گنجور

بخش ۱۸ - سال از حقیقت کاینات

ای پژوهندهٔ حقایق کن
نفسی رخ درین دقایق کن
هر چه پرسم ترا بهانه مجوی
پیش من کج نشین و راست بگوی
این جهانی که اندوریی تو
چیست؟ با خود یکی نگویی تو
اصل او از کجا هویدا شد؟
بود یا خود نبود و پیدا شد؟
چه نخست از عدم پدید آمد؟
که مرین گنج را کلید آمد
متحرک چراست چرخ بلند؟
از چه ساکن شد این زمین نژند؟
آن یکی گرم و گرد گرد چراست؟
وین یکی با سکون و سرد چراست؟
این تف و باد و آب و گرد از چیست؟
وین تر و خشک و گرم و سرد از چیست؟
به چه چیز این زمین قرار گرفت؟
وز چه این تخم بیخ و بار گرفت؟
ظلمت این شب سیاه از چیست؟
نور این آفتاب و ماه از چیست؟
از چه این قلعه سربلند آمد؟
کدخدا چون و خانه چند آمد؟
چند از آن مادرند و چند پدر؟
چندشان دخترست و چند پسر؟
تو چه چیزی؟ چه جوهری؟ چه کسی؟
نرسیدی به خویش، در چه رسی؟
این خرد خود کجا و روح کدام؟
دل که و نفس را چه باشد نام؟
چون فتادی به شهر بیگانه؟
به چه کار آمدی درین خانه؟
این فرستادن پیمبر چیست؟
با تو گر نیست این سخن با کیست؟
از چه پرهیز واجبست اینجا؟
چه حجاب و که حاجبست اینجا؟
سازگاری و مردمی چه بود؟
آدم از چیست و آدمی چه بود؟
زندگانی چگونه باید کرد؟
چه کسان را نمونه باید کرد؟
خلق هر منزلی کدام بود؟
منزل اصل را چه نام بود؟
آنچه دیدی ز سر گدشت بگوی
به چه خیزست باز گشت؟ بگوی
چیست این دوزخ و بهشت کجاست؟
پرسش حال خوب و زشت کجاست؟
تن و جان را عذاب چون باشد؟
هول یوم‌الحساب چون باشد؟
اصل اینها چو نیست جز یک حرف
ز چه پیدا شد این تفاوت ژرف؟
کار این سلطنت مجازی نیست
باز دان این، که کار بازی نیست
همه دانستنیست این به درست
گر ندانسته‌ای گناه از تست
به در آور اصول آن زین جام
تا به کیخسروی براری نام
اگر این نکتها ندانی تو
اندرین خاکدان بمانی تو
آخر این آمدن بکاری بود
وز برای چنین شماری بود
ورنه این دردسر چه میبایست؟
همه خود بود هر چه میبایست
تو بدان آمدی که کار کنی
زین جهان دانش اختیار کنی
همه را بنگری و دریابی
رنج بینی و دردسر یابی
چیست ناموس؟ دل بر او بندی
کیست سالوس؟ خوش بروخندی
دانش این حوالتست به تو
وز خدا این رسالتست به تو
تا حدوث از قدم پدید شود
نسبت بیش و کم پدید شود
ترک این عالم فنا گویی
ملک جاوید را ثنا گویی
جز به علم این کجا توان دانست؟
نفس بی‌علم هیچ نتوانست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پژوهندهٔ حقایق کن
نفسی رخ درین دقایق کن
هوش مصنوعی: ای جویندهٔ حقیقت، در این لحظات نفس بکش و توجه کن.
هر چه پرسم ترا بهانه مجوی
پیش من کج نشین و راست بگوی
هوش مصنوعی: هر بار که از تو سوالی می‌کنم، بهانه‌جویی نکن. در کنار من درست بنشین و صادقانه جواب بده.
این جهانی که اندوریی تو
چیست؟ با خود یکی نگویی تو
هوش مصنوعی: این جهانی که درون توست چیست؟ آیا با خود هیچ گفتگویی نداری؟
اصل او از کجا هویدا شد؟
بود یا خود نبود و پیدا شد؟
هوش مصنوعی: آغاز و حقیقت او از کجا آشکار گشت؟ آیا وجود داشته یا اینکه فقط به وجود آمده است؟
چه نخست از عدم پدید آمد؟
که مرین گنج را کلید آمد
هوش مصنوعی: چگونه چیزی از نبود و عدم به وجود آمد؟ که این گنجینه ارزشمند، کلید خود را پیدا کرد.
متحرک چراست چرخ بلند؟
از چه ساکن شد این زمین نژند؟
هوش مصنوعی: چرا این چرخ بزرگ همچنان می‌چرخد و حرکت می‌کند؟ چرا این زمین افسرده و ساکن شده است؟
آن یکی گرم و گرد گرد چراست؟
وین یکی با سکون و سرد چراست؟
هوش مصنوعی: چرا یکی از آنها پرحرارت و شلوغ است و دیگری آرام و بی‌تحرک؟
این تف و باد و آب و گرد از چیست؟
وین تر و خشک و گرم و سرد از چیست؟
هوش مصنوعی: این هوا و آب و گرد و غبار از کجا آمده‌اند؟ و این رطوبت و خشکی و گرما و سرما چه منبعی دارند؟
به چه چیز این زمین قرار گرفت؟
وز چه این تخم بیخ و بار گرفت؟
هوش مصنوعی: این زمین به چه چیزی استحکام و استقرار پیدا کرد؟ و این دانه چگونه ریشه دواند و رشد کرد؟
ظلمت این شب سیاه از چیست؟
نور این آفتاب و ماه از چیست؟
هوش مصنوعی: این شب تاریک و سیاه به خاطر چیست؟ روشنایی خورشید و ماه به چه دلیلی است؟
از چه این قلعه سربلند آمد؟
کدخدا چون و خانه چند آمد؟
هوش مصنوعی: چرا این دژ به این بلندی و زیبایی ساخته شده است؟ آیا فقط به خاطر کدخدا و چند خانه، چنین قله‌ای به وجود آمده؟
چند از آن مادرند و چند پدر؟
چندشان دخترست و چند پسر؟
هوش مصنوعی: چند نفر از آن‌ها مادر هستند و چند نفر پدر؟ چند نفر دختر دارند و چند نفر پسر؟
تو چه چیزی؟ چه جوهری؟ چه کسی؟
نرسیدی به خویش، در چه رسی؟
هوش مصنوعی: تو چه هستی و چه ارزش و مکانتی داری؟ چرا هنوز به خودشکوفایی نرسیده‌ای و به حقیقت وجودی‌ات دست نیافته‌ای؟
این خرد خود کجا و روح کدام؟
دل که و نفس را چه باشد نام؟
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که وقتی به عمق وجود و وجود خودمان می‌نگریم، با سوالاتی درباره‌ی خرد، روح و نفس مواجه می‌شویم. در واقع، به دنبال درک بهتر از خود و جایگاه‌های مختلف وجودی‌مان هستیم. این شعر به دنبال پاسخ به این سوالات اساسی و فلسفی در مورد ماهیت وجود و هویت انسان است.
چون فتادی به شهر بیگانه؟
به چه کار آمدی درین خانه؟
هوش مصنوعی: چرا به شهری بیگانه آمدی؟ برای چه هدفی در این خانه حضور داری؟
این فرستادن پیمبر چیست؟
با تو گر نیست این سخن با کیست؟
هوش مصنوعی: اینکه پیامبری فرستاده شده، به چه دلیل و به خاطر چیست؟ اگر این سخن و پیام برای تو نیست، پس با چه کسی است؟
از چه پرهیز واجبست اینجا؟
چه حجاب و که حاجبست اینجا؟
هوش مصنوعی: در اینجا سوال می‌شود که چرا باید از چیزی دوری کرد؟ چه چیزهایی مانع و مشکل‌ساز هستند؟
سازگاری و مردمی چه بود؟
آدم از چیست و آدمی چه بود؟
هوش مصنوعی: سازگاری و ارتباط با دیگران چه اهمیتی دارد؟ انسان از چه چیزی شکل می‌گیرد و ماهیت انسانیت چیست؟
زندگانی چگونه باید کرد؟
چه کسان را نمونه باید کرد؟
هوش مصنوعی: زندگی را چطور باید سپری کرد؟ باید به کدام افراد به عنوان الگو نگاه کرد؟
خلق هر منزلی کدام بود؟
منزل اصل را چه نام بود؟
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که هر محلی چه جایگاهی دارد؟ و اصل و اساس آن را چه می‌نامند؟
آنچه دیدی ز سر گدشت بگوی
به چه خیزست باز گشت؟ بگوی
هوش مصنوعی: هر چیزی که تجربه کردی یا مشاهده کردی، بگو که به چه دلیل دوباره برمی‌گردد یا تکرار می‌شود؟ بگو.
چیست این دوزخ و بهشت کجاست؟
پرسش حال خوب و زشت کجاست؟
هوش مصنوعی: بهشتی و دوزخی در کجایند؟ پرسش حال خوب و بد کجاست؟
تن و جان را عذاب چون باشد؟
هول یوم‌الحساب چون باشد؟
هوش مصنوعی: چه عذابی بر تن و جان می‌آید؟ وحشت روز حسابرسی چگونه خواهد بود؟
اصل اینها چو نیست جز یک حرف
ز چه پیدا شد این تفاوت ژرف؟
هوش مصنوعی: اصل اینها اگر فقط یک کلمه باشد، پس چرا این تفاوت عمیق به وجود آمده است؟
کار این سلطنت مجازی نیست
باز دان این، که کار بازی نیست
هوش مصنوعی: این سلطنت و قدرت، واقعی نیست و باید بدانید که این یک بازی و سرگرمی نمی‌باشد.
همه دانستنیست این به درست
گر ندانسته‌ای گناه از تست
هوش مصنوعی: همه چیز واضح و روشن است. اگر هنوز این حقیقت را نمی‌دانی، تقصیر خودت است.
به در آور اصول آن زین جام
تا به کیخسروی براری نام
هوش مصنوعی: از این جام، اصول و قواعد را بیرون بیاور تا نام تو به کیخسرو، پادشاهی بزرگ و معروف، برسد.
اگر این نکتها ندانی تو
اندرین خاکدان بمانی تو
هوش مصنوعی: اگر به این نکته‌ها آگاهی نداشته باشی، در این دنیای مادی و گذرا باقی خواهی ماند.
آخر این آمدن بکاری بود
وز برای چنین شماری بود
هوش مصنوعی: در نهایت، این حضور به دلیلی خاص و به خاطر چنین تعدادی از افراد بوده است.
ورنه این دردسر چه میبایست؟
همه خود بود هر چه میبایست
هوش مصنوعی: اگر چنین مشکلی وجود نداشت، همه چیز همانطور که باید، بود.
تو بدان آمدی که کار کنی
زین جهان دانش اختیار کنی
هوش مصنوعی: تو به این دنیا آمده‌ای تا کارهای خود را انجام دهی و از این جهان علم و دانش کسب کنی و به انتخاب خود برسی.
همه را بنگری و دریابی
رنج بینی و دردسر یابی
هوش مصنوعی: اگر به همه چیز نگاه کنی و درک کنی، متوجه دردها و مشکلات خواهی شد.
چیست ناموس؟ دل بر او بندی
کیست سالوس؟ خوش بروخندی
هوش مصنوعی: ناموس چیست؟ آیا به کسی دل می‌بندی که فریبکار است؟ بهتر است با دلخوشی و لبخند به زندگی ادامه دهی.
دانش این حوالتست به تو
وز خدا این رسالتست به تو
هوش مصنوعی: این علم و دانشی که داری به خاطر خداوند به تو داده شده و مسئولیتی که بر عهده‌ات است نیز از طرف اوست.
تا حدوث از قدم پدید شود
نسبت بیش و کم پدید شود
هوش مصنوعی: وقتی که جدیدی پیش می‌آید، نسبت‌های بیشتری و کمتری نیز به وجود می‌آید.
ترک این عالم فنا گویی
ملک جاوید را ثنا گویی
هوش مصنوعی: اگر از این دنیای گذرا فاصله بگیری، انگار که به ستایش ملک ابدی و جاودان مشغول شده‌ای.
جز به علم این کجا توان دانست؟
نفس بی‌علم هیچ نتوانست
هوش مصنوعی: فقط از طریق دانش می‌توان به حقیقت پی برد. نفس انسان بدون دانش هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد.

حاشیه ها

1398/12/14 23:03
زهرا

با سلام
معنی مصرع اول را اساتید توضیح و تفسیر بفرمایند
ممنون

1398/12/15 00:03
nabavar

گرامی زهرا
من استاد نیستم ولی:
ای پژوهندهٔ حقایق کُن
نفسی رخ درین دقایق کُن
کُن مصرع اول به مانای بباش است ، معروفترین کاربرد آن در جمله ی معروف ” کُن فَیَکون “ مشتق از ” کان یکون کوناً “بوده
کُن در مصرع دوم امر به انجام دادن است.
می گوید: ای آنکه در امور آفرینش تحقیق می کنی لحظه ای به این نکته ها که می گویم نظر و دقت کن

1398/12/15 00:03
nabavar

گرامی زهرا
جواب شما در بازبینی قرنطینه شده