گنجور

بخش ۶۶ - در صفت طلب علم

خنک آن پردلان دین پرور
دل بدین صرف کرده، جان بر سر
همه نزدیک خلق و دور از خویش
به توکل نشسته سر در پیش
خون خود بهر دین فدا کرده
پس به دانستها ندا کرده
چشم بی‌خوابشان بر آن رخ زرد
کرده از اشک مردمک را مرد
ز علوم گذشتگان ورقی
نزد ایشان به از طلا طبقی
روی در سیر و هیچ زرقی نه
همه در بحر و بیم غرقی نه
گشته قانع به نیم نانی خشک
نفسی خوش زدن چو نافهٔ مشک
سفره بی‌نان و کاسه بیخوردی
پر هنر کرده کیسهٔ مردی
علم جویان عامل ایشانند
رستگاران کامل ایشانند
همره عقل و یار جان علمست
در دو گیتی حصار جان علمست
خفته‌ای، بر سر تو بیدارست
مرده‌ای، با حقیقتت یارست
طعمه میجویی، اوست راید تو
راه میپویی، اوست قاید تو
جوهر او نپوسد اندر آب
آتش او را نسوزد اندر تاب
میروی، با دل تو همراهست
می‌نشینی، ز جانت آگاهست
کس نهانش به خاک نتواند
تندبادش هلاک نتواند
شاه و سرهنگ ره به آن نبرد
دزد طرارش از میان نبرد
با تو گنجی چنان روان دایم
تو پی حبه‌ای دوان دایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خنک آن پردلان دین پرور
دل بدین صرف کرده، جان بر سر
هوش مصنوعی: هنگامی که افرادی با ایمان و دل روشن، جان خود را برای حفظ دینشان فدای ایمان و اخلاق می‌کنند، این کارشان بسیار شایسته و باارزش است.
همه نزدیک خلق و دور از خویش
به توکل نشسته سر در پیش
هوش مصنوعی: همه به دیگران نزدیک هستند اما از خود بیگانه‌اند و به امید به توکل نشسته‌اند.
خون خود بهر دین فدا کرده
پس به دانستها ندا کرده
هوش مصنوعی: این فرد در مقابل دین خود فداکاری کرده و جانش را برای آن قربانی کرده است. حالا به دیگران می‌گوید که این تجربه و آگاهی‌هایش را به اشتراک بگذارد.
چشم بی‌خوابشان بر آن رخ زرد
کرده از اشک مردمک را مرد
هوش مصنوعی: چشمان بی‌خواب آن‌ها به چهره زردی خیره شده که از اشک پر شده و باعث شده مردی دچار غم و اندوه شود.
ز علوم گذشتگان ورقی
نزد ایشان به از طلا طبقی
هوش مصنوعی: یادگارهای علمی و فرهنگی گذشتگان به اندازه یک ورق از علم و دانش، ارزش و اهمیت بیشتری دارند تا حتی طلا.
روی در سیر و هیچ زرقی نه
همه در بحر و بیم غرقی نه
هوش مصنوعی: در این دنیا، زیبایی‌های واقعی را نمی‌توان در جلوه‌های ظاهری یافت، بلکه باید به عمق و جوهره‌ی چیزها توجه کرد. گاهی ممکن است در مسائل زندگی، احساس ترس و عدم اطمینان کنیم، اما باید تلاش کنیم که در این آب‌های پر تلاطم، غرق نشویم.
گشته قانع به نیم نانی خشک
نفسی خوش زدن چو نافهٔ مشک
هوش مصنوعی: دل خوشی از زندگی ساده و کمتر داشتن، همچون باد خوشبو و شیرین است که از یک تکه نان خشک به دست می‌آید.
سفره بی‌نان و کاسه بیخوردی
پر هنر کرده کیسهٔ مردی
هوش مصنوعی: سفره‌ای که نان ندارد و کاسه‌ای که غذایی در آن نیست، با تلاش‌های شخصی پر از هنر و استعداد شده و کیسه مرد را پر از ثروت کرده است.
علم جویان عامل ایشانند
رستگاران کامل ایشانند
هوش مصنوعی: عالم‌جویی و جستجوی دانش، کسانی را که به کمال می‌رسند، نجات می‌دهد و هدایت می‌کند.
همره عقل و یار جان علمست
در دو گیتی حصار جان علمست
هوش مصنوعی: عقل و دوستان خوب، در این دنیا و آن دنیا، به‌عنوان محافظ و نگهبان روح و دانش ما محسوب می‌شوند.
خفته‌ای، بر سر تو بیدارست
مرده‌ای، با حقیقتت یارست
هوش مصنوعی: تو در خواب به سر می‌بری، اما کسی که به تو توجه دارد، بیدار است. تو از حقیقت وجودی‌ات دوری و همچنان با آن حقیقت پیوند داری.
طعمه میجویی، اوست راید تو
راه میپویی، اوست قاید تو
هوش مصنوعی: در جستجوی طعمه هستی، اما آنچه دنبال آن هستی راه را به تو نشان می‌دهد. آنچه می‌طلبی، در حقیقت رهبری و هدایت تو را بر عهده دارد.
جوهر او نپوسد اندر آب
آتش او را نسوزد اندر تاب
هوش مصنوعی: جوهر او در برابر آب زوال پیدا نمی‌کند و آتش هم نمی‌تواند او را بسوزاند.
میروی، با دل تو همراهست
می‌نشینی، ز جانت آگاهست
هوش مصنوعی: زمانی که تو می‌روی، دل تو همچنان با توست و وقتی نشسته‌ای، جانت از حالت‌ها و احساساتت آگاه است.
کس نهانش به خاک نتواند
تندبادش هلاک نتواند
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمی‌تواند او را پنهان کند و طوفان هم نمی‌تواند او را از بین ببرد.
شاه و سرهنگ ره به آن نبرد
دزد طرارش از میان نبرد
هوش مصنوعی: شاه و سرهنگ در تلاشند که دزد حقه‌باز را که در میانه درگیری‌های آنان به موجودیتش ادامه می‌دهد، مجازات کنند یا او را دستگیر کنند.
با تو گنجی چنان روان دایم
تو پی حبه‌ای دوان دایم
هوش مصنوعی: با تو مانند گنجی با ارزش به طور مداوم هستم و تو همواره در جست‌وجوی یک دانه هستی.