گنجور

بخش ۶۰ - در فتوت داران به دروغ

پیش ازین مردمی چنین بودست
رسم اهل فتوت این بودست
وین دم از هر دو خود نشانی نیست
نامشان بر سر زبانی نیست
هر کجا خاینیست دام انداز
بند مکری بگستراند باز
برنشیند، که: صاحبم، بر صدر
اَمردی‌‎چند گرد او چُون بَدر
نقش زیلو شود ز بی‌جایی
میخ لنگر ز بی‌سر و پایی
از دو رو راست کرده سبلت و ریش
وز پس تکیه جرعه دان و حشیش
کند از شهر چند سفله به کف
بنشاند برابر اندر صف
رندکی چند کون دریده همه
پند استاد ناشنیده همه
هر یکی باد کرده در بوقی
سال و مه در خیال معشوقی
روز در کار سخت بی‌خور و خفت
در عزبخانه برده شب زر مفت
هر چه اندر سه روز کرده به کف
در دمی کرده پیش یار تلف
شده از دلبران و از رندان
یوسف و گرگشان به یک زندان
این یکی میوه آرد، آن یک ماست
شب سماطی کنند ازینها راست
خانهٔ پر کمان و پر دولاب
نرد وشطرنج و طاسهای یخ آب
سفره پر نان و دیگ پر خوردی
قالب و قلب خالی از مردی
زدن سینه و کف و بغلک
فارغ از گردش نجوم و فلک
هر یک آوازه در فگنده به شهر
جسته از کودکان زیبا به هر
که: در لنگری گشاده اخی
آنکه چون او جهان ندیده سخی
سفرهٔ نعمتست و شربت قند
سرگذشت و سماع و صحبت و پند
چاک چاک کبادهٔ مردان
زور سنگ و محبر گردان
تیر و انگشتوانه و قدلی
وز دگرگونه سازهای یلی
پدران را ز جهل کور کنند
پسر زنده را به گور کنند
هم پدر گول و هم پسر ساده
کام رندان از آن شد آماده
پسر از خانه جور دیده و خشم
پیش آنها نشسته بر سر و چشم
ابلهست او که یاد خانه کند
گوش بر پند و بر فسانه کند
هزل و بازی و لاغ بگذارد
قلیه و دشت و باغ بگذارد
رنج استاد و جور باب کشد
نان نبیند به چشم و آب کشد
آنکه در اصل جلد باشد و چست
زیرک و مردو سیر چشم و درست
چون نبیند هنر، که آموزد
نه کمال و شرف، که اندوزد
نشود سخرهٔ دکان اخی
به مویز و به گردگان اخی
و آنکه نرمست و نقل خوار و دنی
نرود، گر به ناوکش بزنی
هم سبیلان سبیل دانندش
چشمهٔ سلسبیل خوانندش
این کمان بخشد، آن کمر سازد
تا پسر با حریف در سازد
بد کند کار، نیک دارندش
همه عیبی هنر شمارندش
شب درین غفلت و سبک باری
کرده خوابی به نام بیداری
روز هنگامه‌شان چو گشت خراب
سفره خالی شد و اخی در خواب
هر یکی سر به کار خویش نهد
رخ به صید و شکار خویش نهد
شب درآید، دگر همان بازیست
وقت آن عیش و کیسه پردازیست
باز چون بگذرد بدین چندی
نشنود کودک از کسی پندی
ریش ناگه رخش سیاه کند
رونق حسن او تباه کند
از چمن لاله‌هاش چیده شود
آب سیب رخش چکیده شود
قلیه جوید، نیاورندش ماست
آب خواهد، خودش بباید خاست
بدر افتاده چون سگ از بیشه
نه پدر دستگیر و نی پیشه
هر دمش دل به غم در افتد و درد
که به بازیچه باختست این نرد
نام حلوا بهل، که دود نداشت
زهر خوردست و هیچ سود نداشت
با خود از روی جهل بد کرده
آه ازین کرده‌های خود کرده!

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش ازین مردمی چنین بودست
رسم اهل فتوت این بودست
هوش مصنوعی: مردم در گذشته به این شکل بودند و این روش زندگی از ویژگی‌های اهل جوانمردی بوده است.
وین دم از هر دو خود نشانی نیست
نامشان بر سر زبانی نیست
هوش مصنوعی: در این لحظه نشانی از هر دو نیست، و نامشان بر زبان کسی نیست.
هر کجا خاینیست دام انداز
بند مکری بگستراند باز
هوش مصنوعی: هر جا که خیانت و فریب وجود ندارد، تو می‌توانی در آنجا دام خود را پهن کنی و نقشه‌های زیرکانه‌ات را گسترش دهی.
برنشیند، که: صاحبم، بر صدر
اَمردی‌‎چند گرد او چُون بَدر
هوش مصنوعی: برنشیند، که: ای صاحب من، بر بالای افرادی که در زیبایی مانند ماه تمام هستند، دور او جمع شوند.
نقش زیلو شود ز بی‌جایی
میخ لنگر ز بی‌سر و پایی
هوش مصنوعی: اگر میخ لنگر به درستی در جای خود قرار نگیرد، نقشی که بر روی زیلو ایجاد شده است نیز خراب و بی‌معنی می‌شود. این نشان‌دهنده اهمیت جایگاه و استحکام در هر چیزی است.
از دو رو راست کرده سبلت و ریش
وز پس تکیه جرعه دان و حشیش
هوش مصنوعی: موی سر و ریش او به زیبایی آراسته شده و او از جایی که نشسته، جرعه‌ای از نوشیدنی و اندکی حشیش را دارد.
کند از شهر چند سفله به کف
بنشاند برابر اندر صف
هوش مصنوعی: چند نفر از افراد بی‌ارزش را از شهر دور کرده و در صفی قرار می‌دهد.
رندکی چند کون دریده همه
پند استاد ناشنیده همه
هوش مصنوعی: عده‌ای از افراد معصیت‌کار و زشت‌کار، به نصیحت‌های استاد گوش نمی‌دهند و نصایح او را نادیده می‌گیرند.
هر یکی باد کرده در بوقی
سال و مه در خیال معشوقی
هوش مصنوعی: هر فردی در خیال خودش، به نوعی به عشق و معشوقه‌اش می‌پردازد و در دنیای ذهنی‌اش غرق می‌شود.
روز در کار سخت بی‌خور و خفت
در عزبخانه برده شب زر مفت
هوش مصنوعی: در طول روز برای کارهای سخت فعالیت کن و هرگز در عیش و نوش غرق نشو، زیرا شب وقتی به خانه بازمی‌گردی، می‌توانی از نعمت‌های بی‌زحمت بهره‌مند شوی.
هر چه اندر سه روز کرده به کف
در دمی کرده پیش یار تلف
هوش مصنوعی: هر چیزی که در سه روز انجام دادی، در یک لحظه پیش محبوبت به هدر رفته است.
شده از دلبران و از رندان
یوسف و گرگشان به یک زندان
هوش مصنوعی: در دل انسان‌ها، عشق و محبت از محبوبان و رندان است؛ مانند داستان یوسف و برادرانش که به یک سرنوشت مشترک گرفتار شدند.
این یکی میوه آرد، آن یک ماست
شب سماطی کنند ازینها راست
هوش مصنوعی: این شخص میوه می‌آورد، و آن دیگری شب به مهمانی از این‌ها ماست درست می‌کند.
خانهٔ پر کمان و پر دولاب
نرد وشطرنج و طاسهای یخ آب
هوش مصنوعی: خانه‌ای پر از ابزار و وسایل سرگرمی، همچون کمان و چرخ و بازی‌های نرد و شطرنج و تاس‌های یخ‌زده.
سفره پر نان و دیگ پر خوردی
قالب و قلب خالی از مردی
هوش مصنوعی: کسی که از نظر مادی در آسایش و نعمت است، ولی از نظر ویژگی‌های انسانی و فضائل اخلاقی تهی و غیور نیست. زندگی مادی ممکن است فراوان باشد، اما اگر روح و شخصیت خالی از شجاعت و انسانیت باشد، ارزش چندانی نخواهد داشت.
زدن سینه و کف و بغلک
فارغ از گردش نجوم و فلک
هوش مصنوعی: زدن سینه و کف زدن و شادی کردن، باید بی‌توجه به چرخش آسمان و ستاره‌ها باشد.
هر یک آوازه در فگنده به شهر
جسته از کودکان زیبا به هر
هوش مصنوعی: هر یک از زیبایان شهر، صدایشان بلند شده و به گوش همه رسیده است.
که: در لنگری گشاده اخی
آنکه چون او جهان ندیده سخی
هوش مصنوعی: کسی را که از دنیا تجربه‌ی زیادی ندارد، ولی دلش را به روی دیگران باز کرده و سخاوت زیادی دارد، به مانند کسی می‌توان دانست که در حال قانع شدن و رهایی است.
سفرهٔ نعمتست و شربت قند
سرگذشت و سماع و صحبت و پند
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک فضای دل‌انگیز و پر از نعمت می‌پردازد که در آن زندگی خوب و خوشی با هم ترکیب شده‌اند. سفره‌ای پر از موهبت‌ها و نوشیدنی شیرین به همراه روایت‌های شیرین، موسیقی، محافل دوستانه و نکته‌های آموزنده. این محیط نشانه‌هایی از شادی و دوستی را به نمایش می‌گذارد.
چاک چاک کبادهٔ مردان
زور سنگ و محبر گردان
هوش مصنوعی: جوانان نیرومند و دلیر با قدرت و استقامت خود، می‌توانند به راحتی بر مشکلات و چالش‌های سخت فائق آیند.
تیر و انگشتوانه و قدلی
وز دگرگونه سازهای یلی
هوش مصنوعی: تیر و کمان و نواهای ویژه از سازهای بزرگ و جشنواره‌ها.
پدران را ز جهل کور کنند
پسر زنده را به گور کنند
هوش مصنوعی: پدران به خاطر نادانی خود، فرزندان را به بی‌خبر ماندن و جهل سوق می‌دهند و در نتیجه زندگی آن‌ها را نابود می‌کنند.
هم پدر گول و هم پسر ساده
کام رندان از آن شد آماده
هوش مصنوعی: هم پدر فریبکار است و هم پسر بی‌خبر، اما رندان از این وضعیت بهره‌مند شدند و آماده شدند.
پسر از خانه جور دیده و خشم
پیش آنها نشسته بر سر و چشم
هوش مصنوعی: پسر از خانه با حس ناراحتی و ناامیدی به اطراف نگاه می‌کند و در برابر دیگران با خشم و اعتراض ایستاده است.
ابلهست او که یاد خانه کند
گوش بر پند و بر فسانه کند
هوش مصنوعی: نابخرد کسی است که به یاد خانه‌اش باشد و به نصیحت‌ها و داستان‌ها توجه کند.
هزل و بازی و لاغ بگذارد
قلیه و دشت و باغ بگذارد
هوش مصنوعی: بگذارید از شوخی و بی‌مهمانی دست برداریم و به جای آن به احوالات و زیبایی‌های طبیعت و زندگی در دشت و باغ فکر کنیم.
رنج استاد و جور باب کشد
نان نبیند به چشم و آب کشد
هوش مصنوعی: مدت‌ها زحمت کشیده و ظلم را تحمل کرده، اما همچنان به روزی نمی‌رسد و در دشواری زندگی باید دست به آب بیاورد.
آنکه در اصل جلد باشد و چست
زیرک و مردو سیر چشم و درست
هوش مصنوعی: کسی که در ویژگی‌های خود قوی و زیرک است، با دقت و تیزبینی به همه چیز نگاه می‌کند و در کارها به درستی عمل می‌کند.
چون نبیند هنر، که آموزد
نه کمال و شرف، که اندوزد
هوش مصنوعی: وقتی کسی هنر و خلاقیت را نبیند، چگونه می‌تواند یاد بگیرد و به کمال و بزرگی دست یابد؛ او تنها به جمع‌آوری چیزهایی می‌پردازد بدون اینکه رشد واقعی کند.
نشود سخرهٔ دکان اخی
به مویز و به گردگان اخی
هوش مصنوعی: دوست من نباید خود را به خاطر کمی درک یا مشکلاتی که دارد، دست کم بگیرد یا محافل دیگران مورد تمسخر قرار گیرد؛ چرا که ارزش هر فرد فراتر از نظرات و قضاوت‌های دیگران است.
و آنکه نرمست و نقل خوار و دنی
نرود، گر به ناوکش بزنی
هوش مصنوعی: شخصی که نرم و لطیف است و از دنیا کمتر به دنبال خوشی‌ها می‌رود، حتی اگر به او آسیب برسانی یا او را بی‌احترامی کنی، باز هم واکنشی شدید نخواهد داشت. این فرد به آرامی و سادگی زندگی‌اش ادامه می‌دهد.
هم سبیلان سبیل دانندش
چشمهٔ سلسبیل خوانندش
هوش مصنوعی: دوستان و همسالانش او را با نام چشمهٔ سلسبیل می‌شناسند و می‌دانند که چه فرد خوشنام و نیکوکاری است.
این کمان بخشد، آن کمر سازد
تا پسر با حریف در سازد
هوش مصنوعی: این کمان (سلاح) قدرت و توانایی می‌دهد و آن کمر (بدن) را آماده می‌کند تا پسر بتواند با حریف خود در مبارزه رقابت کند.
بد کند کار، نیک دارندش
همه عیبی هنر شمارندش
هوش مصنوعی: اگر کسی کار بدی انجام دهد، همه به آن بدی اشاره می‌کنند و هر گونه نقص و عیبی در کار او را به حساب هنر و توانایی‌اش می‌گذارند.
شب درین غفلت و سبک باری
کرده خوابی به نام بیداری
هوش مصنوعی: در این شب که انسان در غفلت و بی‌توجهی به سر می‌برد، خوابیده است و خیال می‌کند که در حال بیداری است.
روز هنگامه‌شان چو گشت خراب
سفره خالی شد و اخی در خواب
هوش مصنوعی: در روزی که اوضاع به هم ریخت و آشفتگی به وجود آمد، سفره از غذا خالی شد و برادر در خواب بود.
هر یکی سر به کار خویش نهد
رخ به صید و شکار خویش نهد
هوش مصنوعی: هر کس به کار و مشغله‌ی خود می‌پردازد و به دنبال هدف و خواسته‌های خود می‌رود.
شب درآید، دگر همان بازیست
وقت آن عیش و کیسه پردازیست
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا می‌رسد، دوباره همان داستان تکرار می‌شود؛ زمان لذت بردن و انباشتن نعمت‌هاست.
باز چون بگذرد بدین چندی
نشنود کودک از کسی پندی
هوش مصنوعی: وقتی که زمان بگذرد، کودک از دیگران نصیحتی نخواهد شنید.
ریش ناگه رخش سیاه کند
رونق حسن او تباه کند
هوش مصنوعی: ناگهان ریش، چهره زیبا را زشت می‌کند و جلوه‌ی زیبایی او را خراب می‌سازد.
از چمن لاله‌هاش چیده شود
آب سیب رخش چکیده شود
هوش مصنوعی: گل‌های لاله از چمن چیده شده و آب سیب از زیبایی چهره‌اش فرو می‌ریزد.
قلیه جوید، نیاورندش ماست
آب خواهد، خودش بباید خاست
هوش مصنوعی: گنجشک برای پیدا کردن غذا تلاش می‌کند، اما اگر ماست بخواهد، خود باید از جا برخیزد و به دنبال آن برود.
بدر افتاده چون سگ از بیشه
نه پدر دستگیر و نی پیشه
هوش مصنوعی: چون بدر، در دل جنگل به زمین افتاده است، نه پدری است که او را نجات دهد و نه حرفه یا مهارتی که به دردش بخورد.
هر دمش دل به غم در افتد و درد
که به بازیچه باختست این نرد
هوش مصنوعی: هر لحظه دلش به حزن و اندوه می‌افتد و دردی که به خاطر سرگرمی و بازی در این زمین باخته است.
نام حلوا بهل، که دود نداشت
زهر خوردست و هیچ سود نداشت
هوش مصنوعی: حلوا را با اسمش نام نبرید، چون اگر دودی نداشته باشد، زهرش خواص خود را نشان می‌دهد و هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.
با خود از روی جهل بد کرده
آه ازین کرده‌های خود کرده!
هوش مصنوعی: با کمال نادانی کارهایی کرده‌ام و اکنون از این کارهایم پشیمانم!