گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵۵

رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی
به دهان و لب بگویم که : نبات و انگبینی
تو اگر در آب روزی نظری کنی بر آن رخ
هوست کجا گذارد که : کسی دگر ببینی؟
به زبان خود نگارا، خبرم بپرس روزی
که دلت زبون مبادا! ز رقیب چون ز بینی
چو ز چهره بر گشایی تو نقاب، عقل گوید:
قلمست و نرگس و گل نه دهان و چشم و بینی
ز دلم خیال رویت نرود به هیچ وجهی
که دلم نگین مهرست و تو مهر آن نگینی
چو شد، اوحدی، دل تو به خیال او پریشان
متحیرم که بی او به چه عذر می‌نشینی؟
برو و ز باغ رویش دو سه گل بچین نهفته
که چو باغبان ببیند نهلد که گل بچینی

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی
به دهان و لب بگویم که : نبات و انگبینی
هوش مصنوعی: چهره و موهای تو، همچون گل سمن و عطر مشک است. می‌خواهم به لبان و دهانت بگویم که تو همچون نبات و عسل شیرینی.
تو اگر در آب روزی نظری کنی بر آن رخ
هوست کجا گذارد که : کسی دگر ببینی؟
هوش مصنوعی: اگر روزی به آب نگاه کنی و چهره‌ی زیبای خود را ببینی، حتماً متوجه می‌شوی که دیگر کسی را نمی‌توانی ببینی.
به زبان خود نگارا، خبرم بپرس روزی
که دلت زبون مبادا! ز رقیب چون ز بینی
هوش مصنوعی: ای معشوق، با زبان خودت از حال من بپرس، روزی که دلت شاد نباشد! به یاد رقیب، وقتی که او را می‌بینی، احساس من را درک کن.
چو ز چهره بر گشایی تو نقاب، عقل گوید:
قلمست و نرگس و گل نه دهان و چشم و بینی
هوش مصنوعی: وقتی که تو نقابت را از چهره برمی‌داری، عقل می‌گوید: این زیبایی، قلمی است که نقاشی کرده و نرگس و گل نیستند، بلکه تویی با آن چشم‌ها و دهان و بینی.
ز دلم خیال رویت نرود به هیچ وجهی
که دلم نگین مهرست و تو مهر آن نگینی
هوش مصنوعی: از دل من هرگز خیال دیدنت دور نمی‌شود، زیرا دل من مانند انگشتری است که تو الماس آن هستی.
چو شد، اوحدی، دل تو به خیال او پریشان
متحیرم که بی او به چه عذر می‌نشینی؟
هوش مصنوعی: زمانی که دل تو به یاد او آشفته و نگران است، من در حیرتم که تو بدون او چرا نشسته‌ای و چه دلیلی برای این کار داری؟
برو و ز باغ رویش دو سه گل بچین نهفته
که چو باغبان ببیند نهلد که گل بچینی
هوش مصنوعی: برو و از باغ زیبایی‌اش چند گل بچین که اگر باغبان متوجه شود، ناراحت می‌شود.