گنجور

غزل شمارهٔ ۸۸۲

زهی! حسن ترا گل خاک کویی
نسیم عنبر از زلف تو بویی
رخت بر سوسن و گل طعنه‌ها زد
که بود این ده زبانی، آن دو رویی
نیامد در خم چوگان خوبی
به از سیب زنخدان تو گویی
سر زلفت ز بهر غارت دل
پریشانست هر تاری به سویی
شدی جویای بالای تو گر سرو
توانستی که بگذشتی ز جویی
ز زلفت حلقه‌ای جستم، ندادی
چه سختی می‌کنی با من به مویی؟
دل سخت تو چون دید اوحدی گفت:
بدین سنگم بباید زد سبویی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی! حسن ترا گل خاک کویی
نسیم عنبر از زلف تو بویی
هوش مصنوعی: عجب! زیبایی تو مانند گلی در خاک کوی توست و بوی خوش آن مانند عطر عنبر از پیچش موهای تو به مشام می‌رسد.
رخت بر سوسن و گل طعنه‌ها زد
که بود این ده زبانی، آن دو رویی
هوش مصنوعی: بازی با زیبایی‌ها و لطافت‌های گل و سوسن نشان‌دهنده این است که در عشق و محبت، برخی افراد به دو رویی و نفاق دچار می‌شوند. در حقیقت، اگرچه ظاهری زیبا و دلنشین دارند، اما رفتارهای آن‌ها حاکی از ناپایداری و ناپسند است. این تصویر، به نوعی انتقاد از افرادی است که در گفتگو و رفتارهایشان دوگانگی دارند.
نیامد در خم چوگان خوبی
به از سیب زنخدان تو گویی
هوش مصنوعی: در خم چوگان، هیچ چیزی بهتر از سیب گونه تو نیامده است.
سر زلفت ز بهر غارت دل
پریشانست هر تاری به سویی
هوش مصنوعی: هر رشته موی تو برای دلتنگی و پریشانی دل من است و هر تار آن به سمتی کشیده می‌شود.
شدی جویای بالای تو گر سرو
توانستی که بگذشتی ز جویی
هوش مصنوعی: اگر مانند سرو توانایی داشته باشی و از جریان زندگی عبور کنی، به زیبایی و مقام تو پی خواهی برد.
ز زلفت حلقه‌ای جستم، ندادی
چه سختی می‌کنی با من به مویی؟
هوش مصنوعی: از موی تو حلقه‌ای درست کردم، اما تو چه سخت و دشوار با من رفتار می‌کنی، در حالی که تنها به یک تار موی تو نیاز دارم؟
دل سخت تو چون دید اوحدی گفت:
بدین سنگم بباید زد سبویی
هوش مصنوعی: وقتی اوحدی دل سخت تو را دید، گفت: باید با این سنگ، گلی به دست آورد.