غزل شمارهٔ ۸۸۶
ای نسیم سحر، چه میگویی؟
از بت من خبر چه میگویی؟
به جز آن کم ز غم بخواهد کشت
چه شنیدی؟ دگر چه میگویی؟
میدهم در بهای وصلش جان
میبری، یا مبر، چه می گویی؟
با تو بار سفر دل من بود
چیست بار سفر؟ چه میگویی؟
من از آن لب سخن همیپرسم
تو حدیث شکر چه میگویی؟
گذری میکند به جانب من؟
یا ندارد گذر؟ چه میگویی؟
به جز احوال آن نگار مگوی
اوحدی را ز هرچه میگویی
غزل شمارهٔ ۸۸۵: مشتاق آن نگارم آیا کجاست گویی؟غزل شمارهٔ ۸۸۷: به خوابم دوش پرسیدی، به بیداری چه میگویی؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نسیم سحر، چه میگویی؟
از بت من خبر چه میگویی؟
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، چه خبر داری؟ از معشوق من چه میگویی؟
به جز آن کم ز غم بخواهد کشت
چه شنیدی؟ دگر چه میگویی؟
هوش مصنوعی: آیا چیزی جز اندکی از غم میخواهی که تجربهاش کردهای؟ حالا چه حرفی برای گفتن داری؟
میدهم در بهای وصلش جان
میبری، یا مبر، چه می گویی؟
هوش مصنوعی: میگویم برای رسیدن به وصالش حاضر هستم جانم را بدهم. تو انتخاب کن: آیا میخواهی جانم را بگیری یا نه؟ چه نظری داری؟
با تو بار سفر دل من بود
چیست بار سفر؟ چه میگویی؟
هوش مصنوعی: دل من با تو سفر میکند، اما بار سفر چیست؟ تو چه چیزی میگویی؟
من از آن لب سخن همیپرسم
تو حدیث شکر چه میگویی؟
هوش مصنوعی: من از آن کلام شیرین و دلنشین از تو میپرسم که درباره نعمتها و شکرگزاری چه میگویی؟
گذری میکند به جانب من؟
یا ندارد گذر؟ چه میگویی؟
هوش مصنوعی: آیا به سوی من میآید یا اصلاً گذری ندارد؟ نظر تو چیست؟
به جز احوال آن نگار مگوی
اوحدی را ز هرچه میگویی
هوش مصنوعی: جز احساسات و حالات آن معشوق، درباره هیچ چیز دیگری با اوحدی حرف نزن.