غزل شمارهٔ ۸۸۰
با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی
کرد از فراق ما را دیوانه آشنایی
روزی هزار نوبت از شمع عارض خود
ما را بسوخت همچون پروانه آشنایی
از زلف و خال مشکین پیوسته بر رخ و لب
هم دام عشق دارد هم دانه آشنایی
ترس خدا ندارد در سینه شهر سوزی
مویی وفا ندارد در شانه آشنایی
آن روز کاشنا شد با من به دلنوازی
گفتم که: زود گردد بیگانه آشنایی
پیمانهٔپر از می در ده، مگر که با ما
پیمان کند چو بیند پیمانه، آشنایی
ای اوحدی، چه حاجت چندین سخن؟ که حرفی
بس، گر چنانکه باشد در خانه آشنایی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی
کرد از فراق ما را دیوانه آشنایی
هوش مصنوعی: دشمنان ما هم خانه شدهاند و از نزدیک با هم آشنا شدهاند، در حالی که دوری ما باعث دیوانگی و افراط در احساسات ما شده است.
روزی هزار نوبت از شمع عارض خود
ما را بسوخت همچون پروانه آشنایی
هوش مصنوعی: هر روز هزار بار به خاطر زیبایی چهرهات مانند پروانهای که به شمع نزدیک میشود، دلم را میسوزانی.
از زلف و خال مشکین پیوسته بر رخ و لب
هم دام عشق دارد هم دانه آشنایی
هوش مصنوعی: زلفهای مشکی و خال سیاه روی او به طور مداوم بر چهره و لبش عشق و دانههایی از آشنایی را به همراه دارد.
ترس خدا ندارد در سینه شهر سوزی
مویی وفا ندارد در شانه آشنایی
هوش مصنوعی: در قلب شهر، ترس از خدا وجود ندارد و هیچ مو یا نشانهای از وفا در دوستی یافت نمیشود.
آن روز کاشنا شد با من به دلنوازی
گفتم که: زود گردد بیگانه آشنایی
هوش مصنوعی: آن روز که با من به ناز و نوازش میگذرانید، گفتم که زود است که این آشنایی به بیگانگی تبدیل شود.
پیمانهٔپر از می در ده، مگر که با ما
پیمان کند چو بیند پیمانه، آشنایی
هوش مصنوعی: پیمانهای پر از شراب در دهان، تنها زمانی با ما دوستی خواهد کرد که دیدارش ما را آشنا کند.
ای اوحدی، چه حاجت چندین سخن؟ که حرفی
بس، گر چنانکه باشد در خانه آشنایی
هوش مصنوعی: ای اوحدی، چه نیازی به پرحرفی است؟ اگر در خانه آشنایی باشید، یک کلام کافی است.