بخش ۱۶ - در طامات
ساقی ار صاف نیست، زان دردی
قدحی ده، که خواب من بردی
نیست صافی، مهل که جوش کنم
جام دردم بده، که نوش کنم
صف پیشینه صافها خوردند
درد دردی به من رها کردند
درد دل را به درد بنشانم
درد بهتر که درد برجانم
اقتضای زمان ما اینست
چه توان کرد ؟ از آن ما اینست
گر چه آن دوستان ز دست شدند
خنک آنان که زود مست شدند!
دلم از جان خویش سیر آمد
دور او بیش ده، که دیر آمد
مست بگذار در بیابانش
شب چو بیگه شود بخوابانش
جایش این به که جای خوابی هست
ور خمارش کند شرابی هست
روز مرگ ار به حال بد باشم
بده این جام، تا به خود باشم
چون اجل در کشد به خود تنگم
بنه این جام بر سر سنگم
تا چو آید دل از دهان بر لب
جام بر کف رویم و جان بر لب
بخش ۱۵ - در تخلص به اسم خواجه غیاثالدین: ای دل، از حکم زیجهای کهنبخش ۱۷ - در غزل: مطرب، آخر تو نیز شادم کن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی ار صاف نیست، زان دردی
قدحی ده، که خواب من بردی
هوش مصنوعی: ای ساقی، اگر نوشیدنیات صاف نیست، یک جرعه به من بده تا از دردی که خوابم را ربوده، آرامش پیدا کنم.
نیست صافی، مهل که جوش کنم
جام دردم بده، که نوش کنم
هوش مصنوعی: هیچ چیز صاف و بینقصی وجود ندارد. صبر کن تا من داغی و جوش دردهایم را بیان کنم و سپس لیوانی از دردهایم به من بده که بنوشم.
صف پیشینه صافها خوردند
درد دردی به من رها کردند
هوش مصنوعی: در صفی که برای صاف کردن دلها بودند، درد و رنجی برای خودم برداشتند و من را به حال خود رها کردند.
درد دل را به درد بنشانم
درد بهتر که درد برجانم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درد و دل خود را با کسی در میان بگذارم، بهتر است که این درد را در دل نگهدارم تا اینکه بخواهم کسی را با آن آزار دهم.
اقتضای زمان ما اینست
چه توان کرد ؟ از آن ما اینست
هوش مصنوعی: زمانه ما به گونهای است که نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. آنچه از آن ماست، همین است.
گر چه آن دوستان ز دست شدند
خنک آنان که زود مست شدند!
هوش مصنوعی: با اینکه دوستان از دست رفتند، خوشا به حال کسانی که زود به شوق و شیدایی رسیدند!
دلم از جان خویش سیر آمد
دور او بیش ده، که دیر آمد
هوش مصنوعی: دل من از عشق دوری او خسته و خالی است، هرچقدر هم او به تأخیر بیفتد، بیشتر از این نمیتوانم تحمل کنم.
مست بگذار در بیابانش
شب چو بیگه شود بخوابانش
هوش مصنوعی: در بیابان هنگامی که شب میشود، او را سرشار از نوشی نشان بگذار و وقتی صبح میرسد، بگذار آرام بخوابد.
جایش این به که جای خوابی هست
ور خمارش کند شرابی هست
هوش مصنوعی: جای آن است که خوابگاه باشد، اگر هم خواب آلودگی وجود داشته باشد، نوشیدنیای نیز برایش هست.
روز مرگ ار به حال بد باشم
بده این جام، تا به خود باشم
هوش مصنوعی: اگر روز مرگم در حال ناخوشی باشم، این جام را به من بدهید تا به خودم بیایم.
چون اجل در کشد به خود تنگم
بنه این جام بر سر سنگم
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ به سراغم بیاید، این جام را بر روی سنگ بگذارید.
تا چو آید دل از دهان بر لب
جام بر کف رویم و جان بر لب
هوش مصنوعی: زمانی که دل از سینهام بیرون بیفتد و به آخرین لحظات زندگی نزدیک شوم، من با در دست داشتن جامی، روی به زندگی خواهم آورد.