گنجور

غزل شمارهٔ ۸۴۴

صبح دمی که گرد رخ زلف شکسته خم زنی
چون سر زلف خویشتن کار مرا بهم زنی
کافر چشم مست تو چون هوس جفا کند
بر سر من سپر کشی، بر دل من علم زنی
از «نعم» و «بلی» بود با همه کس حدیث تو
با من خسته‌دل چرا این همه «لا» و «لم» زنی؟
ای که نمی‌زنم دمی جز به خیال لعل تو
گر به کف من اوفتی،کی بهلم که دم زنی؟
شاد کجا شود ز تو این دل ناتوان من؟
چون تو به روز هجر خود این همه تیر غم زنی
بی‌تو دمی نمی‌شود خالی و فارغ، ای صنم
چهرهٔ من ز زرگری اشک من از درم زنی
بر سر و چشم خود نهی نامهٔ دشمنان من
چون که به نام من رسی بر سر آن قلم زنی
در حرم تو هر کسی محرم و از برای من
قفل حرام داشتن بر در آن حرم زنی
کار تو با شکستگان یا ستمست، یا جفا
با تو طریق اوحدی درد کشی و دم زنی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح دمی که گرد رخ زلف شکسته خم زنی
چون سر زلف خویشتن کار مرا بهم زنی
هوش مصنوعی: زمانی که صبح به آرامی با چهره‌ای زیبا و زلف‌های پریشان به من نگاهی کنی، دنیا را برای من به هم می‌ریزی و همه چیز را تغییر می‌کنی.
کافر چشم مست تو چون هوس جفا کند
بر سر من سپر کشی، بر دل من علم زنی
هوش مصنوعی: وقتی که چشم‌های زیبای تو به من آسیب می‌زند، من به دفاع از خود می‌ایستم و در دل خود پرچم عشق تو را برافراشته می‌کنم.
از «نعم» و «بلی» بود با همه کس حدیث تو
با من خسته‌دل چرا این همه «لا» و «لم» زنی؟
هوش مصنوعی: با دیگران درباره‌ی تو حرف‌های خوب و مثبت می‌زنند، اما چرا تو با منِ دل‌شکسته اینقدر رد و نفی می‌کنی؟
ای که نمی‌زنم دمی جز به خیال لعل تو
گر به کف من اوفتی،کی بهلم که دم زنی؟
هوش مصنوعی: ای تو که هرگز به جز خیال زیبایی تو زندگی نمی‌کنم، اگر روزی تو به دستان من بیفتی، چه زمانی می‌خواهی که با من صحبت کنی؟
شاد کجا شود ز تو این دل ناتوان من؟
چون تو به روز هجر خود این همه تیر غم زنی
هوش مصنوعی: دل ناتوان من چگونه می‌تواند شاد باشد، وقتی که تو در روزهای جدایی این‌قدر به من غم و اندوه می‌زنی؟
بی‌تو دمی نمی‌شود خالی و فارغ، ای صنم
چهرهٔ من ز زرگری اشک من از درم زنی
هوش مصنوعی: بدون تو هیچ لحظه‌ای خالی و بی‌خبر نیست، ای معشوق، چهره‌ام از طلاست و اشک‌های من از در زندگی‌ام می‌ریزد.
بر سر و چشم خود نهی نامهٔ دشمنان من
چون که به نام من رسی بر سر آن قلم زنی
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنانم، نامه‌هایی را بر سر و چشم خود می‌گذارم، زیرا زمانی که نام من به آن‌ها می‌رسد، با قلمی آن را می‌نویسند.
در حرم تو هر کسی محرم و از برای من
قفل حرام داشتن بر در آن حرم زنی
هوش مصنوعی: در حرم تو، هر کس می‌تواند به راحتی نزدیک شود و دسترسی داشته باشد، اما برای من، ورود به آن حرم ممنوع و بسته است.
کار تو با شکستگان یا ستمست، یا جفا
با تو طریق اوحدی درد کشی و دم زنی
هوش مصنوعی: کار تو با افرادی که آسیب‌دیده‌اند یا مورد ظلم قرار گرفته‌اند، یا بر اساس رفتار نامناسب تو با آنها شکل می‌گیرد. تو در این مسیر، باید درد دیگران را تحمل کنی و درباره‌اش سخن بگویی.