غزل شمارهٔ ۸۴۰
کاکل آن پسر ز پیشانی
کرد ما را بدین پریشانی
حاصل ما ز زلف و عارض اوست
اشک چون خون و چشم چون خانی
شب اول چو روز دانستم
که کشد کار ما به ویرانی
ای به رخسار آفتاب دوم
وی به دیدار یوسف ثانی
در کمند توییم و میبینی
مستمند توییم و میدانی
عهد بستیم و نیستی راضی
دل بدادیم و هم پشیمانی
گر نیاییم یاد ما نکنی
ور بیاییم رخ بگردانی
دل به دست تو بود، بشکستی
تن به حکم تو گشت و تو دانی
حالم از قاصدان نمیشنوی
نامم از نامه بر نمیخوانی
اوحدی را ز درد درمان کن
که بنالد ز درد و درمانی
غزل شمارهٔ ۸۳۹: ز تو بیوفا چه جوییم نشان مهربانی؟غزل شمارهٔ ۸۴۱: مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کاکل آن پسر ز پیشانی
کرد ما را بدین پریشانی
هوش مصنوعی: موهای آن پسر از پیشانیاش ما را به این حال و روز انداخت.
حاصل ما ز زلف و عارض اوست
اشک چون خون و چشم چون خانی
هوش مصنوعی: محصول عشق ما ناشی از موی دلبر و زیبایی چهره اوست، اشکهایمان مانند خون جاری است و چشمانمان به مانند چشمهای پر از غم و درد به نظر میرسد.
شب اول چو روز دانستم
که کشد کار ما به ویرانی
هوش مصنوعی: در شب اول متوجه شدم که سرنوشت ما به ویرانی و نابودی خواهد کشید.
ای به رخسار آفتاب دوم
وی به دیدار یوسف ثانی
هوش مصنوعی: ای زیبا رویی که همچون آفتاب درخشان هستی و مانند یوسف، زیباییات دلفریب و دلنشین است.
در کمند توییم و میبینی
مستمند توییم و میدانی
هوش مصنوعی: ما در چنگال عشق تو هستیم و تو میدانی که به تو نیاز داریم.
عهد بستیم و نیستی راضی
دل بدادیم و هم پشیمانی
هوش مصنوعی: ما پیمان بستیم و در برابر نبودن، دل خود را راضی کردیم و اکنون احساس پشیمانی میکنیم.
گر نیاییم یاد ما نکنی
ور بیاییم رخ بگردانی
هوش مصنوعی: اگر ما نیاییم، به یاد ما نمیافتی و اگر بیاییم، از ما روی برمیگردانی.
دل به دست تو بود، بشکستی
تن به حکم تو گشت و تو دانی
هوش مصنوعی: دل مرا در دستانت داشتی، اگر به شکستن آن اقدام کنی، جسمی که در اختیار توست، به خواستهات تسلیم میشود و تو خود این را میدانی.
حالم از قاصدان نمیشنوی
نامم از نامه بر نمیخوانی
هوش مصنوعی: من حال خوبی ندارم و از پیامرسانان خبری از من نمیشنوی و نامهام هم به دست کسی نمیرسد که آن را بخواند.
اوحدی را ز درد درمان کن
که بنالد ز درد و درمانی
هوش مصنوعی: فردی را که در رنج و درد است بهبود ببخش، چرا که او به خاطر درد و درمانش به فریاد درآمده است.
حاشیه ها
1398/04/20 12:07
سلامان
متوجه نشدم؟ عاشق پسری شده بوده؟ ممکنه توضیح بده یکی از دوستان.