بخش ۱۰۱ - در خطر مخلصان و نازکی آداب عبودیت و وقت آزمایشهای حق سبحانه
مخلصانی که در مراقبتند
در هراس خلاف عاقبتند
لهجهٔ خشم او نداند کس
مخلصان راست این هدایت و بس
هر کرا میکشد به خنجر خشم
اول او را زبان ببندد و چشم
روی مجرم بپوشد او به وفا
تیغ قهرش در آورد ز قفا
با تف خشم او چه کفر و چه دین؟
با عتابش چه آسمان، چه زمین؟
تا ز خشمش بجاست یک ذره
نتوان شد به عدل خود غره
چونکه با نیستی شدی دمساز
اگر آن نیستی ببینی باز
زان نظر در گناهت اندازد
خشم گیرد به چاهت اندازد
روز صلحت به دست مدح دهد
شب خشمت به تیغ قدح دهد
آنکه مدح تو گفت مجبورست
وآنکه قدح تو کرد معذورست
گر ستایش کنند شاد مشو
ور نکوهند از آن به باد مشو
تو چه دانی؟ که آزمایش اوست
غیر گوید ولی نمایش اوست
حسن او را لطیفهها باشد
درد او را وظیفهها باشد
زین دو وزن تو باز خواهد جست
تا ببیند که محکمی یا سست؟
تا ترا مدح دیگری ساقیست
از طبیعت هنوز پر باقیست
عارفی کونه از هوا شنود
این دو قول از یکی نوا شنود
بر گمارنده اوست ایشان را
جمع کن خاطر پریشان را
با کسی کو ازین شماره بود
هیچ دانی ترا چه چاره بود؟
کردن کار و کار نادیدن
جز رخ آن نگار نادیدن
یا در آن زلف پیچ پیچ مبین
یا نظرها ببند و هیچ مبین
اوحدی، غم چو ناگزیر تو شد
عشق آن چهره در ضمیر تو شد
یار نازک دلست، بارش بر
گل بچینی تو، رنج خارش بر
گر براند، برو چه درمانست؟
ور بخواند، بیا که فرمانست
گرت از چپ دواند و گر راست
آنچنان رو که خاطر او خواست
گر ز روی ادب دهد رنجت
به از آن کز غضب دهد گنجت
گه بود کز عضب کند شاهت
برد از تخت باز در چاهت
غضب او نهفته باشد و نرم
تا در آزارش افتی از آزرم
غضبش را بدان وزان به هراس
ادبش هم ببین، بدار سپاس
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مخلصانی که در مراقبتند
در هراس خلاف عاقبتند
هوش مصنوعی: افرادی که در حال مراقبت و احساس وظیفه هستند، از پیامدهای ناگوار و اشتباهات احتمالی میترسند.
لهجهٔ خشم او نداند کس
مخلصان راست این هدایت و بس
هوش مصنوعی: تنها مخلصان هستند که از خشم او باخبر نیستند و این تنها راه هدایت است.
هر کرا میکشد به خنجر خشم
اول او را زبان ببندد و چشم
هوش مصنوعی: هر کسی که با خشم به کسی حمله میکند، ابتدا باید او را ساکت کند و از دیدنش محروم کند.
روی مجرم بپوشد او به وفا
تیغ قهرش در آورد ز قفا
هوش مصنوعی: او با وفاداری خود برچهره مجرم پرده میکشد و به صورت پنهانی انتقامش را از او میگیرد.
با تف خشم او چه کفر و چه دین؟
با عتابش چه آسمان، چه زمین؟
هوش مصنوعی: خشم او هیچ اهمیتی ندارد، نه ایمان و نه disbelief. وقتی او به ما بد خلقی میکند، دیگر زمین و آسمان برای ما فرقی نمیکند.
تا ز خشمش بجاست یک ذره
نتوان شد به عدل خود غره
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است که انسان به تواناییهای خود مغرور شود، اما در برابر خشم خداوند حتی کوچکترین ذرهای از قدرت و اقتدار او نمیتواند تاثیر نداشته باشد.
چونکه با نیستی شدی دمساز
اگر آن نیستی ببینی باز
هوش مصنوعی: وقتی با چیزی که وجود ندارد، آرامش پیدا کردی، اگر دوباره آن عدم را ببینی، چه خواهد شد؟
زان نظر در گناهت اندازد
خشم گیرد به چاهت اندازد
هوش مصنوعی: از آن دیدگاه، به خاطر خطایت خشمگین میشود و تو را به دردسر میاندازد.
روز صلحت به دست مدح دهد
شب خشمت به تیغ قدح دهد
هوش مصنوعی: در روزی که شرایط آرامش فراهم میشود، مدح و تحسین به انسان داده میشود، اما در شبهایی که خشم و عصبانیت است، براثر رفتارهای تند و تیز، انسان ممکن است لطمه ببیند.
آنکه مدح تو گفت مجبورست
وآنکه قدح تو کرد معذورست
هوش مصنوعی: کسی که تو را ستایش میکند، تحت فشار است و کسی که از تو انتقاد میکند، معذور و متوجه شرایط است.
گر ستایش کنند شاد مشو
ور نکوهند از آن به باد مشو
هوش مصنوعی: اگر از تو تعریف و تمجید کردند، خوشحال نشو و اگر هم مورد انتقاد قرار گرفتی، ناراحت نشو و خودت را نباز.
تو چه دانی؟ که آزمایش اوست
غیر گوید ولی نمایش اوست
هوش مصنوعی: تو چه میدانی؟ این امتحان اوست، هر چند کسی جز او چیزی نمیگوید، ولی حقیقتش در عمل نشان داده میشود.
حسن او را لطیفهها باشد
درد او را وظیفهها باشد
هوش مصنوعی: زیبایی او دارای ظرافتها و نازککاریهای خاصی است، در حالی که آلام و سختیهای او به نوعی مسئولیت و وظایف مربوط میشود.
زین دو وزن تو باز خواهد جست
تا ببیند که محکمی یا سست؟
هوش مصنوعی: از این دو حالت، تو آزمایش خواهی کرد تا ببینی که استحکام داری یا ضعف.
تا ترا مدح دیگری ساقیست
از طبیعت هنوز پر باقیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که شخص دیگری از زیباییهای تو سخن میگوید، زیبایی و جوانی تو هنوز در وجودت باقی است.
عارفی کونه از هوا شنود
این دو قول از یکی نوا شنود
هوش مصنوعی: عارفی از دل و روحش، سخنانی را میشنود که به گونهای خاص و زیبا از یک منبع واحد به او منتقل میشود.
بر گمارنده اوست ایشان را
جمع کن خاطر پریشان را
هوش مصنوعی: ای خالق، این انسانها را به هم جمع کن و دلهای آشفته را آرام کن.
با کسی کو ازین شماره بود
هیچ دانی ترا چه چاره بود؟
هوش مصنوعی: با کسی که در این موضوع از تو آگاهتر است، آیا میدانی چه راهحلی برای مشکل تو وجود دارد؟
کردن کار و کار نادیدن
جز رخ آن نگار نادیدن
هوش مصنوعی: انجام کار و تلاش بیهوده است اگر به زیبایی محبوب ننگری.
یا در آن زلف پیچ پیچ مبین
یا نظرها ببند و هیچ مبین
هوش مصنوعی: یا در آن زلفهای پیچپیچ او نگاه نکن، یا چشمانت را ببند و هیچ چیزی را نبین.
اوحدی، غم چو ناگزیر تو شد
عشق آن چهره در ضمیر تو شد
هوش مصنوعی: وقتی غم اجتناب ناپذیر شد، عشق به چهرهای در دل تو تبدیل گردید.
یار نازک دلست، بارش بر
گل بچینی تو، رنج خارش بر
هوش مصنوعی: دوست من دل نازکی دارد، اگر بخواهی گلها را بچینی، باید تحمل زخمها و دردهایش را هم داشته باشی.
گر براند، برو چه درمانست؟
ور بخواند، بیا که فرمانست
هوش مصنوعی: اگر او تو را طرد کند، چه چارهای داری؟ و اگر او تو را دعوت کند، بیا که باید اطاعت کنی.
گرت از چپ دواند و گر راست
آنچنان رو که خاطر او خواست
هوش مصنوعی: اگر از سمت چپ به تو حمله کند یا از سمت راست، به گونهای رفتار کن که دلخواه او باشد.
گر ز روی ادب دهد رنجت
به از آن کز غضب دهد گنجت
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر ادب و احترام به تو زحمت بکشد، این بهتر است از آنکه به خاطر خشم و غضب به تو ثروت و دارایی بدهد.
گه بود کز عضب کند شاهت
برد از تخت باز در چاهت
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که با غضب و خشم، قدرتت را از دست میدهی و از مقام و جایگاه خود سقوط میکنی؛ سپس در نتیجهٔ این رفتار، به میان مشکلات و دشواریها میافتی.
غضب او نهفته باشد و نرم
تا در آزارش افتی از آزرم
هوش مصنوعی: خشم او پنهان است و در دل نرمش وجود دارد، تا زمانی که با بیاحترامی به او برخورد کنی.
غضبش را بدان وزان به هراس
ادبش هم ببین، بدار سپاس
هوش مصنوعی: خشم او را بشناس و از ادب و احترامش نیز مطلع باش، پس شکرگزار او باش.