گنجور

بخش ۳۵ - حکایت

رفت کسری ز خط شهر به دشت
با سواران ز هر طرف میگشت
گلشنی دید تازه و خندان
تر و نازک چو خط دلبندان
پر ز نارنج و نار باغی خوش
زیر هر برگ آن چراغی خوش
گفت: کاب از کدام جویستش؟
که بدین گونه رنگ و بویستش
باغبانش ز دور ناظر بود
داد پاسخ که نیک حاضر بود
گفت: عدل تو داد آب او را
زان نبیند کسی خراب او را
پادشاهی به زور باشد و مرد
مرد را مال دوست داند کرد
مال کس بی‌عمارتی ننهاد
وین عمارت به عدل باشد و داد
از عمارت نظر مدار دریغ
بی‌رعیت چو آب باش و چو میغ
ملک معمول و گنج مالامال
بر کشد تخت را به گردون بال
شاه بی‌شهر چون ستاند باج
شهر بی‌ده زبون شود ز خراج
طلب عدل کن ز شاه و وزیر
گو مدان نحو و حکمت و تفسیر
نحوشان عمر و وزید را شاید
عدلشان عالمی بیاراید
شاه مهر و وزیر ماه بود
زین دو آفاق در پناه بود
شب چو رفت آفتاب در پرده
مه نیابت کند دو صد مرده
ملک را شب وزیر نام اندوز
حارس و پاسبان بود تا روز
نصب این هر دو کردگار کند
نه ز رو مرد بیشمار کند
نشود طالع اختر شاهی
بی‌وجود مدبر داهی
خنجر خسروست و کلک وزیر
سپر ملک روز گیراگیر
شاه باشد به روز عدل چو باغ
مرشب فتنه را وزیر چراغ
وزرا ملک را امینانند
کار فرمای دولت اینانند
وزرایی، که مرکز جاهند
آسمان قبول را ماهند
گر نسازند کار درویشان
وزر باشد وزارت ایشان
خلق صد شهر گشته سر گردان
در پی خواجه در بدر گردان
پی ایشان هزار دل در تست
کام این بیدلان بباید جست
روی چندین هزار دل در تست
کام این بیدلان بباید جست
کار ایشان به دست خویش بساز
مرهم سینه‌های ریش بساز
خیر تاخیر بر نمی‌تابد
خنک آنکس که خیر دریابد
چشم گیتی تویی، مرو در خواب
فرصت از دست میرود، دریاب

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت کسری ز خط شهر به دشت
با سواران ز هر طرف میگشت
هوش مصنوعی: کسری از شهر به دشت رفت و با سوارانی از جهات مختلف در حال گشت و گذار بود.
گلشنی دید تازه و خندان
تر و نازک چو خط دلبندان
هوش مصنوعی: در باغی زیبا، گلی را می‌بینم که تازه و خوشحال است و لطافتش همچون خطی است که بر دل عاشقان نقش بسته است.
پر ز نارنج و نار باغی خوش
زیر هر برگ آن چراغی خوش
هوش مصنوعی: باغی زیبا و پر از درختان نارنج که در زیر هر برگ آن، چراغی درخشان و دلنشین وجود دارد.
گفت: کاب از کدام جویستش؟
که بدین گونه رنگ و بویستش
هوش مصنوعی: سئوال کرد: این آب از کدام منبع می‌آید که این‌چنین رنگ و عطر خاصی دارد؟
باغبانش ز دور ناظر بود
داد پاسخ که نیک حاضر بود
هوش مصنوعی: باغبان از دور به تماشای گل‌ها نشسته بود و پاسخ می‌داد که گل‌ها به خوبی در حال شکوفه دادن هستند.
گفت: عدل تو داد آب او را
زان نبیند کسی خراب او را
هوش مصنوعی: او گفت: عدالت تو باعث می‌شود که کسی نتواند بدی او را ببیند.
پادشاهی به زور باشد و مرد
مرد را مال دوست داند کرد
هوش مصنوعی: اگر شاهی با زور و قدرت به سلطنت رسیده باشد، مردان واقعی به ارزش دوستی و محبت بیشتر اهمیت می‌دهند تا به دارایی و مال.
مال کس بی‌عمارتی ننهاد
وین عمارت به عدل باشد و داد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مال خود را به بی‌فایده‌گی نمی‌گذارد و این بنا بر اساس انصاف و عدالت ساخته شده است.
از عمارت نظر مدار دریغ
بی‌رعیت چو آب باش و چو میغ
هوش مصنوعی: به ساختمان‌های ظاهری توجه نکن، زیرا آنها بدون ارزشند. همچون آب و ابر باش که به دل‌ها می‌رسند و زندگی می‌بخشند.
ملک معمول و گنج مالامال
بر کشد تخت را به گردون بال
هوش مصنوعی: حکومت و سلطنت معمولی و ثروت فراوان بر عرش آسمان جا پیدا می‌کند.
شاه بی‌شهر چون ستاند باج
شهر بی‌ده زبون شود ز خراج
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه از شهری بی‌مدافع باج بگیرد، آن شهر که هیچ حامی و دفاعی ندارد، به خاطر مالیات‌ها و فشارها زبون و ضعیف می‌شود.
طلب عدل کن ز شاه و وزیر
گو مدان نحو و حکمت و تفسیر
هوش مصنوعی: از پادشاه و وزیر عدالت را بخواه، و بدان که علم نحو، حکمت و تفسیر در این زمینه سودی ندارند.
نحوشان عمر و وزید را شاید
عدلشان عالمی بیاراید
هوش مصنوعی: شاید با انصاف و عدالت آنان، جهانی بهتر و زیباتر به وجود بیاید.
شاه مهر و وزیر ماه بود
زین دو آفاق در پناه بود
هوش مصنوعی: شاه به عنوان کسی که محبت و مهر را در دل دارد و وزیر به عنوان کسی که مانند ماه درخشان است، در کنار هم از دو دنیا در پناه و آرامش زندگی می‌کنند.
شب چو رفت آفتاب در پرده
مه نیابت کند دو صد مرده
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا می‌رسد و آفتاب از نظرها پنهان می‌شود، مانند این است که دو صد مرده به یادمان می‌آیند. این شب تاریک و مخفی، خاطرات و احساسات را زنده می‌کند و نشان‌دهندهٔ غم و اندوهی است که در وجود هر فرد وجود دارد.
ملک را شب وزیر نام اندوز
حارس و پاسبان بود تا روز
هوش مصنوعی: شب، وزیر ملک را محافظت و نگهبانی می‌کرد تا طلوع روز فرا رسد.
نصب این هر دو کردگار کند
نه ز رو مرد بیشمار کند
هوش مصنوعی: این دو خدای بزرگ، کارهایشان نه از روی ظاهر و تعداد زیاد انسان‌هاست بلکه بر اساس حکمت و تدبیر خاصی انجام می‌شود.
نشود طالع اختر شاهی
بی‌وجود مدبر داهی
هوش مصنوعی: بدشانسی و ناکامی در سرنوشت یک پادشاه بدون داشتن شخصی هوشمند و کاردان که راه‌نمایی‌اش کند، ممکن است.
خنجر خسروست و کلک وزیر
سپر ملک روز گیراگیر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگی‌های قدرت و جنگندگی به کار می‌رود. در اینجا، "خنجر" نشان‌دهنده‌ی قدرت و جنگ است که به "خسرو" نسبت داده شده و به حاکمیت او اشاره دارد. "کلک" به قلم و آثار وزیر اشاره دارد که در واقع نماد مدیریت و تدبیر در امور مملکت است. "سپر" نیز به عنوان وسیله‌ای برای دفاع از ملک و اعتبار حاکمیت در زمان‌های سخت محسوب می‌شود. در مجموع، این تصویر به توازنی میان قدرت عمل و قدرت اندیشه در مدیریت کشور اشاره دارد.
شاه باشد به روز عدل چو باغ
مرشب فتنه را وزیر چراغ
هوش مصنوعی: در روزگار عدالت، پادشاه مانند باغی می‌باشد که در آن، نوری به نام وزیر وجود دارد که مانع از بروز فتنه‌ها و آشوب‌ها می‌شود.
وزرا ملک را امینانند
کار فرمای دولت اینانند
هوش مصنوعی: وزیران، امانت‌داران مملکت هستند و کار مدیریت دولت به عهده‌ی آنهاست.
وزرایی، که مرکز جاهند
آسمان قبول را ماهند
هوش مصنوعی: وزرایی که در مقام و مقام عالی قرار دارند، مانند ماهی هستند که در آسمان اعتبار و محبوبیت دارند.
گر نسازند کار درویشان
وزر باشد وزارت ایشان
هوش مصنوعی: اگر به کار درویشان اهمیتی ندهند، پس بهتر است که مسئولیت‌ها و وزارت‌ها به دست آنان بیفتد.
خلق صد شهر گشته سر گردان
در پی خواجه در بدر گردان
هوش مصنوعی: مردم در جستجوی معشوق خود در شهرها سرگردان و آشفته‌اند و در پی او به دور و بر می‌چرخند.
پی ایشان هزار دل در تست
کام این بیدلان بباید جست
هوش مصنوعی: به دنبال ایشان هزاران دل در تو موجود است، باید از کام این بی‌خبران لذت برد.
روی چندین هزار دل در تست
کام این بیدلان بباید جست
هوش مصنوعی: در دل‌های زیادی، عشق و محبت نسبت به تو وجود دارد و باید در تلاش باشی تا این شادی را در دل‌های بی‌خبر از عشق پیدا کنی.
کار ایشان به دست خویش بساز
مرهم سینه‌های ریش بساز
هوش مصنوعی: خودتان تلاش کنید و برای زخم‌های دل‌ها درمانی بیابید.
خیر تاخیر بر نمی‌تابد
خنک آنکس که خیر دریابد
هوش مصنوعی: خیر و خوبى هرگز تأخیر نمی‌کند و خوشحال کننده است برای کسی که بتواند به آن دست یابد.
چشم گیتی تویی، مرو در خواب
فرصت از دست میرود، دریاب
هوش مصنوعی: ای چشم جهان، بیدار باش و در خواب نرو، زیرا فرصت‌ها از دست می‌روند. هوشیار باش و از آن‌ها بهره ببر.