گنجور

بخش ۱۰۹ - در صفت عارف و عرفان

از در معرفت مگردان روی
کام جویی، به شهر عرفان پوی
کندرین گرد شهسوارانند
علم او را خزانه دارانند
به امانت ز حق پیام رسان
سخن او به خاص و عام رسان
لطف حق درج در شمایلشان
حرز و تعویذ حق حمایلشان
نفسی جز به یاد حق نزنند
جز به فرمان حق نطق نزنند
عون عصمت حصارشان گشته
روح و رحمت نثارشان گشته
گر درآید به یادشان جز دوست
بدرانند یاد خود را پوست
جز رخ او بهر چه در نگرند
گر چه طاعت بود، گنه شمرند
به ادب گشته مستقیم احوال
دیده ور گشته در طریق کمال
پشت بر کار این جهان کرده
آن جهان سود و این زیان کرده
برده خود را به گوشه‌ای بی‌برگ
روح تسلیم کرده پیش از مرگ
عشق آن دلستان به قوت درد
اشکشان سرخ کرده، رخشان زرد
دیده بر مرصد بشارت او
گوش بر رمز و بر اشارت او
گفته تکبیر سست پیوندی
بر جهان و بر آرزومندی
در صفتهای او نظر کرده
ز انجم و آسمان گذر کرده
در خرابی بود عمارتشان
وز سر نیستی امارتشان
رخ پر از گرد و موی آشفته
ترک دنیا و آخرت گفته
حنظل از دست دوست باز خورند
ور تو شکر دهی به ناز خورند
نه تبسم به جاه و مال کنند
نه نشاط از نظام حال کنند
بی‌نشان در نشست و خاست همه
از کژی دور و گشته راست همه
بر نپیچند رخ ز شارع شرع
گوش دارند اصل او با فرع
هر چه‌شان دور دارد از در دوست
گر بهشتست، خاک بر سر اوست
نظر از منزلی بلند کنند
ناپسند جهان پسند کنند
چون کسی اندرین اصول رسد
زود در پایهٔ وصول رسد
جام انس و لقاش نوشانند
خلعت اصطفاش پوشانند
تا شود در حضور و غیبت او
همه دلها ملا ز هیبت او
یکدم از کار حق نپردازد
چشم بر کار خود بیندازد
از فلک هر چه میرسد به ظهور
بر دل او کند نخست عبور
بگشاید ز فیض حاصل او
چشمهٔ علم غیب بر دل او
هر چه از فیض او براندوزد
به دگر طالبان در آموزد
گر سخن سخت گوید و گر سست
به خدا گوید آنچه گوید رست
هر کسی را که یافت قابل آن
زودش آورد در مقابل آن
مرد کو هر مقام را دانست
وارد خاص و عام را دانست
راه را جبرییل داند شد
راهرو را دلیل داند شد
هر چه داند در آن ارادت حق
باز گوید هم از افادت حق
گر چه دانست، لاف بس نزند
بی‌اجازت دلش نفس نزند
گاه پیدا کند خدای او را
تا بدانند اهل رای او را
گه بپوشد ز دیگرانش رخ
تا نبینند منکرانش رخ
به خودش هر دم انتباه کند
نهلد کش ریا تباه کند
زانکه شرک از ریا پدید آید
در هر فتنه را کلید آید
چون شود نفس او ز شرک تهی
رخ نهد کار نفس او به بهی
سر او چون تمام نور شود
مورد و مصدر امور شود
نور گیرد دلش به مایهٔ ذکر
پرورشها کند به دایهٔ ذکر
دل چو چندی درین مجاهده شد
نظرش لایق مشاهده شد
در تجلی به نور غرق شود
فرق او پای و پای فرق شود
صفت او ازو فرو شویند
ز صفاتی دگر سخن گویند
بر دلش داوری گذر نکند
جز به روی یکی نظر نکند
تا به جایی رسد که خود نبود
نقش نیک و نشان بد نبود
جز دوام حضور نشناسد
غیر از اشراق نور نشناسد
در نهایت رسد بدایت او
پر شود عالم از هدایت او
شقه‌های غطا براندازد
تحفه‌های عطا در اندازد
بلکه خود هر دو سر شوند یکی
بنماند دگر غبار شکی
چون دویی دور شد ز دیده و گوش
نیست ببیننده بهتر از خاموش
مرد را جمله دل چو دیده شود
قیل و قال از کجا شنیده شود؟
پردلانی که این حقایق را
باز دیدند و این دقایق را
پشت بر کار این جهان کردند
آن جهان سود و این زیان کردند
آنکه بر خویشتن کشید قلم
نکشد بار بوق و طبل و علم
جان ایزدپرست را به ضمیر
نگذرد یاد پادشاه و امیر
هر که با کردگار کاری داشت
در دل خویش غیر او نگذاشت
از کلیم آنکه او بپرهیزد
به گلیم تو کی فرو خیزد؟
گفته: «هذا فراق یا موسی»
چون رود در جوال با موسی؟
نظری زین بلندبینان بس
چه نظر؟ کالتفات اینان بس
هر چه داری به راهشان انداز
خویش را در پناهشان انداز
پیش اینان به جز نیاز مبر
شوخی و امتحان و آز مبر
بنده نامان پادشاه اینند
تاج بخشان بی‌کلاه اینند
جام ایشان به سفله مست مده
دامن حبشان ز دست مده
جان عارف به قرب اوست غنی
چه کند یاد این جهان دنی؟
چون نباشد ز جام عزت مست
خنجر قربتی چنان در دست
صاحب تخت و مالک تاجست
به لباس دگر چه محتاجست؟
هر که با این صفت نگردد جفت
او به خلوت نرفت و ذکر نگفت
سر توحید ازین گروه شنو
ورنه سرگشته در بدر میرو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از در معرفت مگردان روی
کام جویی، به شهر عرفان پوی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال رسیدن به خواسته‌های مادی و دنیوی هستی، نباید از درک و معرفت دور شوی و باید به سوی شناخت و حقیقت حرکت کنی.
کندرین گرد شهسوارانند
علم او را خزانه دارانند
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که در میان سواران، او کسی است که پرچم و نشانه‌اش را نگه‌داری می‌کنند. اشاره به مقام و جایگاه بلند او دارد که دیگران مسئول و مواظب او هستند.
به امانت ز حق پیام رسان
سخن او به خاص و عام رسان
هوش مصنوعی: پیام خدا را به امانت منتقل کن و آن را به همگان برسان.
لطف حق درج در شمایلشان
حرز و تعویذ حق حمایلشان
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که لطف الهی در ویژگی‌ها و ظاهر آن‌ها نمایان است و حمایت خداوند بر دوش آن‌ها قرار دارد.
نفسی جز به یاد حق نزنند
جز به فرمان حق نطق نزنند
هوش مصنوعی: تنها زمانی نفس می‌کشد که به یاد خدا باشد و تنها زمانی صحبت می‌کند که بر اساس دستور خدا باشد.
عون عصمت حصارشان گشته
روح و رحمت نثارشان گشته
هوش مصنوعی: کمک و حمایت الهی مثل دژی اطراف آنها را احاطه کرده و رحمت الهی به سوی آنها پراکنده شده است.
گر درآید به یادشان جز دوست
بدرانند یاد خود را پوست
هوش مصنوعی: اگر کسی جز دوست خود را به یاد بیاورد، باید یاد خود را فراموش کند.
جز رخ او بهر چه در نگرند
گر چه طاعت بود، گنه شمرند
هوش مصنوعی: غیر از چهره او، اگر به چیز دیگری نگاه کنند، حتی اگر کار خوبی هم باشد، گناه به حساب می‌آید.
به ادب گشته مستقیم احوال
دیده ور گشته در طریق کمال
هوش مصنوعی: آدم با ادب و تربیت، به خوبی درک کرده و در مسیر رشد و کمال قرار گرفته است.
پشت بر کار این جهان کرده
آن جهان سود و این زیان کرده
هوش مصنوعی: شخصی به فعالیت‌ها و کارهای دنیای حاضر پشت کرده و به دنیای دیگر روی آورده است و از این رو، آن دنیا برای او سودمند است، در حالی که این دنیا برایش ضرر داشته است.
برده خود را به گوشه‌ای بی‌برگ
روح تسلیم کرده پیش از مرگ
هوش مصنوعی: انسان در زندگی خود به جایی رسیده که در سکوت و آرامش، تسلیم مسائل و چالش‌ها شده و حالا فقط منتظر پایان کارش است.
عشق آن دلستان به قوت درد
اشکشان سرخ کرده، رخشان زرد
هوش مصنوعی: عشق دلبر آنقدر قوی است که درد و رنج آن، اشک‌های عشق را بر چهره‌اش می‌نشاند و به همین دلیل، رنگ رخسارش زرد شده است.
دیده بر مرصد بشارت او
گوش بر رمز و بر اشارت او
هوش مصنوعی: چشم‌هایم به دنبال خبر خوش اوست و گوش‌هایم به شنیدن نشانه‌ها و پیام‌های او آماده‌اند.
گفته تکبیر سست پیوندی
بر جهان و بر آرزومندی
هوش مصنوعی: گفته شدن الله اکبر باعث نابود شدن ارتباطات ضعیف در دنیا و آرزوها می‌شود.
در صفتهای او نظر کرده
ز انجم و آسمان گذر کرده
هوش مصنوعی: در ویژگی‌های او تأمل کرده و از میان ستاره‌ها و آسمان عبور کرده است.
در خرابی بود عمارتشان
وز سر نیستی امارتشان
هوش مصنوعی: آنها در خرابی زندگی می‌کنند و از سر عدم وجود، شکوه و عظمتشان را از دست داده‌اند.
رخ پر از گرد و موی آشفته
ترک دنیا و آخرت گفته
هوش مصنوعی: چهره‌اش پر از گرد و غبار و موهای نامنظم است و از دنیا و آخرت دست کشیده است.
حنظل از دست دوست باز خورند
ور تو شکر دهی به ناز خورند
هوش مصنوعی: دوستان در سختی‌ها و تلخی‌های زندگی مانند تلخکامی هستند که از دست همدیگر می‌چشند، اما اگر تو با محبت و لطف رفتار کنی، مثل شیرینی‌هایی خواهند بود که در لذت با هم شریک می‌شوند.
نه تبسم به جاه و مال کنند
نه نشاط از نظام حال کنند
هوش مصنوعی: نه بر لبخند ثروت و مقام اعتماد دارند، نه از نظم و ترتیب اوضاع خوشحال می‌شوند.
بی‌نشان در نشست و خاست همه
از کژی دور و گشته راست همه
هوش مصنوعی: در هنگامی که کسی بی‌سیرت و نشانه حضور دارد، تمام افرادی که دور و بر او هستند به نوعی از انحراف و کژی دوری کرده و به درستی و راست‌کردار شدن رسیده‌اند.
بر نپیچند رخ ز شارع شرع
گوش دارند اصل او با فرع
هوش مصنوعی: صورت‌های ظاهری و قوانین اجتماعی نمی‌توانند از اصول و قواعد اصلی دین و معرفت منحرف شوند، چرا که این اصول و قواعد، ریشه و بنیاد هر چیزی هستند و فرع‌ها تنها تکیه‌گاه‌هایی برای آن اصول به شمار می‌روند.
هر چه‌شان دور دارد از در دوست
گر بهشتست، خاک بر سر اوست
هوش مصنوعی: هر چه‌ چیزهایی که ما را از در دوست دور می‌کند، اگر چه بهشت باشد، بر سر آن شخص خاکی خواهد بود.
نظر از منزلی بلند کنند
ناپسند جهان پسند کنند
هوش مصنوعی: برخی افراد به جای اینکه به ارزش‌های واقعی و معنوی نگاه کنند، به دنبال چیزهای ظاهری و دنیوی هستند. آنها به راحتی از حقیقت فاصله می‌گیرند و فقط به آنچه در نگاه اول زیبا به نظر می‌رسد، توجه می‌کنند.
چون کسی اندرین اصول رسد
زود در پایهٔ وصول رسد
هوش مصنوعی: هرگاه کسی به اصول و مبانی درست و بنیادی دست یابد، به سرعت به نتیجه و هدف مطلوب خود خواهد رسید.
جام انس و لقاش نوشانند
خلعت اصطفاش پوشانند
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف حالتی می‌پردازد که نوشیدن جامی خاص و دیدار محبوبی باعث سعادتی بزرگ می‌شود. این لحظه‌ها به گونه‌ای است که گویی حتی لباس شادی و افتخار بر تن فرد می‌پوشاند. به طور کلی، به زیباترین لحظات انسانی و تجربه‌های خاص اشاره دارد که روح را تسخیر می‌کند.
تا شود در حضور و غیبت او
همه دلها ملا ز هیبت او
هوش مصنوعی: برای اینکه همه دل‌ها در حضور و غیبت او تحت تأثیر عظمت و زیبایی‌اش قرار بگیرند.
یکدم از کار حق نپردازد
چشم بر کار خود بیندازد
هوش مصنوعی: انسان باید همیشه در پی انجام کارهای درست و الهی باشد و لحظه‌ای از این مسئولیت غافل نشود.
از فلک هر چه میرسد به ظهور
بر دل او کند نخست عبور
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آسمان به وجود می‌آید، ابتدا بر دل او تأثیر می‌گذارد.
بگشاید ز فیض حاصل او
چشمهٔ علم غیب بر دل او
هوش مصنوعی: به لطف و برکت او، چشمه‌ای از علم غیب بر دل او گشوده می‌شود.
هر چه از فیض او براندوزد
به دگر طالبان در آموزد
هوش مصنوعی: هر چه را که از نعمت‌های او جمع‌آوری کنیم، به دیگران نیز می‌آموزیم.
گر سخن سخت گوید و گر سست
به خدا گوید آنچه گوید رست
هوش مصنوعی: اگر کسی سخن را به سختی بگوید یا به نرمی، مهم این است که به خداوند آنچه را می‌گوید، راست گفته است.
هر کسی را که یافت قابل آن
زودش آورد در مقابل آن
هوش مصنوعی: هر شخصی که به نظرش مناسب و شایسته آمد، باید فوراً او را در برابر آنچه لازم است قرار دهد.
مرد کو هر مقام را دانست
وارد خاص و عام را دانست
هوش مصنوعی: مردی که به هر موقعیت و جایگاهی آگاهی دارد، می‌داند چگونه به درستی با افراد خاص و عمومی ارتباط برقرار کند.
راه را جبرییل داند شد
راهرو را دلیل داند شد
هوش مصنوعی: موجودی فرشته‌سان راه را بهتر می‌شناسد و راستی و حقیقت مسیر را برای رهرو مشخص می‌کند.
هر چه داند در آن ارادت حق
باز گوید هم از افادت حق
هوش مصنوعی: هر چیزی که انسانی درباره آن آگاهی دارد، به خاطر محبوبیت و عشق به حق، از آن سخن می‌گوید و همواره از لطف و کمک حق نیز خواهد گفت.
گر چه دانست، لاف بس نزند
بی‌اجازت دلش نفس نزند
هوش مصنوعی: هرچند که او می‌داند، ولی بی‌اجازه دلش حرفی نمی‌زند و نفس نمی‌کشد.
گاه پیدا کند خدای او را
تا بدانند اهل رای او را
هوش مصنوعی: گاهی خداوند او را ظاهر می‌کند تا مردم از ریشه و افکار او آگاه شوند.
گه بپوشد ز دیگرانش رخ
تا نبینند منکرانش رخ
هوش مصنوعی: گاهی اوقات او چهره‌اش را از دیگران پنهان می‌کند تا کسانی که به او بی‌اعتنا هستند، نتوانند او را ببینند.
به خودش هر دم انتباه کند
نهلد کش ریا تباه کند
هوش مصنوعی: انسان باید به خود یادآوری کند که درگیر ریا و ظاهرسازی نشود، چون این کار روح و شخصیت او را ویران می‌کند.
زانکه شرک از ریا پدید آید
در هر فتنه را کلید آید
هوش مصنوعی: چون شرک ناشی از ریا و تزویر است، در هر مشکلی، ریا می‌تواند راه‌حل را نمایان کند.
چون شود نفس او ز شرک تهی
رخ نهد کار نفس او به بهی
هوش مصنوعی: وقتی نفس انسان از شرک پاک شود، کارهای او به شکلی زیبا و نیکو پیش می‌رود.
سر او چون تمام نور شود
مورد و مصدر امور شود
هوش مصنوعی: وقتی سر او پراز نور می‌شود، به منبع و مرکز تمام کارها تبدیل می‌شود.
نور گیرد دلش به مایهٔ ذکر
پرورشها کند به دایهٔ ذکر
هوش مصنوعی: دلش با یاد و ذکر نورانی می‌شود و به وسیلهٔ این یاد، رشد و پرورش پیدا می‌کند، مانند کودکی که به دایه‌اش وابسته است.
دل چو چندی درین مجاهده شد
نظرش لایق مشاهده شد
هوش مصنوعی: وقتی دل مدت زمانی در تلاش و کوشش باشد، در نهایت شایسته دیدن و درک حقیقت می‌شود.
در تجلی به نور غرق شود
فرق او پای و پای فرق شود
هوش مصنوعی: در نور و زیبایی غرق شود و تفاوت‌هایش محو گردد، به طوری که تفاوتی میان زندگی و دیگر جنبه‌ها وجود نداشته باشد.
صفت او ازو فرو شویند
ز صفاتی دگر سخن گویند
هوش مصنوعی: صفات او را از بین می‌برند و از ویژگی‌های دیگری صحبت می‌کنند.
بر دلش داوری گذر نکند
جز به روی یکی نظر نکند
هوش مصنوعی: دل او بر کسی قضاوت نمی‌کند و تنها به یک نفر توجه دارد.
تا به جایی رسد که خود نبود
نقش نیک و نشان بد نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مرحله‌ای برسد که نه خوبی و نه بدی وجود داشته باشد و همه چیز از خود بی‌خبر باشد.
جز دوام حضور نشناسد
غیر از اشراق نور نشناسد
هوش مصنوعی: تنها وجود دائمی را می‌شناسد و غیر از درخشش نور را نمی‌فهمد.
در نهایت رسد بدایت او
پر شود عالم از هدایت او
هوش مصنوعی: در پایان، آغاز او به نتیجه می‌رسد و جهان از راهنمایی‌های او پر می‌شود.
شقه‌های غطا براندازد
تحفه‌های عطا در اندازد
هوش مصنوعی: پرده‌های پوشش را کنار می‌زند و هدیه‌های بخشش را نثار می‌کند.
بلکه خود هر دو سر شوند یکی
بنماند دگر غبار شکی
هوش مصنوعی: اگر دو طرف به اتحاد برسند، دیگر چیزی از تردید باقی نخواهد ماند.
چون دویی دور شد ز دیده و گوش
نیست ببیننده بهتر از خاموش
هوش مصنوعی: وقتی که دوستی از کنار ما دور می‌شود، دیگر نه آن را می‌بینیم و نه صدایش را می‌شنویم. در این حالت، کسی که در سکوت است و چیزی نمی‌گوید، بهتر از کسی است که همیشه صحبت می‌کند.
مرد را جمله دل چو دیده شود
قیل و قال از کجا شنیده شود؟
هوش مصنوعی: وقتی دل مرد به حقیقتی روشن می‌شود، دیگر حرف و حدیثی از کجا شنیده می‌شود؟
پردلانی که این حقایق را
باز دیدند و این دقایق را
هوش مصنوعی: دل‌های شجاعی که این واقعیت‌ها را مشاهده کردند و به نکات ظریف آن پی بردند.
پشت بر کار این جهان کردند
آن جهان سود و این زیان کردند
هوش مصنوعی: آنها به کارهای این دنیا پشت کردند و به عوض آن، به نفع دنیای دیگر اعتنا کردند و از این دنیا ضرر کردند.
آنکه بر خویشتن کشید قلم
نکشد بار بوق و طبل و علم
هوش مصنوعی: کسی که بر خود مسلط است، نیازی به نشان دادن تفاخر و خودنمایی ندارد.
جان ایزدپرست را به ضمیر
نگذرد یاد پادشاه و امیر
هوش مصنوعی: دلتنگی و یاد پادشاه و فرمانروا در دل کسی که خدا را می‌پرستد، جایی ندارد.
هر که با کردگار کاری داشت
در دل خویش غیر او نگذاشت
هوش مصنوعی: هر کسی که با خداوند ارتباطی دارد، در دل خود جایی برای غیر او باقی نمی‌گذارد.
از کلیم آنکه او بپرهیزد
به گلیم تو کی فرو خیزد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی از کلیم (آتش) دوری کند، چرا باید گلیم تو (پوشش) را به خطر بیندازد؟
گفته: «هذا فراق یا موسی»
چون رود در جوال با موسی؟
هوش مصنوعی: در اینجا به موسی گفته می‌شود: «این جا جدا شدن ماست» در حالی که مانند رود در جوی، او را همراهی می‌کند.
نظری زین بلندبینان بس
چه نظر؟ کالتفات اینان بس
هوش مصنوعی: نگاهی از این دیدگاه‌های بلندپرواز چه معنایی دارد؟ توجه و دقت این افراد بسیار زیاد است.
هر چه داری به راهشان انداز
خویش را در پناهشان انداز
هوش مصنوعی: هرچه داری را برای آن‌ها نثار کن و خودت را در保护 آنها قرار بده.
پیش اینان به جز نیاز مبر
شوخی و امتحان و آز مبر
هوش مصنوعی: در حضور این افراد، جز در مواقع ضروری، نباید شوخی کرد یا آزمایش و امتحان به عمل آورد.
بنده نامان پادشاه اینند
تاج بخشان بی‌کلاه اینند
هوش مصنوعی: این افراد که به عنوان بندگان نام برده شده‌اند، در واقع پادشاهانی هستند که تاجشان به آنها افتخار می‌دهد، اما خودشان کلاهی ندارند.
جام ایشان به سفله مست مده
دامن حبشان ز دست مده
هوش مصنوعی: به آنان که در حال مستی هستند، از جام عشقشان نده، و دامن محبتشان را رها مکن.
جان عارف به قرب اوست غنی
چه کند یاد این جهان دنی؟
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر نزدیکی به خداوند غنی و بی‌نیاز است؛ چه نیازی به یادآوری این دنیا دارد؟
چون نباشد ز جام عزت مست
خنجر قربتی چنان در دست
هوش مصنوعی: وقتی که از جام بزرگ و عزیز بهره‌مند نشوم، خنجر نزدیکم چطور می‌تواند باشد؟
صاحب تخت و مالک تاجست
به لباس دگر چه محتاجست؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که کسی که دارای قدرت و مقام است، به چیزهای دیگری نیاز ندارد. او با لباس و ظاهری متفاوت، نیازی به چیزهای اضافی برای اثبات جایگاهش ندارد.
هر که با این صفت نگردد جفت
او به خلوت نرفت و ذکر نگفت
هوش مصنوعی: هر کسی که با ویژگی‌های این چنینی رفتار نکند، در تنهایی به هم نشینی نمی‌رسد و حرفی از یاد خدا نمی‌زند.
سر توحید ازین گروه شنو
ورنه سرگشته در بدر میرو
هوش مصنوعی: از این گروه سخن توحید را بشنو، وگرنه همچون سرگردان در بیابان‌ها به جست‌وجو خواهی رفت.