گنجور

بخش ۴۹ - در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل

آب کارت مبر، که گردی پیر
کار این آب را تو سهل مگیر
بهترین میوه‌ای ز باغ تو اوست
راستی روغن چراغ تو اوست
او نماند چراغ تیره شود
خاطرت کند و چشم خیره شود
به فریب دل خیال انگیز
هر دمش در فضای فرج مریز
پیش این ناودان خونریزان
سیل آشوب بر مینگیزان
آتش شهوتش به یاد مده
و اینچنین آب را به باد مده
در سرت اوست عقل و در رخ رنگ
در کمر سیم و در ترازو سنگ
اصل ازو بود و فرع ازو خیزد
اوست آبی که زرع ازو خیزد
آب روی تو آب پشتت و بس
تیغ آبی چنین به مشت تو بس
مهل این نطفه، گر حرام بود
پخته کن کار، اگر نه خام بود
نطفه از لقمهٔ حرام و حرج
ندهد فرج را ز نسل فرج
گندم بد نمی‌توانی کشت
چه طمع میکنی به نطفهٔ زشت؟
فرج گورست و اندرو لحدی
صحبت او عذاب هر احدی
آلتش شهوت تو کور افتاد
زنده زان بی‌کفن بگور افتاد
چه بزاید خود از چنان کوری؟
خاصه در وحشت چنان گوری
زندهٔ خود مکن به گور، ای دل
نام خود بد مکن به زور، ای دل
راست کن ره چون آب میرانی
ورنه خر در خلاب میرانی
زن ناپارسا مگیر به جفت
اگر از بهر نسل خواهی خفت
که پسر دزد و نابکار آید
بدنهادست و بد به بار آید
کند اندیشه با تو روز ستیز
آنچه شیرویه کرد با پرویز
شیر شیرویه چون حرام افتاد
خنجرش را پدر نیام افتاد
هر ستم کز چنین پسر باشد
همه در گردن پدر باشد
او ز خود در عذاب و خلق از وی
پدرش را دعای بد در پی
زو چه رنجی که دسترنج تو خورد
گرگ پرورده‌ای چه خواهد کرد؟
به خطا از پسر برنجیدی
زانکه آب خطا تو سنجیدی
قند تلخی فزود، دادهٔ تست
بره گرگی نمود، زادهٔ تست
پنبه کشتی، طمع به ماش مدار
جو بکاری، عدس نیارد بار
آنکه او را تو زشت کاشته‌ای
خوبی از وی چه چشم داشته‌ای؟
تخم بد در زمین شوره چه سود؟
در سپیدی سیاهی آرد دود
جو و گندم چو بر خطا ندهد
آدمی هم جزین عطا ندهد
باید اندیشه هم به دادن شیر
که ز خامیست آن گشادن شیر
شیر بد خلق تخم شر باشد
شیر بدکاره خود بتر باشد
تو که گر خانه‌ای نهی بنیاد
مزد مزدور جویی و استاد
پس به دست آوری زمینی سخت
آجر و سنگ و خشت و خاک و درخت
ساعتی خوبتر برانگیزی
وانگهی خشت و گل فرو ریزی
چو به کاخی که میکنی از گل
بار این جمله می‌نهی بر دل
در اساس نتیجه و فرزند
آلت و اختیار بد مپسند
ورنه فرزند خانه کن باشد
رنج جان و بلای تن باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب کارت مبر، که گردی پیر
کار این آب را تو سهل مگیر
هوش مصنوعی: به هیچ وجه به کار آب لطمه نزن، زیرا مسئولیت حفظ این آب بر عهده کسانی است که در این زمینه تجربه دارند و کار آن را آسان نگیر.
بهترین میوه‌ای ز باغ تو اوست
راستی روغن چراغ تو اوست
هوش مصنوعی: بهترین ثمره از باغ تو حقیقت و درستی است و آنچه که روشنایی زندگی‌ات را فراهم می‌کند، همین راست‌گویی است.
او نماند چراغ تیره شود
خاطرت کند و چشم خیره شود
هوش مصنوعی: اگر او نرود، نور زندگی خاموش خواهد شد و خاطره‌اش تلخ می‌گردد و نگاهش به دنیا سرد و بی‌روح خواهد شد.
به فریب دل خیال انگیز
هر دمش در فضای فرج مریز
هوش مصنوعی: به محبت و زیبایی هر لحظه، دل خود را فریب نده و از آرامش و آسایش خود دور نکن.
پیش این ناودان خونریزان
سیل آشوب بر مینگیزان
هوش مصنوعی: در برابر این ناودان خونی که همواره در حال جاری شدن است، طوفان و بی‌نظمی بر می‌انگیزد.
آتش شهوتش به یاد مده
و اینچنین آب را به باد مده
هوش مصنوعی: به یاد نیاور حس شهوتش را و تلاش نکن که این احساس را بیهوده از دست بدهی.
در سرت اوست عقل و در رخ رنگ
در کمر سیم و در ترازو سنگ
هوش مصنوعی: در وجود تو هوش و عقل وجود دارد و چهره‌ات زیبایی خاصی دارد. در کمر تو نوار نقره‌ای هست و در ترازوی شخصیتت نیز وزنی از سنگ وجود دارد.
اصل ازو بود و فرع ازو خیزد
اوست آبی که زرع ازو خیزد
هوش مصنوعی: اصل و ریشه از اوست و شاخه‌ها نیز از او می‌رویند. او همان آبی است که گیاهان از آن می‌رویند.
آب روی تو آب پشتت و بس
تیغ آبی چنین به مشت تو بس
هوش مصنوعی: آب چهره‌ات و آب پشتت تنهاست، این تیغ آبی که در دست توست، کافی‌ست.
مهل این نطفه، گر حرام بود
پخته کن کار، اگر نه خام بود
هوش مصنوعی: اگر این نطفه حرام است، زمان را تلف نکن و اقدام کن؛ و اگر حلال است، به آن رشد بده تا به کمال برسد.
نطفه از لقمهٔ حرام و حرج
ندهد فرج را ز نسل فرج
هوش مصنوعی: نطفه‌ای که از لقمه‌ حرام به وجود آمده باشد، نمی‌تواند نسل پاک و سالمی را به وجود آورد.
گندم بد نمی‌توانی کشت
چه طمع میکنی به نطفهٔ زشت؟
هوش مصنوعی: اگر بذر خوب نکاری، انتظار محصول خوب هم نداشته باش. اگر عمل نادرستی انجام دهی، نتیجه‌اش هم خوشایند نخواهد بود.
فرج گورست و اندرو لحدی
صحبت او عذاب هر احدی
هوش مصنوعی: کسی که در گور خود قرار می‌گیرد و در آنجا به گفت‌وگو می‌پردازد، عذاب و درد را برای هر انسان دیگری به ارمغان می‌آورد.
آلتش شهوت تو کور افتاد
زنده زان بی‌کفن بگور افتاد
هوش مصنوعی: آلت لذت تو به خاطر شهوات از کار افتاد و به دلیل آن، زندگی‌اش بدون هیچ پوششی به پایان رسید.
چه بزاید خود از چنان کوری؟
خاصه در وحشت چنان گوری
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است از چنین ناامیدی چیزی زاده شود؟ به ویژه در جایی ترسناک مانند این گور.
زندهٔ خود مکن به گور، ای دل
نام خود بد مکن به زور، ای دل
هوش مصنوعی: ای دل، خود را زنده به گور نکن و نام خود را با زور بد نکن.
راست کن ره چون آب میرانی
ورنه خر در خلاب میرانی
هوش مصنوعی: مسیر خود را به درستی مشخص کن و آن را درست هدایت کن، وگرنه به بیراهه می‌روی و نتیجه‌اش بیهوده خواهد بود.
زن ناپارسا مگیر به جفت
اگر از بهر نسل خواهی خفت
هوش مصنوعی: زن بی‌عفت را به عنوان همسر انتخاب نکن، اگر برای داشتن نسل و فرزندان می‌کوشی و می‌خواهی آینده خوبی بسازی.
که پسر دزد و نابکار آید
بدنهادست و بد به بار آید
هوش مصنوعی: پسری که از دزدان و نابکاران به دنیا آمده، به طور طبیعی ویژگی‌های منفی خواهد داشت و به رفتارهای ناپسند خواهد گرایید.
کند اندیشه با تو روز ستیز
آنچه شیرویه کرد با پرویز
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه‌ام با تو در حال نبرد است، مثل کاری که شیرویه با پرویز انجام داد.
شیر شیرویه چون حرام افتاد
خنجرش را پدر نیام افتاد
هوش مصنوعی: شیر شیرویه زمانی که به خطر افتاده، خنجرش که از پدرش به ارث برده بود، هم در موقعیت ناگوار قرار گرفت.
هر ستم کز چنین پسر باشد
همه در گردن پدر باشد
هوش مصنوعی: هر ظلم و ستمی که این پسر مرتکب شود، مسئولیت آن بر گردن پدر خواهد بود.
او ز خود در عذاب و خلق از وی
پدرش را دعای بد در پی
هوش مصنوعی: او از درون خود در رنج و عذاب است و مردم به خاطر رفتار ناپسندش، به پدرش بد دعا می‌کنند.
زو چه رنجی که دسترنج تو خورد
گرگ پرورده‌ای چه خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: چرا نگران زحماتت باشی وقتی که نتیجه آن را کسی می‌خورد که خودش را در همنشینی با گرگ‌ها بزرگ کرده است؟
به خطا از پسر برنجیدی
زانکه آب خطا تو سنجیدی
هوش مصنوعی: به اشتباه از رفتار پسر ناراحت شدی، زیرا تو اشتباهات او را با دقت ارزیابی نکردی.
قند تلخی فزود، دادهٔ تست
بره گرگی نمود، زادهٔ تست
هوش مصنوعی: شیرینی قند زیادتر شد و این به خاطر توست. رفتار مانند گرگ نشان می‌دهد که تو همان زاده و فرزند این ویژگی‌ها هستی.
پنبه کشتی، طمع به ماش مدار
جو بکاری، عدس نیارد بار
هوش مصنوعی: اگر پنبه بکارید، نباید به برداشت ماش دل‌خوش باشید. اگر در زمین جو بکارید، عدس نخواهید برداشت.
آنکه او را تو زشت کاشته‌ای
خوبی از وی چه چشم داشته‌ای؟
هوش مصنوعی: اگر کسی را که خودت بدکار و بدخلق پرورش داده‌ای، چگونه می‌توانی انتظار خوبی و نیکی از او داشته باشی؟
تخم بد در زمین شوره چه سود؟
در سپیدی سیاهی آرد دود
هوش مصنوعی: کشت بذر ناپاک در خاک شور نتیجه‌ای نخواهد داشت. در سایه‌ سنگینی سیاهی، حتی در روشنایی هم دود و غبار خواهد بود.
جو و گندم چو بر خطا ندهد
آدمی هم جزین عطا ندهد
هوش مصنوعی: اگر انسان در کاشت جو و گندم اشتباه کند، چیزی جز پاداش نادرست دریافت نخواهد کرد.
باید اندیشه هم به دادن شیر
که ز خامیست آن گشادن شیر
هوش مصنوعی: باید فکر کرد که برای به ثمر رساندن هر چیزی، ابتدا باید از مرحله خامی عبور کرد و به شکوفایی دست یافت.
شیر بد خلق تخم شر باشد
شیر بدکاره خود بتر باشد
هوش مصنوعی: شیر خشمگین، نطفه‌ی بدی را تولید می‌کند و شیر بی‌اصلاح هم از او بدتر است.
تو که گر خانه‌ای نهی بنیاد
مزد مزدور جویی و استاد
هوش مصنوعی: اگر تو بر پایه‌ای استوار بنایی برپا کنی، باید در جستجوی پاداش و مزد آن کارگر و استاد باشی.
پس به دست آوری زمینی سخت
آجر و سنگ و خشت و خاک و درخت
هوش مصنوعی: بنابراین، زمین را به دست می‌آوری که پر از آجر، سنگ، خشت، خاک و درخت است.
ساعتی خوبتر برانگیزی
وانگهی خشت و گل فرو ریزی
هوش مصنوعی: ساعتی خوشتر و دلپذیرتر بیدار می‌کنی و سپس اقدامات اصلی و بنیادین را انجام می‌دهی.
چو به کاخی که میکنی از گل
بار این جمله می‌نهی بر دل
هوش مصنوعی: وقتی که با دقت و ملاحظه برای ساختن کاخی از گل تلاش می‌کنی، این کار را با تمام وجود و احساسات قلبی‌ات انجام می‌دهی.
در اساس نتیجه و فرزند
آلت و اختیار بد مپسند
هوش مصنوعی: در حقیقت، نتیجه و حاصل کار و فرزند آنچه که انجام می‌دهی را بر اساس اختیار خودت ارزیابی کن و از چیزهای ناپسند دوری کن.
ورنه فرزند خانه کن باشد
رنج جان و بلای تن باشد
هوش مصنوعی: اگر فرزند خانواده به درستی تربیت نشود، زندگی او با درد و رنج مواجه خواهد بود و سرنوشتش دچار مشکلات و سختی‌ها خواهد شد.

حاشیه ها

1392/02/01 13:05
امین کیخا

بدکاره به معنی ادم فاحشه است و فرصتی است که لغت های نا زیبا ی مهمی را تثبیت کنیم اول به اوستایی به فاحشه جهیک و یا جهیکا می گفته اند سپستر در پهلوی به فاحشه روسپیک می گفته اند که امروزه روسپی شده است و جهیک به جه بدل شده است و سپس جهده یعنی کسی که جه کند و زنا را جهمرزی می گفته اند و سپوختن را مرزیدن کلی لغت شد اما می بایست کسی بگوید ، با پوزش

1403/03/13 20:06
مجید ملک محمد

فاحشه بمعنی فحش دهنده (فحاش) است؛ روسپی اما بمعنی روسپید هست... امین جان کیخا نباید کلمه عربی فاحشه را با واژۀ فارسی روسپی معادل بیانگارند... این کار نادرست است