گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶۷

با دل تنگ من از تنگ شکر هیچ مگوی
چون ترا از دل من نیست خبر هیچ مگوی
چند گویی که: حدیث تو به زر نیک شود؟
روی زرین مرا بین و ز زر هیچ مگوی
پیش قند دهن پسته مثال تو ز شرم
چون نبات ار بگذارد ز شکر هیچ مگوی
هر دمی قصهٔ ما را چه ز سر میگیری؟
جان چو در پای تو کردیم ز سر هیچ مگوی
از دهان تو به یک بوسه چو خرسند شدیم
زان دهن جز سخن بوسه دگر هیچ مگوی
من بی‌سود چه گرد تو توانم گشتن؟
گر کمر گرد تو گردد ز کمر هیچ مگوی
سینهٔ اوحدی از عشق تو گر ناله کند
ناوکت را سپرست و به سپر هیچ مگوی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با دل تنگ من از تنگ شکر هیچ مگوی
چون ترا از دل من نیست خبر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: با دل ناراحت من از شیرینی‌های زندگی هیچ اشاره نکن، زیرا تو از حال من خبر نداری، پس هیچ چیزی نگو.
چند گویی که: حدیث تو به زر نیک شود؟
روی زرین مرا بین و ز زر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: چقدر می‌گویی که داستان تو با طلا زیبا می‌شود؟ نگاه کن به چهره‌ی طلایی‌ام و از طلا حرفی نزن.
پیش قند دهن پسته مثال تو ز شرم
چون نبات ار بگذارد ز شکر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: اگر در برابر قند، دهن پسته به خاطر شرم خود را چنان که نبات در برابر شکر کم ارزش می‌بیند، از خود چیزی بروز دهد، هیچ نگو که حکایت از عجز و ناتوانی دارد.
هر دمی قصهٔ ما را چه ز سر میگیری؟
جان چو در پای تو کردیم ز سر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: هر لحظه قصهٔ ما را از کجا شروع می‌کنی؟ وقتی که جان خود را به پای تو نهادیم، دیگر بی‌خود صحبت نکن.
از دهان تو به یک بوسه چو خرسند شدیم
زان دهن جز سخن بوسه دگر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: با یک بوسه از لب‌هایت خوشحال شدیم، بنابراین از آن دهان هیچ چیزی جز بوسه نگو.
من بی‌سود چه گرد تو توانم گشتن؟
گر کمر گرد تو گردد ز کمر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: من بدون اینکه نفعی از تو ببرم، چگونه می‌توانم به دور تو بچرخم؟ اگر کمر من به دور تو بچرخد، هیچ چیز دیگری را نگو.
سینهٔ اوحدی از عشق تو گر ناله کند
ناوکت را سپرست و به سپر هیچ مگوی
هوش مصنوعی: اگر سینهٔ اوحدی به خاطر عشق تو ناله کند، بدان که ناوکت (کشتی‌ات) در امان خواهد بود و به سپر خود هیچ نگو.