غزل شمارهٔ ۸۵۴
رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی
حرامست ار چنین صورت کند صورتگری چینی
به عارض حیرت حور و به قامت غیرت طوبی
به رخ سرمایهٔ مهر و به دل پیرایهٔ کینی
ترا، ای ترک، اگر روزی ببیند خسرو گردون
برت زانو زند، گوید: تو آغا باش و من اینی
سخن گویی و میخواهم که دردت زان زبان چینم
ولی ترسم که بد گویان بگویندم: سخن چینی
رخم زردست و آهم سرد و لب خشک از فراق تو
نگفتم حال چشم تر، که خود چون بگذری بینی
ترا با آن غرور حسن و ناز و سرکشی، جانا
کجا از دست برخیزد که پا درویش بنشینی؟
نه تنها بر سر راهت مسلمان دیده میدارد
که گه کافر ترا بیند به راه آید ز بیدینی
اگر قد ترا شمشاد گویم جای آن داری
وگر روی ترا خورشید خوانم در خور اینی
ترا بر اوحدی چون دل نسوزد چاره آن دانم
که در هجر تو میسوزد به تنهایی و مسکینی
غزل شمارهٔ ۸۵۳: تبم دادی نمیپرسی که ای بیمار من چونیغزل شمارهٔ ۸۵۵: رخ و زلفت، ای پریرخ، سمنست و مشک چینی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی
حرامست ار چنین صورت کند صورتگری چینی
هوش مصنوعی: میگویم که زیباییات را بپوشم و لبهایت را شیرین بگویم، اما اگر چنین زیبایی را نقاشی چینی به تصویر بکشد، حرام خواهد بود.
به عارض حیرت حور و به قامت غیرت طوبی
به رخ سرمایهٔ مهر و به دل پیرایهٔ کینی
هوش مصنوعی: زیباییهای حور را به غیرت درخت طوبی و روی زیبای عشق را به دل پر از کینه نسبت داده شده است. این تصویرها نشاندهندهٔ شگفتی و جذابیت عشق و عواطف انسانی هستند.
ترا، ای ترک، اگر روزی ببیند خسرو گردون
برت زانو زند، گوید: تو آغا باش و من اینی
هوش مصنوعی: در آینده اگر روزی شاه از آسمان تو را ببیند و به احترام تو زانو بزند، میگوید: تو سروری و من حالا در این مقام هستم.
سخن گویی و میخواهم که دردت زان زبان چینم
ولی ترسم که بد گویان بگویندم: سخن چینی
هوش مصنوعی: من میخواهم از زبان تو درد و رنجت را بشنوم و درد دل کنی، اما میترسم که برخی از بدگویان بگویند که من به تو گوش میدهم و فقط حرفهایت را میزنم.
رخم زردست و آهم سرد و لب خشک از فراق تو
نگفتم حال چشم تر، که خود چون بگذری بینی
هوش مصنوعی: ظاهر من زرد و آهم سنگین و لبهایم خشک است، اما از دوری تو حال چشمهای اشکبارم را نگفتم؛ چرا که وقتی از کنارم بگذری، خود حال آنها را خواهی دید.
ترا با آن غرور حسن و ناز و سرکشی، جانا
کجا از دست برخیزد که پا درویش بنشینی؟
هوش مصنوعی: تو با آن زیبایی و خودخواهیات، ای محبوب، چطور میتوانی از جایی که باید برخیزی، در حالی که پای درویش را نادیده میگیری؟
نه تنها بر سر راهت مسلمان دیده میدارد
که گه کافر ترا بیند به راه آید ز بیدینی
هوش مصنوعی: در مسیر زندگیات فقط مسلمانان نیستند که به تو نظر میاندازند، بلکه افرادی که غیرمؤمن هم هستند میتوانند به تو توجه کنند و از بیدینیات متاثر شوند.
اگر قد ترا شمشاد گویم جای آن داری
وگر روی ترا خورشید خوانم در خور اینی
هوش مصنوعی: اگر بگویم که قامت تو مانند شمشاد است، سزاوار این تو هستی. و اگر بگویم که صورت تو همچون خورشید است، این نیز به تو میآید.
ترا بر اوحدی چون دل نسوزد چاره آن دانم
که در هجر تو میسوزد به تنهایی و مسکینی
هوش مصنوعی: وقتی تو به کسی مانند اوحدی احساس نرسانی و دل نسوزانی، میدانم که علتش این است که او در فراق تو به شدت رنج میکشد و تنهایی و ضعف او را میسوزاند.