گنجور

بخش ۱۰۸ - در معنی سماع

عاشقی کو سخن باو شنود
هر چه وارد شود نکو شنود
آن زمانت رسد سراندازی
کانچه داری جزو براندازی
دف چه باید؟ که زخم پنجه خورد
نی ز دست و ز دم شکنجه خورد
تا تو در چرخ وای وای زنی
همچو مصروع دست و پای زنی
لب آن از دمیدن آبله کرد
کف این از کفیدنش گله کرد
تو اگر واصلی وسیلت چیست؟
و گرت حالتیست حیلت چیست؟
سهل وجدی و حالتی باشد
که بسازی و آلتی باشد
این تفاوت ز بهر خام بود
پخته را یک نفس تمام بود
چه تواند چونی تهی مغزی؟
صفت صورت چنان نغزی
صفت او زبان حال کند
چه بود ناله‌ای که نال کند؟
زود بر خود چو دف بدری پوست
گر تجلی کند حقیقت دوست
شتر مست را علف چه بود؟
عاشق چنگ و نای و دف چه بود؟
لایزالیست حالت ایشان
بیمقالی مقالت ایشان
داده در سر و در ملا دل و هوش
به زبانی ز بی‌زبانی گوش
بوی بادی که آن ز نجد آید
سنگ اگر بشنود به وجد آید
دوست بی‌ترجمان سخن گوید
لب او بی‌زبان سخن گوید
ز لبش گر سخن نیوش آیی
بی‌سخن تا ابد به جوش آیی
دف قوال را دریدی تو
ز چه برمیجهی؟ چه دیدی تو؟
با چنین آش و شربت و بریان
چیست آن چشم خیرهٔ گریان؟
خود نپرسی که از چه مالست این؟
از حرامست یا حلالست این؟
چشم بر هم نهی، فرو مالی
بر هوا میجهی و مینالی
شمع و قندیل و نای و دف باید
لوت و بریان چهار صف باید
بر نهالی نهاده بالش را
تا تو یاد آوری جمالش را
زین سماعت چه چیز نظم شود؟
بجزین لوتها که هضم شود؟
اینکه در شعر میگرایی گوش
مدتی بر سماع قرآن کوش
تا ز هر نکته بشنوی رازی
که به جز آز ما مورز آزی
سخن پخته جوی و گوشش کن
نفس ار خام زد خموشش کن
میوهٔ پخته خور، که بیرنجست
میوهٔ خام اصل قولنجست
نفس عاشقان بسوز بود
وین دگرها چو شمع روز بود
سخنی کان ز اهل درد آید
همچو جان در ضمیر مرد آید
پی به تحقیق ذات نابرده
ره به اسم و صفات نابرده
آنچه تقدیس را شعار بود
و آنچه تنزیه را بکار بود
حق الهام را ندانسته
دفع وسواس نا توانسته
ضبط ناکرده پیش دل به درست
تا بانجام کار خود ز نخست
کی میسر شود ز عالم مجد
که درآید سر مرید به وجد؟
این سماعی، که عرف و عاداتست
پیش ما مانع سعاداتست
تا نمیری ز حرص و شهوت و آز
نشود گوش آن سماعت باز
قوت دل را ز تن چو عور کند
به سماع چنان چه شور کند؟
روح چون در جمال حق پیوست
جنبش پای چون بماند و دست؟
در بدایت سماع بد نبود
در نهایت سماع خود نبود
آن که از جام وصل مست شود
کی به جنبش دراز دست شود؟
پیش جمعی که این سماع رواست
مینماید که بر سبیل دواست
زانکه طالب پس از ریاضت سخت
که برون آورد ز خلوت رخت
آن وقایع که بود کم باشد
جانش از فقد آن دژم باشد
هم زادمان ذکر خسته بود
هم ز حرمان خود شکسته بود
منقبض گردد از تغیر حال
رنج بیند ز وحشت و ز ملال
اگرش رای شیخ فرماید
که: سماع سخن کند، شاید
تا از آن واردات یاد کند
دل خود زان حضور شاد کند
تو که سودای زلف داری و خال
زین سماعت چه وجد باشد و حال
ز سماع آنکه این خبر دارند
هر یکی مشربی دگر دارند
جنبش آنکه این خبر دارند
هر یکی مشربی دگر دارند
جنبش آنکه نفس او ملکیست
چرخ باشد، که جنبش فلکیست
میل بالاست نقش بر بستن
زین جهان و جهانیان رستن
در چنان بیخودی سرافشانی
نفی غیر خداست، تا دانی
هیات نفس تا کدام بود؟
جنبش شخص از آن مقام بود
لا ابالی نظر به این نکند
سر این حال را یقین نکند
هر کجا نغمه‌ایست یا سازی
بم و زیر و دف و خوش آوازی
خانهٔ خوب و مردم از هر دست
زاهد و رند و پیر و کودک و مست
زن و نظاره‌ای پر از در و بام
پیش ایشان سماع دارد نام
گر چه اینجا همه سراندازیست
حال درویش حد اینبازیست
زانکه هست این روش زنان را نیز
بر سر کوچه کودکان را نیز
مپسند این سماع در دانش
بی‌زمان و مکان و اخوانش
عارفی راست این سماع حلال
که بود واقف از حقیقت حال

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقی کو سخن باو شنود
هر چه وارد شود نکو شنود
هوش مصنوعی: محبت به گونه‌ای است که عاشق هر آنچه را که به معشوق وارد می‌شود، با گوش جان می‌شنود و همه آن‌ها را نیکو و زیبا می‌داند.
آن زمانت رسد سراندازی
کانچه داری جزو براندازی
هوش مصنوعی: زمانی می‌رسد که باید از چیزهایی که داری جدا شوی و آن‌ها را پشت سر بگذاری.
دف چه باید؟ که زخم پنجه خورد
نی ز دست و ز دم شکنجه خورد
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که برای چه چیزی باید نگران بود؟ چون درد و رنج از سوی دیگران بر ما می‌رسد و این رنج‌ها به خاطر اعمال و رفتار ما نیست، بلکه ناشی از فشارها و آسیب‌هایی است که از محیط و اطرافمان دریافت می‌کنیم.
تا تو در چرخ وای وای زنی
همچو مصروع دست و پای زنی
هوش مصنوعی: وقتی تو در گردونه زندگی به شدت دچار مشکل و عذاب هستی، مانند کسی که بی‌هدف تلاش می‌کند و دچار درد و رنج است.
لب آن از دمیدن آبله کرد
کف این از کفیدنش گله کرد
هوش مصنوعی: لب آن شخص به دلیل مشکلاتی که به وجود آمده، پوست آسیبی دیده است و او از تغییراتی که در حال رخ دادن است شکایت می‌کند.
تو اگر واصلی وسیلت چیست؟
و گرت حالتیست حیلت چیست؟
هوش مصنوعی: اگر تو به حقیقت رسیده‌ای، وسیله‌ات چیست؟ و اگر حالتی داری، تدبیرت چیست؟
سهل وجدی و حالتی باشد
که بسازی و آلتی باشد
هوش مصنوعی: این عبارت می‌گوید که در شرایطی ساده و آسان، می‌توان به راحتی چیزی را خلق کرد یا ابزاری را تهیه کرد. در واقع، اشاره به این دارد که در مواقعی که شرایط مساعد باشد، می‌توان کارهای خلاقانه یا مفیدی انجام داد.
این تفاوت ز بهر خام بود
پخته را یک نفس تمام بود
هوش مصنوعی: این تفاوت به خاطر ناپختگی است، زیرا فرد پخته می‌تواند با یک نفس همه چیز را درک کند و جایگاه بالاتری دارد.
چه تواند چونی تهی مغزی؟
صفت صورت چنان نغزی
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانی خالی از فکر و اندیشه باشی؟ زیبایی و ویژگی‌های ظاهری به تنهایی کافی نیستند.
صفت او زبان حال کند
چه بود ناله‌ای که نال کند؟
هوش مصنوعی: صفت او خود را به وضوح نشان می‌دهد، پس چه چیزی می‌تواند باشد جز صدایی که به گوش می‌رسد؟
زود بر خود چو دف بدری پوست
گر تجلی کند حقیقت دوست
هوش مصنوعی: اگر به زودی خود را مانند دفی بی‌تاب نشان دهی، هنگامی که حقیقت دوست نمایان شود، تأثیر آن را خواهی دید.
شتر مست را علف چه بود؟
عاشق چنگ و نای و دف چه بود؟
هوش مصنوعی: شتر مست در حالتی است که نسبت به علف بی‌خیال و بی‌توجه است. همین‌طور، فرد عاشق هم در ترجیح احساسات و زیبایی‌های موسیقی، مانند صدای چنگ و نای و دف، غرق شده و به چیزهای دیگر اهمیت نمی‌دهد.
لایزالیست حالت ایشان
بیمقالی مقالت ایشان
هوش مصنوعی: حالت آن‌ها همیشه تغییر ناپذیر است و سخنانشان بی‌نقص و بدون هیچ گونه ایرادی است.
داده در سر و در ملا دل و هوش
به زبانی ز بی‌زبانی گوش
هوش مصنوعی: در دل و ذهن من احساسات و فکرهایی وجود دارد که نمی‌توانم به راحتی بیان کنم. این در حالی است که زبانم از بیان آن‌ها ناتوان است و تنها می‌توانم با گوش سپردن به دیگران، این احساسات را درک کنم.
بوی بادی که آن ز نجد آید
سنگ اگر بشنود به وجد آید
هوش مصنوعی: بوی باد از سمت نجد که می‌آید، سنگ هم اگر بشنود به وجد و شادی درمی‌آید.
دوست بی‌ترجمان سخن گوید
لب او بی‌زبان سخن گوید
هوش مصنوعی: دوست بدون نیاز به ترجمه صحبت می‌کند، و زبان او به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی هیچ زبانی ندارد.
ز لبش گر سخن نیوش آیی
بی‌سخن تا ابد به جوش آیی
هوش مصنوعی: اگر از لب او سخن بشنوی، بدون کلام می‌توانی همیشه در جوش و خروش باشی.
دف قوال را دریدی تو
ز چه برمیجهی؟ چه دیدی تو؟
هوش مصنوعی: چرا خود را به زحمت می‌اندازی و به این موضوع خود را مشغول کرده‌ای؟ چه چیزی را مشاهده کرده‌ای که اینقدر تحت تاثیر قرار گرفته‌ای؟
با چنین آش و شربت و بریان
چیست آن چشم خیرهٔ گریان؟
هوش مصنوعی: با این همه غذا و خوراک خوشمزه، آن چشم گریانی که بی‌وقفه می‌نگرد، چه چیزی را می‌خواهد؟
خود نپرسی که از چه مالست این؟
از حرامست یا حلالست این؟
هوش مصنوعی: به خود اجازه نده که بپرسی این مال از کجا به دست آمده است؛ آیا حلال است یا حرام؟
چشم بر هم نهی، فرو مالی
بر هوا میجهی و مینالی
هوش مصنوعی: وقتی چشم‌هایت را می‌بندی، احساس سبکی می‌کنی و در دنیای خیال و رویاها پرواز می‌کنی و به آرامش می‌رسی.
شمع و قندیل و نای و دف باید
لوت و بریان چهار صف باید
هوش مصنوعی: شمع و چراغ و نی و دف باید باشد، و چهار نوع سرگرمی و شادی در آنجا وجود داشته باشد.
بر نهالی نهاده بالش را
تا تو یاد آوری جمالش را
هوش مصنوعی: بر روی نهالی، بالشتی گذاشته‌ام تا تو به یاد زیبایی‌اش بیفتی.
زین سماعت چه چیز نظم شود؟
بجزین لوتها که هضم شود؟
هوش مصنوعی: از این شنیدن چه چیزی منظم خواهد شد؟ جز اینکه این نغمه‌ها در هم می‌آمیزد و در می‌نوردد؟
اینکه در شعر میگرایی گوش
مدتی بر سماع قرآن کوش
هوش مصنوعی: به این معنی است که در زمان غم و اندوه، به مدت کوتاهی به صدای دلنشین قرآن گوش فرا بده و از آن لذت ببر.
تا ز هر نکته بشنوی رازی
که به جز آز ما مورز آزی
هوش مصنوعی: برای یاد گرفتن یک راز، باید از هر نکته‌ای که می‌شنوی بهره‌برداری کنی، زیرا فقط با آزمایش و تجربه است که می‌توان به حقیقت‌ها دست یافت.
سخن پخته جوی و گوشش کن
نفس ار خام زد خموشش کن
هوش مصنوعی: یاران خوب و خردمند را بشنو و از سخنانشان بهره ببر، اما اگر کسی حرفی بی‌محتوا و بی‌پایه زد، بهتر است سکوت کنی و به آن توجه نکنی.
میوهٔ پخته خور، که بیرنجست
میوهٔ خام اصل قولنجست
هوش مصنوعی: میوه‌ای که آماده و پخته شده را بخور، زیرا میوهٔ خام می‌تواند باعث درد و مشکل شود.
نفس عاشقان بسوز بود
وین دگرها چو شمع روز بود
هوش مصنوعی: عاشقان به شدت احساساتشان را تجربه می‌کنند و مانند شمعی که در نور روز خاموش می‌شود، دیگران به آسانی تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند.
سخنی کان ز اهل درد آید
همچو جان در ضمیر مرد آید
هوش مصنوعی: اگر سخنی از دل کسانی که دردمند هستند بیان شود، مانند جان در عمق وجود انسان می‌نشیند و تأثیر عمیقی می‌گذارد.
پی به تحقیق ذات نابرده
ره به اسم و صفات نابرده
هوش مصنوعی: برای درک حقیقت و ذات واقعی چیزها، باید فراتر از نام‌ها و ویژگی‌های ظاهری آنها برویم و فقط با دانستن نام‌ها و صفات نمی‌توان به شناخت عمیق‌تر رسید.
آنچه تقدیس را شعار بود
و آنچه تنزیه را بکار بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای ستایش و احترام به کار می‌رود و هر چیزی که برای پاکی و دوری از عیب مورد استفاده قرار می‌گیرد.
حق الهام را ندانسته
دفع وسواس نا توانسته
هوش مصنوعی: شخصی که نتوانسته به خوبی الهام الهی را درک کند، نمی‌تواند وسواس‌های فکری را از دل خود دور کند.
ضبط ناکرده پیش دل به درست
تا بانجام کار خود ز نخست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که قبل از انجام کارها و رسیدن به هدف، باید به درستی و با دقت آنها را در ذهن نگه داشت و ریشه‌ای و اصولی به آنها توجه کرد. در واقع، نتیجه‌ی کار به کیفیت و نحوه‌ی شروع آن بستگی دارد.
کی میسر شود ز عالم مجد
که درآید سر مرید به وجد؟
هوش مصنوعی: چه زمانی امکان دارد که از دنیای مادی، بزرگی و عظمت به وجود آید که سر مریدی به شوق و احساس درآید؟
این سماعی، که عرف و عاداتست
پیش ما مانع سعاداتست
هوش مصنوعی: این نوع رفتار و عادت‌هایی که بین مردم رایج است، مانع رسیدن به خوشبختی و سعادت واقعی ماست.
تا نمیری ز حرص و شهوت و آز
نشود گوش آن سماعت باز
هوش مصنوعی: تا زمانی که از شوق و تمایل‌های بی‌پایه و آز و طمع رهایی نیابی، نمی‌توانی به درک و شنیدن حقایق عمیق نائل شوی.
قوت دل را ز تن چو عور کند
به سماع چنان چه شور کند؟
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت دل از بدن جدا شود، آیا به حالت شوق و شور و حالتی مستانه در می‌آید؟
روح چون در جمال حق پیوست
جنبش پای چون بماند و دست؟
هوش مصنوعی: وقتی که روح به زیبایی حق ملحق می‌شود، آیا دیگر حرکات جسمی مثل پا و دست برایش اهمیت دارند؟
در بدایت سماع بد نبود
در نهایت سماع خود نبود
هوش مصنوعی: در آغاز سماع و شور و شوق، وضع چندان بدی وجود ندارد، اما در پایان این حالت شور، خود را به وضوح نشان می‌دهد و ممکن است به مشکلاتی منجر شود.
آن که از جام وصل مست شود
کی به جنبش دراز دست شود؟
هوش مصنوعی: کسی که از شراب وصال معشوق سرمست می‌شود، آیا باز هم به کارهای دیگر و جنب و جوش می‌پردازد؟
پیش جمعی که این سماع رواست
مینماید که بر سبیل دواست
هوش مصنوعی: در حضور افرادی که این نوع رقص و موسیقی را مجاز می‌دانند، نمایان می‌شود که این کار مانند دارو عمل می‌کند.
زانکه طالب پس از ریاضت سخت
که برون آورد ز خلوت رخت
هوش مصنوعی: چون شخصی بعد از تمرینات و زحمت‌های زیاد از تنهایی و انزوا خارج می‌شود.
آن وقایع که بود کم باشد
جانش از فقد آن دژم باشد
هوش مصنوعی: وقایع و اتفاقات ناگوار اگر کم باشد، نشان‌دهنده‌ی فقدان و غم و اندوهی عمیق‌تر است.
هم زادمان ذکر خسته بود
هم ز حرمان خود شکسته بود
هوش مصنوعی: ما از ناراحتی و خستگی یاد می‌کردیم و از تلخی‌های زندگی شکست خورده بودیم.
منقبض گردد از تغیر حال
رنج بیند ز وحشت و ز ملال
هوش مصنوعی: به خاطر تغییر شرایط، دچار تنگی و دلهره می‌شود و از احساس ترس و ناراحتی رنج می‌برد.
اگرش رای شیخ فرماید
که: سماع سخن کند، شاید
هوش مصنوعی: اگر نظر شیخ این باشد که باید به شنیدن سخنان پرداخته شود، ممکن است...
تا از آن واردات یاد کند
دل خود زان حضور شاد کند
هوش مصنوعی: دل خود را با یاد آن واردات، از آن حضور شاداب و خوشحال می‌کند.
تو که سودای زلف داری و خال
زین سماعت چه وجد باشد و حال
هوش مصنوعی: تو که به زیبایی و جذابیت زلف و خال خود علاقمندی، در این موقعیت چه شور و شوقی باید داشته باشی؟
ز سماع آنکه این خبر دارند
هر یکی مشربی دگر دارند
هوش مصنوعی: هر کسی که از حال و هوای این ماجرا آگاه است، رویکرد و نگاه متفاوتی به آن دارد.
جنبش آنکه این خبر دارند
هر یکی مشربی دگر دارند
هوش مصنوعی: هر کسی که از این خبر آگاه است، نظر و دیدگاه متفاوتی دارد.
جنبش آنکه نفس او ملکیست
چرخ باشد، که جنبش فلکیست
هوش مصنوعی: حرکت و جنبش کسی که نفسش مملو از ملکوت و الطاف الهی است، همچون حرکت دورانه و هماهنگ آسمان‌هاست.
میل بالاست نقش بر بستن
زین جهان و جهانیان رستن
هوش مصنوعی: تمایل به اوج‌گیری و آزاد شدن از محدودیت‌های زندگی و دنیا دارند.
در چنان بیخودی سرافشانی
نفی غیر خداست، تا دانی
هوش مصنوعی: در حالتی از غفلت و عدم توجه به دیگران، تنها وجود خدا نمایان است و این را بفهمی.
هیات نفس تا کدام بود؟
جنبش شخص از آن مقام بود
هوش مصنوعی: حرکت و جنبش انسان به خاطر جوهر و روح اوست، پس نفس و روح او چه زمانی در حالت سکون و آرامش خواهند بود؟
لا ابالی نظر به این نکند
سر این حال را یقین نکند
هوش مصنوعی: شخصی به چیزهایی که در حال حاضر می‌بیند و تجربه می‌کند، بی‌اعتناست و مطمئن نیست که چطور به این وضعیت پاسخ بدهد.
هر کجا نغمه‌ایست یا سازی
بم و زیر و دف و خوش آوازی
هوش مصنوعی: هر جا که صدای موسیقی، نغمه یا سازی وجود داشته باشد، به ریتم و لحن خوب و دلنشینی اشاره دارد.
خانهٔ خوب و مردم از هر دست
زاهد و رند و پیر و کودک و مست
هوش مصنوعی: خانه‌ای خوب با مردمی از همه نوع: زاهد و رند، پیر و جوان، و حتی کسانی که مست هستند.
زن و نظاره‌ای پر از در و بام
پیش ایشان سماع دارد نام
هوش مصنوعی: زن و نگاهی پر از زیبایی و دلبستگی به زندگی، در برابر آنها رقص و شادی را به همراه دارد.
گر چه اینجا همه سراندازیست
حال درویش حد اینبازیست
هوش مصنوعی: هرچند که در اینجا همه در حال خودنمایی و نمایش هستند، اما درویش در این بازی محدودیتی دارد و تنها به مسیر خود می‌پردازد.
زانکه هست این روش زنان را نیز
بر سر کوچه کودکان را نیز
هوش مصنوعی: چون این رفتار زنان در کوچه‌ها بر کودکان نیز تأثیر دارد.
مپسند این سماع در دانش
بی‌زمان و مکان و اخوانش
هوش مصنوعی: این نوع از شادی و شادمانی را که به هیچ زمان و مکانی وابسته نیست و برادرانش را قبول نداشته باش.
عارفی راست این سماع حلال
که بود واقف از حقیقت حال
هوش مصنوعی: یک عارف واقعی کسی است که با حقیقت وجود آشناست و به درستی می‌داند که این نوع صدا و ساز، حلال و مجاز است.