گنجور

غزل شمارهٔ ۸۸۴

خانهٔ تحقیق را ماه شبستان تویی
انفس و آفاق را میوهٔ بستان تویی
از ره صورت ترا آدم خاکیست نام
چونکه به معنی رسی صورت رحمان تویی
مهد سلیمان کشید باد به تاثیر مهر
مهد سلیمان بهل، مهر سلیمان تویی
داروی دردی که هست از در غیری مخواه
درد دل خویش را دارو و درمان تویی
در کرم‌آباد جود بر سر خوان وجود
اول نعمت تراست آخر مهمان تویی
آنکه سخن زاد ازو نی سخن آباد ازو
روی سخن در تو کرد زانکه سخندان تویی
دوش طلب گار دوست گشتم و گفت: اوحدی
کانچه طلب میکنی دور مرو، کان تویی

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خانهٔ تحقیق را ماه شبستان تویی
انفس و آفاق را میوهٔ بستان تویی
هوش مصنوعی: تو نورد شب‌هایی که در آن‌ها علم و دانش بررسی می‌شود، و در گسترهٔ هستی، تو میوهٔ سرسبز و پربار هستی.
از ره صورت ترا آدم خاکیست نام
چونکه به معنی رسی صورت رحمان تویی
هوش مصنوعی: آدمی با جلوه ظاهری و نامش به خاکی بودن اشاره دارد، اما وقتی به حقیقت و معنی عمیق‌تری برسد، متوجه می‌شود که تو در واقع نماد رحمت و لطف الهی هستی.
مهد سلیمان کشید باد به تاثیر مهر
مهد سلیمان بهل، مهر سلیمان تویی
هوش مصنوعی: باد تاثیر مهد سلیمان را به حرکت درآورده است؛ بنابراین، ای مهد سلیمان، آرام باش که مهر و محبت سلیمان تویی.
داروی دردی که هست از در غیری مخواه
درد دل خویش را دارو و درمان تویی
هوش مصنوعی: دردی که داری را از کسی جز خودت نخواه، زیرا تو خودت درمان و راه چاره‌ی این درد هستی.
در کرم‌آباد جود بر سر خوان وجود
اول نعمت تراست آخر مهمان تویی
هوش مصنوعی: در کرم‌آباد، جایی که generosity و سخاوت وجود دارد، نخستین نعمت بر سر سفره وجود توست و در نهایت این تویی که مهمان این سفره‌ای.
آنکه سخن زاد ازو نی سخن آباد ازو
روی سخن در تو کرد زانکه سخندان تویی
هوش مصنوعی: کسی که از او سخن به وجود می‌آید و سخن را زنده می‌کند، تو هستی. او با تو صحبت کرده است، زیرا تو خود سخن‌سنج و سخن‌دان هستی.
دوش طلب گار دوست گشتم و گفت: اوحدی
کانچه طلب میکنی دور مرو، کان تویی
هوش مصنوعی: دیشب به دنبال دوستی رفتم و او گفت: ای اوحدی، هر آنچه را که جست‌وجو می‌کنی، دور نکن، زیرا آنچه می‌خواهی خود تو هستی.