گنجور

بخش ۶۷ - درنکوهش فقهای دون

ای که گشتی بد آن قدر خرسند
که کسی خواندت به دانشمند
گرد بدعت مگرد و گرد فضول
میکن آنچت خدای گفت و رسول
قول روشن چو هست و نص جلی
پی رخصت چه گردی؟ ای زحلی
در حیل دفتر و کتاب که ساخت؟
یا به تزویر فصل و باب که ساخت؟
سخن راست درنوردیدن
گرد تاویل دور گردیدن
جاهل و عام را فضول کند
خاص را خود به جان ملول کند
روشنی نیستت، فروغ مده
به کسان رخصت دروغ مده
عالمی، بر در امیر مرو
این چه رفتن بود؟ بمیر، مرو
چند گردی چو آب و چون آذر
موزه در پای کرد، سر چادر
چکند مرد چادر و موزه؟
از چنین رزق روزه به، روزه
لشکر ترک و لقمه‌های حرام
رفته بر پیشگاه خواجه امام
کی موافق بود بر دانا؟
در یکی خیمه بیست مولانا
لاجرم زین فضول و وسوسه‌ها
از محصل تهی‌ست مدرسه‌ها
مفتیی کشوری نگه دارد
نه به هرزه دری نگه دارد
خیمها پر بتان دلسوزند
مرو آنجا، که دیده میدوزند
پیش آن بت هلاک و مردن چیست؟
دل ز دست فقیه بردن چیست؟
شقه‌ای گر ز خیمه باز کند
سرت از شوق در نماز کند
از رخ آن بتان شنگولی
نتوان بست چشم از گولی
در بر آن چلنگ زر بفته
ای بسا دل که شد به هم رفته
خیمه را صلب کرده عیسی وار
از درونش بت، از برون زنار
بر خیال بتی، که می‌شنوی
گرد زنار بسته‌ای، چه دوی؟
پرده را داغ بر دل آن بت کرد
خیمه را پای در گل آن بت کرد
داده بر باد هر دو جان ارزان
گشته چون بید بر سرش لرزان
هر که چون خیمه رفت دربندش
روز دیگر ز بیخ برکندش
بت آن خیمه گر چه یک چندم
کرد چون میخ خیمه پابندم
زود بگسیختم طنابش را
کردم از دیده دور خوابش را
چو ز دانش خلاصه آن باشد
که پس از مرگ پیش جان باشد
پس چرا باید این فزونیها؟
وز پی خوردن این زبونیها
ورقی چند فصل حل کردن
با فضولان ده جدل کردن
در خروش آمدن به قوت جهل
تا کسی گوید: اینت مردی اهل
علم را دام مال و جاه مساز
بر ره خود ز حرص چاه مساز
به بسی رنج و زحمت و ده و گیر
صاحب مسند قضا شده گیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که گشتی بد آن قدر خرسند
که کسی خواندت به دانشمند
هوش مصنوعی: ای کسی که آن‌قدر خوشحالی که دیگران تو را دانا و عالم می‌نامند.
گرد بدعت مگرد و گرد فضول
میکن آنچت خدای گفت و رسول
هوش مصنوعی: به دور بدعت نگرد و با حرف‌های بی‌فایده مشغول نشو، زیرا آنچه را که خدا و رسول گفته‌اند، کافی است.
قول روشن چو هست و نص جلی
پی رخصت چه گردی؟ ای زحلی
هوش مصنوعی: وقتی که حقایق روشن و واضح هستند، چرا اجازه می‌دهی به خودت که دچار تردید شوی؟ ای کسی که در سختی هستی، باید به روشنی‌ها توجه کنی.
در حیل دفتر و کتاب که ساخت؟
یا به تزویر فصل و باب که ساخت؟
هوش مصنوعی: چه کسی در فریفتنِ ورق و کتاب دستی دارد؟ یا چه کسی به نیرنگ، فصل و باب را ترتیب داده است؟
سخن راست درنوردیدن
گرد تاویل دور گردیدن
هوش مصنوعی: سخن راست به معنای درست و منطقی بودن است و وقتی به دور از تفسیرها و پیچیدگی‌ها بیان شود، تاثیر بیشتری دارد.
جاهل و عام را فضول کند
خاص را خود به جان ملول کند
هوش مصنوعی: حماقت و نادانی افراد عادی را آزار می‌دهد، اما افراد خاص و با دانش را به خود آزرده می‌سازد.
روشنی نیستت، فروغ مده
به کسان رخصت دروغ مده
هوش مصنوعی: روشنی تو نباشد، نوری به دیگران نده و اجازه نده که دروغ بگویند.
عالمی، بر در امیر مرو
این چه رفتن بود؟ بمیر، مرو
هوش مصنوعی: یک دانشمند به دربار امیر مرو می‌رود و از خود می‌پرسد این آمدن و رفتن چه معنایی دارد؟ در واقع او به خود می‌گوید که بهتر است از این سفر گام به عقب بردارد و بی‌فایده نباشد.
چند گردی چو آب و چون آذر
موزه در پای کرد، سر چادر
هوش مصنوعی: چند بار باید مانند آب در گردش باشی و مانند آتش در دل خاموشی را تجربه کنی؟ سرانجام باید به جایی برسی که چادر خود را بر پا کنی و آرامش را بیابی.
چکند مرد چادر و موزه؟
از چنین رزق روزه به، روزه
هوش مصنوعی: چه جای شگفتی است اگر مردی با چادر و موزه (نوعی کفش) زندگی کند، وقتی که روزگار او به این شکل است و نعمتش این قدر محدود.
لشکر ترک و لقمه‌های حرام
رفته بر پیشگاه خواجه امام
هوش مصنوعی: لشکری از ترکان و خوراک‌های نامناسب، در برابر آستان مقدس امام حاضر شده‌اند.
کی موافق بود بر دانا؟
در یکی خیمه بیست مولانا
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند با فرد دانا هم‌نظر باشد؟ در یک خیمه، بیست نفر مولانا هستند.
لاجرم زین فضول و وسوسه‌ها
از محصل تهی‌ست مدرسه‌ها
هوش مصنوعی: به طور طبیعی، به دلیل وجود مزاحمت‌ها و فکرهای بی‌فایده، مدارس از دانش‌آموزان خالی شده‌اند.
مفتیی کشوری نگه دارد
نه به هرزه دری نگه دارد
هوش مصنوعی: یک مفتی در کشور باید به مسائل مهم و اساسی توجه کند و اجازه ندهد که به موضوعات بی‌ارزش و بی‌محتوا پرداخته شود.
خیمها پر بتان دلسوزند
مرو آنجا، که دیده میدوزند
هوش مصنوعی: در آنجا که وجود بتان پر از محبت و دلسوزی است، نباید بروی، زیرا چشم‌ها به تماشای آنها دوخته شده‌اند.
پیش آن بت هلاک و مردن چیست؟
دل ز دست فقیه بردن چیست؟
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر آن معشوق غمگین و در حال نابودی بود؟ چه فایده‌ای دارد که دل را از دست شخص عاقل و دانشمند جدا کنیم؟
شقه‌ای گر ز خیمه باز کند
سرت از شوق در نماز کند
هوش مصنوعی: اگر بخشی از چادر باز شود، شوق دیدار آن‌قدر زیاد است که تو در حال نماز هم سر از سجده برمی‌داری.
از رخ آن بتان شنگولی
نتوان بست چشم از گولی
هوش مصنوعی: از چهره‌ی آن معشوقان زیبا نمی‌توان چشم برداشت، چون جذابیت و زیبایی آنها انسان را به خود جلب می‌کند.
در بر آن چلنگ زر بفته
ای بسا دل که شد به هم رفته
هوش مصنوعی: در آغوش کسی که طلا به تن کرده است، دل‌های زیادی وجود دارند که به خاطر او دچار زخم و آسیب شده‌اند.
خیمه را صلب کرده عیسی وار
از درونش بت، از برون زنار
هوش مصنوعی: خیمه را محکم کرده‌اند و از درونش بت وجود دارد، در حالی که از بیرون، زنجیری به دور آن پیچیده شده است.
بر خیال بتی، که می‌شنوی
گرد زنار بسته‌ای، چه دوی؟
هوش مصنوعی: بر خیال معشوقی که می‌شنوی، دور خودت زنجیری بسته‌ای، این چه حالتی است؟
پرده را داغ بر دل آن بت کرد
خیمه را پای در گل آن بت کرد
هوش مصنوعی: بخششی که به دل معشوق وارد شد، باعث شد که خیمه‌اش را به عشق خود آغشته کند و آن را در گل و لای قرار دهد.
داده بر باد هر دو جان ارزان
گشته چون بید بر سرش لرزان
هوش مصنوعی: هر دو جان مانند بیدی که در باد می‌لرزد بی‌ارزش شده‌اند و در خطر قرار دارند.
هر که چون خیمه رفت دربندش
روز دیگر ز بیخ برکندش
هوش مصنوعی: هر کسی که به زندان بیفتد، روزی دیگر به طور کامل از آنجا رهایی پیدا می‌کند.
بت آن خیمه گر چه یک چندم
کرد چون میخ خیمه پابندم
هوش مصنوعی: خداوند، هرچند به صورت ظاهری و برای مدتی مرا به خود مشغول کرده، اما من همچنان به مانند میخی در زمین این خیمه ثابت و پابرجا هستم.
زود بگسیختم طنابش را
کردم از دیده دور خوابش را
هوش مصنوعی: سریع طنابش را پاره کردم و او را از دیدم دور کردم تا خوابش ببرد.
چو ز دانش خلاصه آن باشد
که پس از مرگ پیش جان باشد
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به زبان ساده توضیح دهیم، این جمله به این معناست که پس از مرگ، آنچه که از دانش و علم انسان باقی می‌ماند، به او در دنیای دیگر کمک می‌کند و وجودش را ادامه می‌دهد.
پس چرا باید این فزونیها؟
وز پی خوردن این زبونیها
هوش مصنوعی: پس چرا باید در زندگی خود بی‌دلیل به چیزهای اضافی و بی‌فایده دامن بزنیم؟ و به دنبال چیزهایی باشیم که ما را به زبونی و ضعف می‌کشاند؟
ورقی چند فصل حل کردن
با فضولان ده جدل کردن
هوش مصنوعی: چند ورق کتاب را مطالعه کرده و با افرادی بی‌فایده و بی‌خود به بحث و جدل بپردازید.
در خروش آمدن به قوت جهل
تا کسی گوید: اینت مردی اهل
هوش مصنوعی: زمانی که کسی با جهل و نادانی به خود مغرور می‌شود و در تلاش است که خود را بزرگ‌تر از آنچه که هست به نمایش بگذارد، دیگران به او می‌گویند که تو مردی شجاع و اهل هنر هستی.
علم را دام مال و جاه مساز
بر ره خود ز حرص چاه مساز
هوش مصنوعی: علم را نباید با مال و ثروت و مقام گره زد؛ در مسیر دانش، به دلیل حرص و طمع نباید خود را به درون چاه گرفتار کنی.
به بسی رنج و زحمت و ده و گیر
صاحب مسند قضا شده گیر
هوش مصنوعی: با تلاش و سختی بسیار و درگیر شدن با چالش‌ها، در نهایت به مقام و جایگاه قضاوت دست پیدا کرده‌ای.