و باید از اینکار جلوگیری کرد.
وعظ زن عفتست و مستوری
مده او را به وعظ دستوری
هوش مصنوعی: نصیحت و تمایل به پرهیزگاری برای زنان، باید به طور طبیعی و بدون اجبار باشد، زیرا توصیههای سختگیرانه ممکن است اثر منفی داشته باشد.
زن که او شاهد و جوان باشد
نازک و نغز و دلستان باشد
هوش مصنوعی: زنی که جوان و زیبا است، جذاب و دلنشین به نظر میرسد.
خود به مجلس چرا شود حاضر؟
به جوانان و امردان ناظر؟
هوش مصنوعی: چرا خود را به مجلس میآورد، وقتی که ناظر جوانان و مردان جوانتر است؟
شیخ بر منبر و زنان بر لم
بر سر دیگران کشیده قلم
هوش مصنوعی: شیخ بر روی منبر در حال سخنرانی است و زنان نیز بر روی تکیهگاهها نشستهاند، در حالی که به دیگران عیبجویی میکنند.
برده خاتون به تخت بر کالا
تا بود مرد زیر و زن بالا
هوش مصنوعی: زن مقام والایی دارد و برتری او در این است که مردان در زیر او قرار دارند و او بر تخت نشسته است. در واقع، این بیان نشان دهندهی اعتباری و ارزشمندی زن در جامعه است.
خوب چون روی خود بیاراید
از نماز و ورع چه کار آید؟
هوش مصنوعی: اگر زیبایی ظاهری کسی را تحت نظر داشته باشیم، سجده و پرهیزش چه فایدهای خواهد داشت؟
دست بیرون کند، ز دست روی
ور نگاهیت کرد، مست روی
هوش مصنوعی: دستش را از دستت بیرون میآورد و در نگاه تو غرق میشود، چنان مست و شیفتهی زیباییات است.
واعظ شب شب از سر منبر
چون بدید آن دو زلف چون عنبر
هوش مصنوعی: واعظ در شب هنگام، وقتی که دو زلف شبیه عنبر را دید، از بالای منبر متعجب شد.
یاد گیرد شب اندران احیا
آیت یا عزیز و یا یحیی
هوش مصنوعی: در دل شب، نشانهها و نشانههایی از زندگی و احیا را بیاموز، زیرا شب فرصتی است برای تجدید حیات و یادآوری شخصیتهای بزرگ همچون عزیز و یحیی.
سوی مقری کند به روز نگاه
هم چو یعقوب در تاسف و آه
هوش مصنوعی: در روز، به سمت جایی میرود و با حسرت و اندوه، مانند یعقوب به دوری و جدایی فکر میکند.
پس بخوانند مقریان ز نخست
سورهٔ یوسف و زلیخا چست
هوش مصنوعی: مقرریها باید داستان یوسف و زلیخا را از ابتدا بخوانند.
تا ز قرآن کلاه و جامه کند
همه را محو عشق نامه کند
هوش مصنوعی: تا از قرآن به عشق و محبت دست پیدا کند، همه را مسحور و شگفتزده میسازد.
داند ار ساوجیست ورکاشیست
کین نه وعظست ناز و جماشیست
هوش مصنوعی: میداند که اگر کسی از سایهاش بگذرد، این فقط یک نصیحت نیست، بلکه او بازیگر ناز و جذابیت است.
چه دهی دین و باغ رز چه کنی؟
دم دستار چار گز کنی؟
هوش مصنوعی: زندگی با تمام زیباییها و نعمتهایش چه فایدهای دارد وقتی که در نهایت به چیزی بیاهمیت تبدیل شود؟ آیا ارزش دارد که خود را در زرق و برق دنیا غرق کنیم، در حالی که ممکن است به سادگی از آنچه اهمیت دارد، دور شویم؟
لاف چندین مزن ز نقل ورق
سخنی کسب کن به کد و عرق
هوش مصنوعی: زیاد ادعا نکن و از دیگران قصه و حرفهای بیفایده نزن، بلکه تلاش کن و با زحمت و جدیت به دستاورد برس.
چند باشی عیال فکر کسان؟
چه گشاید ترا ز ذکر کسان؟
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی به فکر دیگران باشی؟ چه سودی میکنی از یادآوری آنها؟
ذکر خود را بلند گردانی
اگر از جمع شیرمردانی
هوش مصنوعی: اگر در جمع مردان دلیر و شجاع هستی، باید یاد و نام خود را با صدای بلند به همگان بگویی و خود را معرفی کنی.
فضل و علم تو جز روایت نیست
با تو خود غیر ازین حکایت نیست
هوش مصنوعی: علم و فضل تو تنها در کلام و روایت جلوهگر است و در واقعیت، هیچ چیز دیگری از تو وجود ندارد.
مکن از جامهٔ کسان زینت
منمای آنچه نیست در طینت
هوش مصنوعی: از لباس و زینت دیگران تقلید نکن، زیرا آنچه در ظاهر زیباست ممکن است با طبع و باطن خودت همخوانی نداشته باشد.
پیش ازین کاملا که بودستند
معجزات سخن نمودستند
هوش مصنوعی: قبل از این، معجزات به طور کامل وجود داشتهاند و سخن از آنها زده شده است.
زان معانی که داشتند همه
یادگاری گذاشتندهمه
هوش مصنوعی: تمام معانی و مفاهیمی که وجود داشتند، همه به نوعی آثار و یادگارهایی از خود بر جا گذاشتند.
ایکه مقبول و مقبلی آنجا
از نشانها چه میهلی آنجا؟
هوش مصنوعی: ای کسی که در آنجا مورد توجه و محبت قرار گرفتهای، از نشانهها چه چیزی را میپسندی و به دلت مینشیند؟
راست گویی به راستگاری کوش
این سخن را ز راستان بنیوش
هوش مصنوعی: به حقیقتگویی و درستکاری تلاش کن و این پیام را از راستگویان بشنو.