گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶۲

ترا گذاشته بودم که کار ساز شوی
چو کار ساخته باشی به خانه باز شوی
به گرد خاطرت اکنون خود آن نمیگردد
که هیچ پیش رفیقان خود فراز شوی
ز دوستان که تو در شهر خود رها کردی
گمان نبود که زینگونه بی‌نیاز شوی
تو در دیار خود از خسروان مملکتی
رهامکن که: به کلی اسیر آز شوی
درین حدیقه بسی رازهای پنهانیست
به کوش تا مگر از محرمان راز شوی
زنیست صورت دنیا، مهل که دست طمع
به دامن تو رساند، که بی‌نماز شوی
حضور خلق نباشد ز فتنه‌ای خالی
درین میانه سزد گر به احتراز شوی
چو زاد آن مقر اینجا به دست باید کرد
تو هیچ راه نیابی چو بی‌جواز شوی
چو اوحدی ز جهان دست حرص کن کوته
که وقت شد که در آن منزل دراز شوی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا گذاشته بودم که کار ساز شوی
چو کار ساخته باشی به خانه باز شوی
هوش مصنوعی: تو را به گونه‌ای آماده کرده بودم که بتوانی مفید باشی، و وقتی کارهایت انجام شد، به خانه برگردی.
به گرد خاطرت اکنون خود آن نمیگردد
که هیچ پیش رفیقان خود فراز شوی
هوش مصنوعی: اکنون به دور خاطرت می‌چرخد، اما آنچه در دل داری به چشم رفیقان نمی‌آید و نمی‌توانی در جمع آن‌ها سربلند کنی.
ز دوستان که تو در شهر خود رها کردی
گمان نبود که زینگونه بی‌نیاز شوی
هوش مصنوعی: تو از دوستانی که در شهر خود جا گذاشتی انتظار نداشتی که این‌گونه به بی‌نیازی برسید.
تو در دیار خود از خسروان مملکتی
رهامکن که: به کلی اسیر آز شوی
هوش مصنوعی: اینجا اشاره به این است که در کشوری که خود را با پادشاهان و بزرگانش محاصره کردی، دچار قید و بند آز و خواسته‌ها خواهی شد. بنابراین بهتر است از آنجا دوری کنی تا دچار اسارت و محدودیت نشوی.
درین حدیقه بسی رازهای پنهانیست
به کوش تا مگر از محرمان راز شوی
هوش مصنوعی: در این باغ، رازهای زیادی وجود دارد. سعی کن تا شاید بتوانی از کسانی شوی که این رازها را می‌دانند.
زنیست صورت دنیا، مهل که دست طمع
به دامن تو رساند، که بی‌نماز شوی
هوش مصنوعی: دنیا تنها یک تصویر زودگذر است، پس اجازه نده که خواسته‌ها و آرزوهایت تو را به سمت خودشان بکشند، زیرا در این صورت ممکن است از راه درست دور شوی.
حضور خلق نباشد ز فتنه‌ای خالی
درین میانه سزد گر به احتراز شوی
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که در جمعی که دچار آشفتگی و مشکلاتی است، شاید بهتر باشد که کمی احتیاط کنیم و خود را از آن محیط دور نگه‌داریم تا از هر گونه فتنه و ناراحتی جلوگیری کنیم.
چو زاد آن مقر اینجا به دست باید کرد
تو هیچ راه نیابی چو بی‌جواز شوی
هوش مصنوعی: هرگاه به جایی رسیدی که لازم است مجوزی برای ورود یا ادامه مسیر داشته باشی، باید آن مجوز را به دست بیاوری. در غیر این صورت هیچ راهی برای پیشرفت نخواهی داشت.
چو اوحدی ز جهان دست حرص کن کوته
که وقت شد که در آن منزل دراز شوی
هوش مصنوعی: هرگاه مانند اوحدی از دنیای پر از حرص و آز خود دست بکشی و کوتاه بیایی، زمان آن رسیده که در آن مکان طولانی و جاودان قرار گیری.