غزل شمارهٔ ۸۷۹
چه شود کز سر رحمت به سرم باز آیی؟
در وصلی بگشایی ز درم باز آیی؟
از برم صبر و قرار و دل و دانش بردی
نام اینها نبرم گر به برم باز آیی
چون ز هجر تو شوم کشته بیایی، دانم
چه تفاوت کند ار زودترم باز آیی؟
گر بدانم که کجایی؟ به سرت پیش آیم
ور بدانی که چه زارم؟ به سرم بازآیی
قوت آمدنم نیست به نزد تو مگر
هم تو لطفی بکنی و به کرم باز آیی
اوحدی شد چو هلالی ز فراقت، چه شود؟
گر درین هفته چو ماه از سفرم بازآیی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه شود کز سر رحمت به سرم باز آیی؟
در وصلی بگشایی ز درم باز آیی؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که به خاطر رحمتت دوباره بر سر من برگردی؟ آیا میتوانی در وصال و نزدیکی به من، در را برایم باز کنی و به سراغم بیایی؟
از برم صبر و قرار و دل و دانش بردی
نام اینها نبرم گر به برم باز آیی
هوش مصنوعی: تو با رفتنت همه چیزم را از من گرفتی؛ صبرم، آرامشم، قلبم و دانشی که داشتم. هرچند نام اینها را نمیبرم، ولی اگر دوباره به من برگردی، شاید دوباره بتوانم آنها را پیدا کنم.
چون ز هجر تو شوم کشته بیایی، دانم
چه تفاوت کند ار زودترم باز آیی؟
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر دوری تو بمیرم و به عشق تو به زندگی برگردی، میدانم که زود برگشتنت هیچ فرقی نمیکند.
گر بدانم که کجایی؟ به سرت پیش آیم
ور بدانی که چه زارم؟ به سرم بازآیی
هوش مصنوعی: اگر بدانم کجایی، با شوق به سراغت میآیم؛ و اگر تو بدانی که چقدر بیتاب و ناراحت هستم، دوباره پیش من برمیگردی.
قوت آمدنم نیست به نزد تو مگر
هم تو لطفی بکنی و به کرم باز آیی
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به نزد تو بیایم مگر اینکه تو با محبت و سخاوت خود به من لطف کنی و به سوی من بازگردی.
اوحدی شد چو هلالی ز فراقت، چه شود؟
گر درین هفته چو ماه از سفرم بازآیی
هوش مصنوعی: اوحدی به حالت هلالی درمیآید از جداییاش، چه میشود؟ اگر در این هفته تو مانند ماه از سفر به خانه برگردی.