گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵۰

هر قصه می‌نیوشی و در گوش می‌کنی
پیمان ما چه شد که فراموش می‌کنی؟
این سخت گفتنت همه با من ز بهر چیست؟
چون من در آتشم تو چرا جوش می‌کنی؟
بر دشمنان خود نپسندد کس این که تو
با دوستان بی‌تن و بی‌توش می‌کنی
در خاک و خون ز هجر تو فریاد می‌کنم
ایدون مرا ببینی و خاموش می‌کنی
همچون علم به بام برآورد نام ما
سودای آن علم که تو بر دوش می‌کنی
تا غصه‌های تست در آغوش دست من
آیا تو با که دست در آغوش می‌کنی؟
ده شیشه زهر در رگ و پی می‌کند مرا
هر جام می که با دگری نوش می‌کنی
گفتی که: اوحدی ز چه بیهوش می‌شود؟
رویش همی‌نمایی و بیهوش می‌کنی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر قصه می‌نیوشی و در گوش می‌کنی
پیمان ما چه شد که فراموش می‌کنی؟
هوش مصنوعی: هر داستانی را که می‌شنوی و به دقت به آن گوش می‌دهی، بگو ببینم چه شد که عهد و پیمانی که با هم داشتیم را فراموش کردی؟
این سخت گفتنت همه با من ز بهر چیست؟
چون من در آتشم تو چرا جوش می‌کنی؟
هوش مصنوعی: این که تو اینقدر با من سخت صحبت می‌کنی به خاطر چه چیزی است؟ مگر من در حال سوختن نیستم، پس تو چرا اینقدر ناراحت و هیجان‌زده‌ای؟
بر دشمنان خود نپسندد کس این که تو
با دوستان بی‌تن و بی‌توش می‌کنی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌خواهد دشمنانش بر این باور باشند که تو با دوستان بی‌پناه و ناتوان خود اینگونه برخورد می‌کنی.
در خاک و خون ز هجر تو فریاد می‌کنم
ایدون مرا ببینی و خاموش می‌کنی
هوش مصنوعی: در درد و رنج ناشی از جدایی‌ات فریاد می‌زنم، ای کاش تو مرا ببینی و سکوت کنی.
همچون علم به بام برآورد نام ما
سودای آن علم که تو بر دوش می‌کنی
هوش مصنوعی: مانند این که نام ما بر فراز علم و دانش قرار گرفته، آرزوی آن دانشی را می‌کنیم که تو آن را بر دوش داری.
تا غصه‌های تست در آغوش دست من
آیا تو با که دست در آغوش می‌کنی؟
هوش مصنوعی: آیا تو با کی در آغوش می‌گیری که غصه‌های تو را من در آغوش دارم؟
ده شیشه زهر در رگ و پی می‌کند مرا
هر جام می که با دگری نوش می‌کنی
هوش مصنوعی: هر بار که تو با کسی دیگر نوشیدنی می‌نوشی، درد و غم زیادی را در وجود من حس می‌کنم، انگار که ده شیشه زهر به رگ‌هایم ریخته‌اند.
گفتی که: اوحدی ز چه بیهوش می‌شود؟
رویش همی‌نمایی و بیهوش می‌کنی
هوش مصنوعی: می‌گویی: اوحدی چرا این‌گونه بی‌خود می‌شود؟ تو که چهره‌ات را نشان می‌دهی، او را به بی‌خودی می‌کشی.